گروه سیاسی: تحریم پر تکرارترین واژهای است که در روزهای اخیر در رسانههای ایران دیده میشود. عدم تمدید معافیتهای مربوط به خرید نفت از ایران نگرانیها را نسبت به آینده دو چندان کرده است. اتکای بسیار درآمدهای کشور به صادرات نفت سبب آن شده است که تحریم نفتی به یکی از موضوعاتی تبدیل شود که حیات و ممات اقتصادی کشور با آن مرتبط است.
اندک اندک تاثیر این شوک تازه تحریمی در بازار ارز و سکه خود را نمایان کرده است و احتمالا تا سه ماه آینده شاهد بیشتر شدن سرعت افزایش نرخ تورم نیز خواهیم بود. همه این موارد خطرات بزرگی است که اقتصاد کشور و معیشت مردم را بیش از پیش تهدید میکند. از سویی دیگر برخی تحلیلگران سیاسی و امنیتی با رصد تحرکات سیاسی و نظامی آمریکا و اسرائیل از جمله قرار گرفتن سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی از سوی دولت ترامپ بر این نکته تاکید دارند که احتمال به وجود آمدن درگیریهای مستمر میان نیروهای نظامی ایران و آمریکا در کشورهای منطقه همچون سوریه و همینطور خلیج فارس افزایش چشمگیری پیدا کرده است.
درگیریهای اتفاقی و کوتاهمدت که ممکن است به برخوردی سخت و طولانی تبدیل شود. آنچه این بار ظریف به دنبال آن است بیشتر شبیه آرزوست تا آن که نشانی از واقعیت در آن باشد. توضیح بیشتر آن که با نگاهی به اظهارات جواد ظریف در سفر اخیر به نیویورک، بهخصوص در گفتوگو با فاکس نیوز شاهد آن هستیم که او در تلاش است تا میان دونالد ترامپ با جان بولتون، مایک پمپئو و بنیامین نتانیاهو شکافی ایجاد کند تا شاید از این طریق فشارهای احتمالی آینده که میتواند به شکل تحریم و یا برخورد سخت باشد را کاهش دهد. چنین رویکردی در مواجهه با دولت ترامپ نشانگر آن است که حتی دیپلمات با سابقهای همچون ظریف هم به دلایل گوناگون از جمله کاهش شدید اختیارات، امکان و توان لازم برای ارزیابی دقیق میدان و تصمیمگیری صحیح را از دست داده است.
واقعیت آن است که ابزارهای در اختیار جمهوری اسلامی و از آن مهمتر رویکرد کلی نظام سیاسی به آمریکا اختلافافکنی در درون دولت آمریکا را به امری محال تبدیل کرده است. به همین دلیل میتوان گفت انتخاب چنین هدفی یادآور ضربالمثلی است که میگوید “سنگ بزرگ علامت نزدن است” به نظر میآید اگر مقامات ایرانی بالاخره به این نتیجه رسیدهاند که یکی از ابزارهای مواجهه منطقی با ایالات متحده حضور جدی و برقراری دیالوگ با عناصری از درون هیئت حاکمه این کشور است ضرورت دارد به جای آرزوهای محالی مثل ایجاد شکاف میان ترامپ و “تیم ب” به واقعیتهای این الگوی شناختهشده در دیپلماسی توجه نشان دهند.