اپوزیسیون برونمرز سالهاست بدنبال یک فرمول نایاب است. فرمول ِ انسجام ِ مبارزه با جمهوری اسلامی که به فروپاشی و حذف این نظام بیانجامد. این فرمول هست، جایی هست، شاید بسیار بلند و شاید کوتاه، اما هست. مثل همهی بازنگریهای بشر به تاریخ خود که فرمولهای اشتباه را باز میشناسیم، روزی این فرمول نیز عیان خواهد شد تا بازبنگریم که بهترین کرده و ناکرده چه بودند.
اهل سخن و نظر، بسیار تلاش میکنند در تعریف از کار سیستمهای اجتماعی، از قالبها و قابهای ساده بگریزند و دیگران را هم از این دام رهایی بخشند. نمیخواهند که پروسههای پیچیده مسائل اجتماعی در شکل فرمولهای تجربی و ریاضی برانداز و درک شوند! حق هم دارند. اما این هم حقیقتی مسلم است که هیچ پدیدهی اجتماعی نیست که نتوان آنرا در شکل یک فرمول و یا چارت قرار نداد. سخن فقط بر سر گستردگی و پیچیدگی این فرمول یا چارت است. واژهی فرمول را چه در زبان استعاره و چه در زبان مصرح بنگریم، مبارزه سیاسی بدون فرمول مقدور نمی گردد.
فرمول منسجم و منعطف
برای مبارزات سیاسی، احزاب، امروزه عواملی را از پیش محاسبه میکنند و بر اساس رفتار و جایگاه آنها پیش می روند. این عوامل عبارتند از:
. تعداد احزاب کشور،
. تعداد اعضای احزاب دیگر و احتمال تعداد رای آنها،
. محاسبهی تواناییهای بالقوهی احزاب دیگر،
. آنچه که امکان دستیابی به کرسیهای پارلمان را از سوی احزاب دیگر میدهد،
. مقایسه و سنجش شرایط احزاب در دیگر کشورها در تناسب با احزاب کشور خود،
. بررسی احزاب کوچک که آیا رقیب بزرگتر هستند یا احزاب بزرگ را باید رقیب اصلی دانست،
. و سرانجام اینکه محاسبهی مجدد توانایی و کاستیهای حزب خود در برابر دیگر احزاب را صورت داده و به انتخابات پیش رو قدم گذارند.
(در حوصلهی این نوشتار نیست اما برای این امر حتی فرمولهای بسیار دقیقی نیز ساخته شده است. بویژه که امروزه روش رایگیریهای الکترونیکی رایج میشود.)*
لیبرالیسم، بطور آشکار از قرن هفدهم، در حال مبارزه است. از اولین روزهای پیدایش افکار لیبرالیستی تا امروز که به یکی از اردوهای بزرگ جهان سیاسی تبدیل شده است، این مبارزه و جنگ در جریان بوده است. «سیاست لیبرالیسم همان مبارزهی لیبرالیسم است»؛ اینکه تا چه حد به جهان فرهنگهای نزدیک اتکا کند و تا چه اندازه مراقب جهان فرهنگهای مخالف باشد. و مهم اینکه، «ارتدوکسها» تنها در تمدنهای بیرون از اردوی لیبرالیسم جای ندارند، بلکه در درون این اردو نیز ارتدوکس فراران است. پس، در میان این میدان مبارزهی گاهی آرام و گاهی سراسر وحشت، مجموعهی بزرگی از عناصر موثر در مبارزه وجود دارند که تمامی عکسالعملها و استراتژیها لیبرالها را پایه میریزند:
. تکیه بر و تقویت نگاه تحصیلکردههای جوامع به لیبرالیسم،
. جایگاه دین و سکولاریسم و قدرت بخشیدن به سکولاریسم و ناظر بر قدرت ساز و کار سازمان مذهبی،
. نظارت و دقت بر «دموکراسینمایی» های رایج از سوی حکومتها که با اتکا به آرای شهروندان به نقض اصول اولیه دموکراسی مشغولند،
. واکسیناسیون کردن جامعه علیه پوپولیسم و عوارض آن بویژه در جوامع دموکراتیک
. ساختن و تسهیل استفاده از عناصر برای آشنا ساختن (هویتِ) افراد با ارزشهای لیبرالیسم
. بهره جویی از پدیدهی نا آرام ِ چند فرهنگی در کشورهای غربی
. پافشاری بر «قانون» و اجرای قانون، و دوری از هرج و مرج
. پافشاری بر اینکه چه حقوق انسانی و شهروندی، قبل و مقدم بر قانون قرار دارند
. شفاف نمودن مرز بین «سلطه و اقتدار» و «ادارهی جامعه» برای خود و رقیبان لیبرالیسم و …
بنابراین، همانگونه ملاحظه میکنیم، هیچ پروسهی مبارزهای چه در سطح احزاب یک کشور و چه در سطح جهانی در یک فرمول ساده نمیگنجد و باید که فرمولهای گسترده و دارای قابلیت و شایستگی انعطاف و قبض و بسط را بنیان نهاد و مدام بر آنها کار کرد.
نکتهی دیگری که نباید از نظر دور افتد این است که در مبارزهی سیاسی نمیتوان به قدرت و تواناییهای رقیب و رقبا بیتفاوت ماند زیرا که تنها یک فرمول در جریان و زیر کار نیست. فرمول رقیب نیز مدام دارد کار میکند تا با نتیجهی خود نتیجهی ما را، دارای کاستی نشان دهد و یا اینکه رد نماید.
آیا این ادعا دور از واقعیت است که «بخش زیادی از اپوزیسیون خارج کشور بیش از آنکه به تحلیل رقیب اصلی (جمهوری اسلامی) و دیگر رقبای داخلی و خارجی بپردازد، بیشتر سرش را توی کار خود کرده است»؟ شاید در اشتباهیم. اما به هر روی، رقیب اصلی ما، جمهوری اسلامی ایران در چیدن فرمولهای خود با مشکلاتی زیادی روبرو نیست. زیرا، حاکم است، ثروت دارد و با زبان سرکوب نتایج خود را، فرمول خود را، تنها و بهترین قلمداد میکند: «همین است که هست». اپوزیسیون جمهوری اسلامی – نه اصلاحطلبان و استمرارگزینان – اما نمیتواند قواعد بازی و قانونهای دموکراسی را زیرپا گذارد و بسوی تشکیل یک کشور آزاد دموکرات قانونمند برود. باید در چینش اجزای فرمول و شفافیت آن دقت و تمرین بسیار انجام دهد.
اکنون، فرض بگیریم که راه مبارزهی با یک حکومت مذهبی مرتجع استبدادی خونریز مثل حکومت فعلی حاکم بر ایران، قرار است/میتواند/ممکن است در یک فرمول یا چند فرمول که از درون آنها سرانجام «نتیجه»ای بدست آید، کدبندی و خلاصه نویسی شده باشد. این فرمول کجاست؟ کدام بخش از اجزای این فرمول را کم داریم که فرمول کار نمیکند و نتیجه نمی دهد.
بی ربط نگفتهایم، اگر بگوییم که اپوزیسیون برونمرز ایران همچنان بدنبال این «فرمول» است: فرمول مبارزه با جمهوری اسلامی و کسب نتیجهای که اپوزیسیون را مسلط بر شرایط کشور نگاه دارد. تلاش برای یافتن راههای مبارزه با راندمان بالا در شکلهای مختلف در طی این چهل سال آزموده شده است. نتایج یا نتیجهی مطلوب هنوز نایاب است و اما نتایجی داشتهایم:
از دیرباز و از همان سالهای اول انقلاب، یکی از بایستههای اپوزیسیون این بود که جایگزینی برای جمهوری اسلامی به سپهر سیاسی ایران پای گذارد و بماند. با این وجود، تلاش و کنش اپوزیسیون برونمرز نتوانسته است تولید اجماع کوچک و یا بزرگی را که آلترناتیوی برای گرفتن جایگاه رژیم تولید نماید، در پی داشته باشد. اگر این اجماع بزرگ بین کنشگران اپوزیسیون تولید میشد، میتوانست، نخست، حمایت و همبستگی مردم درون ایران را برای مبارزه سازماندهی شده با جمهوری اسلامی ساز و کار بخشیده و سامان دهد. دیگر آنکه، کشورهای جهان را در همسویی با خواستهای مردم ایران و اپوزیسیون، به یکسری «راهبردها» متعهد نماید تا کاملا جمهوری اسلامی در ضعف قرار گیرد. حالت سوم که بهترین میتوانست باشد، ترکیبی از دو حالت قبل میبود. هر کدام از این حالتها همواره باید در محاسبه و تخمین مدام از شرایط جاری و بحرانهای اجتماعی ایران باشند.
بیانیه ۱۴ نفر
اکنون، در این روزگار، ۱۴ نفر مبارز سیاسی داخل، که نه ثروت کلان، نه ارتباطات با اهل قدرت، نه جایگاه شفافی در مبارزات مردم ایران و نه وجههی معتبری در بین کشورهای غربی دارند، دست به تدوین و انتشار یک بیانیه کاملا ساختارشکنانه زدهاند. بیانیهای که هر لحظه میتواند با خروش و حملههای وحشیانه نیروهای سرکوبگر رهبرنظام و انقلاب سینه به سینه شود. اگر شرایط فعلی ایران دگرگون نشود، این افراد زیر خطر بزرگی زندگی میکنند. اگر مردم به خیابانها بریزند، آنگاه رژیم فرصت را برای تسویه حساب با اینها و دیگران نیز مغتنم میشمارد. اگر این افراد مستمکی به فردی یا سازمانی در خارج از کشور نشان دهند، بازهم رژیم بهانه دارد که آنها را سرکوب نماید. پس، چه خواهد شد؟
تاکنون نزدیک به ۷۰۰ امضا در زیر بیانیهی ۱۴ نفر جمع شده است. همهی افراد، حقیقی هستند. مانند بسیاری از بیانیههای قبلی نامهای استعاری و اختصاری را در این لیست نمیبینیم. نام های بسیاری از آنان در این لیست برای کنشگران سیاسی آشناست. حرکتی کم نظیر مراحل اولیه خود را شکل داده است. (چشمهایمان را نیز بر روی برخی نامها (فرصتطلبان و اصلاحطلبان ِ تا همین چند ماه پیش) میبندیم زیرا ایران مهمتر است.)
باری، با شهامت و با اصلاح ظرافتها و صراحتها بیانیهی دوم ۱۴ نفر، بهتر و واقعبینانهتر از بیانیهی اول تدوین شد. سایت تلگرامیی نیز در پشتیبانی از این بیانیه موجود است و با تیتر « من نفر پانزدهم هستم» عدهی زیادی به پشتیبانی همت گماردهاند. همه چیز عالی است. همه چیز خوب و با هدف و انگیزهای متفاوت از ۲۵ سال عمر هدر شدهی بدست و زبانِ اصلاحطلبان پیش میرود. همه چیز در ابتدای کار است، کاری که از پایانی آغاز شده است، و میتواند به نتیجهای مطلوب برسد.
اما کافی نیست. «هیچ» چیز هنوز کافی نیست. قدری حافظهمان را زیر و رو کنیم: زمانیکه سخن از حصر احتمالی رهبران جنبش سبز میرفت، در داخل و خارج همه میگفتند: «نه اینطور نخواهد شد، دستگیری و حصر موسوی و کروبی، خط قرمز مردم با رژیم است!». از شروع حصر، بزودی یک دهه میگذرد.
با توجه به اینکه اپوزیسیون برونمرز، مقدوراتی را، در پی سیاستهای کاخ سفید، برای اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی، محتمل میبیند، اما باز دودستگی شدید بین اردوها وجود دارد. اردوی نایاکیها و هواداران بقای جمهوری اسلامی، فارغ از اینکه تحول در ماهیت نظام روی دهد یا نه، همچنان مخالف این اجماع هستند. اردوی «براندازان» نیز در رابطه با ۱) نقد سیاستهای دونالد ترامپ و ۲) احتمال بروز جنگ، به دو دستگی عمیق، مدام بیشتر از پیش گرفتار میآیند.
با این همه، گردآمدن نامهایی در چینشی جدید، در حمایت از بیانیه ۱۴ نفر یک نوآوری در برونمرز در میدان مبارزه با جمهوری اسلامی ایران است. کم اهمیت هم نیست و آنهایی که تلاش کنند این حرکت را کم نشان دهند کمکی به مشکل و مسئله دیرینهی مبارزه با جمهوری اسلامی نمیکنند. نقدهای تکراری و استمرار در تایید نگاه و استراتژی مبارزاتی خود کمکی به حل مشکل نمیکند. آن «فرمول» با روشهای قبلی و تکرار هشدارها و نصایح قبلی بدست نخواهد آمد. در چنین مواردی، حساسیت مسائل سیاسی از افراد مسئول و دلسوز دو گونه رفتار را میطلبد و امید که به این بسنده کنند:
۱ – دادن هشدار از اشتباه و کنار کشیدن خود از آنچه که آنرا اشتباه میبینیم.
۲ – گشتن بدنبال راهکارهای جدید و اقداماتی نوآورانه که بتواند ضریب زیان برای مبارزات و سود برای جمهوری اسلامی را پایین نگاه دارد.
چه باید کرد؟
هیچ بعید نیست که بزودی با رخدادهایی در گستره و توسعهی حمایت ۷۰۰ امضا، این مسیر را ادامه دهیم:
- حمایت بزودی چند هزاری نخبهها و کنشگران خارج از کشور با زدن امضا در زیر این بیانیه
- استقبال و پشتیبانی شدید کاربران شبکههای اجتماعی
- ترجمه و بازتاب این بیانیه در خارج از کشور
- آگاه رسانی از این اقدام در بین جمعیت درون کشور
- انسجام بهتر کنشگران برونمرز در شکل تشکیلاتی برای حمایت از این بیانیه و اقدامات بعدی این گروه
اما، نه، اینها هم کافی نیست! زیرا رژیم جمهوری اسلامی نشان داده است هم بیحیاتر و هم بیغیرتتر از این است که در این چنین میانهها و کرانههایی گیر کند و تغییر رفتار دهد.
این ۷۰۰ نفر و آن چند هزار در راه، باید اینبار با شگردی جدید و روشی نو با رژیم به مبارزه برخیزند. باید از خارج کشور نوعی «بیمه» برای امنیت و جان این افراد تدارک ببینند. باید آنها و صدای آنها را در حکم صدای مردم/اکثریت بازتاب دهند. باید از مقدورات راه افتاد و «معذوریت»های کهنه را در ته لیست «کار تشکیلاتی» جای داد تا شاید گرهی آنها نیز باز شود:
- آیا میتوان دست در دست گذاشت و یک «بودجهی مالی» بزرگی را تامین کرد و در جهت حمایت از این حرکت، بیدار و توانا ایستاد؟
- آیا میتوان به تمام سازمانهای ناظر بر و پشتیبان حقوقبشر این جریان را انعکاس داد و خواهان حمایت از آنها در ایران شد؟
- آیا میتوان تشکلهای صنفی را بدون وابستگیهای دیگر، در حمایت از این جریان تشکیل داد؟
- آیا میتوان با دولت دونالد ترامپ باب گفتگو را باز کرد و این صدای براندازی درون را اعتبار بخشید؟
- آیا میتوان پس از سالها، بار دیگر تظاهرات سنگین و بزرگ برای انعکاس خواست آنها در خارج براه انداخت؟
- آیا میتوان از تمام تلویزیونهای مستقل برونمرز خواست که پیوسته و بهروز این بیانیه و این خواستها را بازتاب دهند، تحلیل نمایند و انعکاس بخشند؟
- آیا میتوان آنچه را هست و یا قرار بود تشکیل شود، با نام «شورای مدیریت گذار»، «شورای ملی»، احزاب مردمان و اقلیتهای ایران، «شورای ملی مقاومت»، احزاب و سازمانهای موجود، با هم، به پشت این فریاد ِ خواهان طوفان دگرگونیها در ایران فراخواند و از آنها مطالبهی عکسالعمل کرد؟
- آیا …
همهی این کارها را میتوان کرد و هیچ کس نیز جلودار ما در خارج از کشور نخواهد شد. نمیتواند بشود. مشروط به اینکه چند ویژگی مهم شرایط جاری را بپذیریم و «حاشیهسازیهای» نظری و تاریخی را کنار بگذاریم:
- این حرکت، بیانیه ۱۴ نفر، در نوع خود تا به امروز، از سوی ایران، نایاب بوده است.
- برونمرز خود را آماده سازد که پرچمهای مبارزه در ایران، با پایبندی به این بیانیه، در دست درونمرزیها باشد.
- از نقد و کلکلهای ریز و درشت سیاستهای کاخسفید دست برداریم/ پراگماتیک بیاندیشیم.
- اگر قرار است رهبری و یا رهبرانی در خارج کشور از میان این جریان زاییده شوند، از پیش آنها را نمیتوان برگزیده دانست و باید شکیبا بود که این جریان (فرمول منعطف) چگونه پیش میرود.
- باید توانست برای عکسالعمل در برابر سیاستهای رژیم که خواهان جنگ افروزی و یا خرید وقت و سرکوب داخلی است، اینبار، متفاوت اما با فرمول منسجم، حاضر بود.