بخشی از متن ‎حسین دولت آبادی، نویسنده، در واکنش به متن برادرش محمود دولت آبادی در باب سوگواری قاسم سلیمانی



“«روشنفکری» که حقیقت را می‌داند و پا روی حقیقت می‌گذارد و آن را به هر بهانه‌ای نادیده می‌گیرد، بی‌تردید خائن‌است… آن نویسنده نامدار ایرانی که کشتار هزار و پانصد جوان، مرد و زن ایرانی را نادیده می‌گیرد و برای جنایتکار، دل می‌سوزاند و پستان به تنور می‌چسباند، پیرمرد ابله، بزدل حقیر و خرفتی‌است که سَرِ‌پیری از هول و هراس، لجن به سر تا پای خودش می‌مالد و مجال و فرصت می‌دهد تا دیگران نیز او را لجن مال کنند.
.
او در زمان شاهنشاه، به بهانه این که «نویسنده است و فقط می‌خواهد بنویسد!!!»، دست به دامن «شهبانو» شده بود و در این سال‌های اخیر، به ‌همین بهانه، از ترس و زبونی، زیر بالِ عبای «آخوندهایِ معتدل» و «اصلاح طلب» پنهان شده‌است تا گزندی از روزگار نبیند. این نویسنده نامدار که روزگاری سنگ مردم را به‌ سینه میزد و سال‌ها از قِبِل آن‌ها نان می‌خورد، نمی فهمد و یا نمی‌خواهد بفهمد که هیچ بهانه و مستمسکی رفتار او را توجیه نمی‌کند و به خواری و خفت او منجر می‌شود.
.
نه این حکومت و عناصر این حکومت خونخوار قابل دفاع نیستند، حکومتی که مردم گرسنه و عاصی را در خیابان‌ها به رگبار می‌بندد، جنایتکار‌است و جنایتکاران قابل دفع و دلسوزی نیستد، حتی اگر جنایتکاران دیگری آن ها را به قتل برسانند.”