«بوی شورش میآید!» این گفتهی یک مامور پلیس است. میگوید که شم پلیسی او احساس میکند شورشی در راه است. ظاهر او بیشتر شبیه به یک آشپز مهربان یا مغازهداری است که در جوار یک چلوکبابی مغازه دارد. شکم بزرگی دارد و فیزیک بدنی و چهره او سنخیتی با یک مامور پلیس ندارد. مشخص نیست که چقدر باید به شم پلیسی او اعتماد کرد و یا اینکه اصلاً شم پلیسی دارد یا خیر. معتقد است «اگر تا آخر اردیبهشت یا اول تابستان واکسن آمد که آمد، اگر نیاید دوباره شورش میشود.» او روی کلمه شورش تاکید دارد و معتقد است درگیری از بانکها و به خاطر چکهای برگشتی شروع میشود. او ابعاد این شورش احتمالی را مشابه اعتراضات آبان ۱۳۹۸ ارزیابی میکند.
منتظرند. همه منتظر هستند ببینند که «آخرش چه میشود».
اگر خبر تصادف زنجیرهای بیش از صد خودرو به گوش کسی بخورد – حتی اگر این خبر مربوط به کشور محل سکوت خود او هم نباشد – به احتمال زیاد توجهاش جلب خواهد شد. اگر خبر این تصادف زنجیرهای مربوط به کشور محل سکونت شنونده باشد احتمال جلب توجه شنونده به این خبر افزایش خواهد یافت. اما اگر در یک کشور آتشفشانی در نزدیکی یک شهر پر جمعیت فعال شده باشد باز هم خبر تصادف زنجیرهای بیش از صد خودرو همانقدر میتواند جلب توجه کند؟
وضعیت جامعه ایران شبیه به یک جعبهی نگهداری انواع بحرانها است. سیل، زلزله، ورشکستگی اقتصادی، شکاف طبقاتی، خطر درگیری نظامی، شیوع ویروس کرونا، دروغگویی و دستکاری آمارها توسط حکومت، بازداشت فعالان سیاسی و اجتماعی، خودکشی مردم به دلیل مشکلات زندگی، دستمزد پایین کارگران، سخت شدن زندگی برای طبقه متوسط، منازعات سیاسی بین سهامداران قدرت، بحران ارزی، تورم افسار گسیخته، مسئله بیکاری، بحرانهای محیط زیستی و خلاصه هر بحران دیگری را میتوان به صورت روزانه یا به صورت دورههای تکرار شونده در بازههای زمانی کوتاه مدت دید.
متاسفانه بعد از کشتار تعداد زیادی از شهروندان ایرانی در اعتراضات آبان ۱۳۹۸، شلیک موشک از طرف سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری و شیوع بیماری کرونا، دیگر هیچ خبر و هیچ نشانهای آنقدر وزن و اهمیت پیدا نمیکند که بتواند توجهات را به خود جلب کند. جامعه ایران چنان فجایع بزرگی را در یک دوره کوتاه تحمل کرده است که در مقابل بسیاری از اخبار و اتفاقات کرخت و بیحس شده است. روزهاست که محتوای رسانهها در اشغال اخبار کرونا است.
کرونا یک بحران جدی در مقیاس جهانی است اما زیر پوست کرونا چه اتفاقاتی در جامعه ایران در حال وقوع است؟
مشاهداتی از دل جامعه:
مسافرکشی با اتوبوس
اتوبوس، یک وسیله اصلی مسافربری، ساز و کار و ویژگیهای خود را دارد. اتوبوسهای درون شهری بر مبنای خطوط مشخص اتوبوسرانی رفت و آمد میکنند. شما هرگز یک اتوبوس به طول دوازده متر را نمیبینید که در خیابانها و کوچه پس کوچهها در حال مسافرکشی باشد. کرونا آنقدر وضعیت را غیرعادی کرده است که دیدن هر چیز غیرعادی به صورت امری عادی درآمده است. برای پنجمین مرتبه از یک اردبیهشت ماه سال جاری تا کنون سوار اتوبوسهایی شدم که مثل خودروهای سواری در حال مسافرکشی بودند. نرخ کرایه آنها دو برابر نرخ مصوب است و رانندگان اجازه نمیدهند که مسافران از سرویس پرداخت الکترونیک استفاده کنند. رانندگان این اتوبوسها میگویند برای تامین هزینه خرید مایحتاج منزل در حال مسافرکشی هستند و فقط پول نقد قبول میکنند. یکی از آنها میگوید: «زنم گفته دو کیلو گوشت بخرم. کارتم خالی است. اینقدر باید بچرخم که پول دو کیلو گوشت جور شود.»
این رانندگان معتقدند که سوار شدن بر چنین اتوبوسهایی در این شرایط کرونایی به صرفه است: «اینهمه صندلی. مردم هم که نیستند. اتوبوس خالی است. هر چند متر که دوست داری فاصله ایمنی بگیر که کرونا نگیری.» آنها میگویند درست است که دو برابر نرخ مصوب کرایه میگیرند ولی کرایه کمتری از رانندگان تاکسی دریافت میکنند.
از دو نفر از این رانندگان سوال پرسیدم که آیا فعالیت آنها در راستای بخشنامه یا دستور سازمانی است؟ یکی از آنها پاسخ داد: «کدام بخشنامه؟ کدام دولت؟ دولت کو؟ مردم را ول کردهاند به امان خدا. گفتهاند بروید خودتان فکری به حال زندگی کنید. برای شما خندهدار نیست که قیمت این اتوبوس یک میلیارد و ششصد میلیون تومان است بعد من آنرا راه انداختهام با چهارتا مسافر؟ من اگر مجبور نبودم که این کار را نمیکردم. کارها خوابیده و مردم پولی ندارند. دست همه خالی است. از هیچکس نمیشود پول قرض کرد. دولت هم میگوید برو خودت بمال.»
راننده دیگر میگوید به دلیل بی اعتنایی دولت به وضعیت مردم، هیچ نهاد دولتی حق ندارد در کار مردم دخالت کند: «دولتهایی هستند که زندگی مردم خودشان را تامین کردهاند و گفتهاند تا وقتی کرونا باشد به مردم حقوق میدهند اما دولت ما میگوید تحریم هستیم و پول نداریم. ماهواره اسم چند جایی را گفت که زیر نظر رهبر است و هر کدامشان نود میلیارد دلار پول دارند. در همین ایران خودمان. این پولها خرج کجا میشود؟ بخشنامه اگر میخواهند بدهند به همان کسانی بدهند که دلارها به آنها میرسد. من رانندهام. من کاری به جز رانندگی بلند نیستم. زن و بچهام گرسنه هستند. کرایهخانه باید بدهم.»
جهش تولید
علی خامنهای در پیامهای نوروزی خود برای هر سالی اسم انتخاب میکند. او سال ۱۳۹۹ را سال جهش تولید نامیده است. کرونا و بیپولی ناشی از تحریمها مانع از آن نشده است که پلاکاردهای جدیدی از عکس رهبر جمهوری اسلامی و بیانات او در تابلوهای شهری و ساختمانهای دولتی و نظامی نصب نشود.
در مقابل یکی از این اماکن حکومتی، شهروندی که ۶۵ تا ۷۰ ساله به نظر میرسد در حال عبور از پیادهرو ناگهان قهقه سر داد. این رفتار در شرایط شیوع کرونا مرسوم نیست. مردم سعی میکنند در محیطهای عمومی دهان خود را باز نکنند. مردم در محیطهای عمومی سعی دارند با کسی صحبت نکنند و در صورت لزوم با صدای آهسته صحبت میکنند یا سرفههای خفیفی میکنند. شنیدن صدای بلند در این روزها غافلگیرکننده است به خصوص اگر صدای خنده باشد. سه مرد، دو خانم جوان، یک مادر و کودک و یک پیک موتوری به جهت نگاه پیرمرد نگاه کردند تا دلیل خنده او را بفهمند. آنها نیز شروع به خندیدن کردند. روی یک بنر بزرگ، همراه با عکس رهبر جمهوری اسلامی نوشته شده بود سال رونق تولید مبارک باد. نگهبان ساختمان دولتی که این بنر روی دیوار آن نصب شده بود بیرون آمد تا دلیل خنده و تجمع مردم را بفهمد. او نیز بیاختیار شروع به خندیدن کرد. یکی از مردهای که به دلیل خندهی پیرمرد توقف کرده بود گفت که «کاش زودتر این هم کرونا بگیرد.» یکی از زنها گفت «آمین» و دیگران هم به تقلید از او یک به یک «آمین» گفتند. پیرمرد در حالی که همچنان میخندید به دیگران گفت: «یادتان باشد اگر ما را گرفتند هیچکدام یکدیگر را نمیشناسیم. سعی کنید اعتراف نکنید که ویروس کرونا کار شما بوده.»
اقتصاد ویران
نرخ بالای تورم در ایران تبدیل به یک مسئله دائمی شده است. به جز مقاطعی کوتاه، در اکثر دوران حکومت جمهوری اسلامی نرخهای بالایی از تورم ثبت شده است. شیوع بیماری کرونا باعث شده است این وضعیت دائمی بیش از پیش مورد بیتوجهی قرار بگیرد. هنگامی که پیش از تعطیلات نوروز مردم به قرنطینه رفتند فکرش را هم نمیکردند وقتی از قرنطینه بیرون بیایند شاهد چنین موجی از گرانی باشند. نرخ بسیاری از مواد غذایی افزایش یافته است. این افزایش در مورد کالاهای مختلف بین سی تا صد درصد است. یک خانم میگوید: «توی عید فهمیدم. رفتم خرید و دیدم همه چیز گران شده. اول گفتم شاید به خاطر تعطیلی عید است و چون جنس در بازار کم است ولی بعد از عید قیمتها بالاتر رفت.»
کارگری 34 ساله، متاهل و با یک فرزند میگوید: «سیب زمینی کیلیویی هشت هزار تومان یعنی چی؟ مردم ایران دیگر نمیتوانند سیبزمینی بخرند. سیبزمینی یک چیزی است که موقع جنگ هم پیدا میشود ولی چند روز دیگر کار به جایی میرسد که سیبزمینی توی مغازه هست ولی کسی پولش نمیرسد که سیب زمینی بخرد. این زندگی نیست که برای ما مردم درست کردهاند. از بدبختی پایینتر است.»
یک میوهفروش که به همراه دو برادر و یک فرزند خود کار میکند درباره دلایل این افزایش قیمت میگوید: «والا چی بگم؟ ما هم مثل همه به همه میگوییم به خاطر کرونا. کشور ما یک جای سالم نداشت حالا دیگر به خاطر کرونا هر حرفی بزنیم حواله میدهند به کرونا. بنزین را گران کردند، کرایه را گران کردند، برق و آب را گران کردند، همه چیز گران شده ولی مردم فقط این سیب زمینی و پیاز را میبینند چون هر روز لازم دارند. همه چیز گران شده آن کشاورز بیچاره مجبور است گران کند. توقع دارید همه چیز گران بشود ولی سیبزمینی و پیاز گران نشود؟ »
میوه فروش دیگری که به تنهایی مغازه کوچک خود را اداره میکند نظر دیگری دارد. او میگوید کرونا باعث شده بعضی از محصولاتی که وارد بازار میشود برای بستهبندیهای لوکس و مصرف توسط اقشار متمول از بازار خارج شود. «بعضی فکر میکنند اگر چیزی سلفون داشته باشد دیگر کرونا ندارد. در صورتی که بدتر است، این بستهها را با دست درست میکنند. هر چیزی کمتر دست بخورد کرونایش کمتر است. آنهایی که پولدار هستند در خانه مینشینند و سفارش میدهند. بهترین جنسهای بازار دارد میرود برای بستهبندی. بار میرود برای این کارها و قیمت بالا میرود.»
چون در میان صحبتها درباره هزینه آب، برق و گاز صحبت شده بود از چند نفر از مردم خواستم مشاهدات خودشان از تغییر در قیمت این خدمات را بیان کنند. از دل این صحبتها میتوان فهمید که ارتباط مردم با صورتحسابهایی که در این زمینه باید وجود داشته باشد قطع شده است. دولت به بهانه حذف قبض کاغذی و صرفهجویی در مصرف کاغذ، قبضها را به صورت پیامک برای مردم ارسال میکند. چند نکته جالب درباره این اقدام دولت وجود دارد. اول آنکه هیچ اطلاعاتی از میزان مصرف و بهای هر واحد از مصرف این خدمات در قبض پیامکی وجود ندارد. این پیامکها عبارت هستند از هزینهای که باید پرداخت شود، شناسه قبض، شناسه پرداخت و تاریخها. دوم آنکه بر خلاف بخشنامه دولت که وام یک میلیونی با بهره چهار درصد را فقط به شرطی پرداخت میکند که سرپرست خانواده سیم کارتی به اسم خود داشته باشد، هر کسی با هر شمارهای میتواند هر قبضی را که خواست با هر کارت بانکی که مایل بود پرداخت کند و در این زمینه محدودیتی وجود ندارد. سوم اینکه قرار بوده است که مشترکان از طریق اینترنت بتوانند مشخصات قبض را مشاهده کنند اما مردم میگویند تاکنون موفق نشدهاند به صورت اینترنتی قبضهای خود را مشاهده کنند و از جزئیات آن مطلع شوند. مردم بر این باور هستند که دسترسی آنها به اطلاعات قبضها به این خاطر قطع شده است که مشترکان خدمات شهری متوجه افزایش قیمتها نشوند.
یک آقای میانسال میگوید: «ما که نمیفهمیم چه خبر است. میگویند اینقدر واریز کن وگرنه قطع میشود. قبضی که ما پرداخت میکردیم نزدیک چهل هزار تومان الان شده هفتاد و شش هزار تومان. تقریباً دو برابر است اما دولت میگویند گران نکردهایم.»
مشکل بزرگتر در مورد قبضهای گاز است. در فصلهای سرد سال هزینه گاز در ایران بیشتر از ماههای گرم سال است. قبضهای گاز در زمستان ارقام نجومی هستند و همیشه با یک تا دو ماه تاخیر به مصرفکنندگان اعلام میشوند. در حالی که دولتهای جهان برای مقابله با شرایط کرونایی به شهورندان خود کمکهای نقدی قابل توجهی ارائه میکنند در ایران دولت تصمیم گرفته است تا قبضهای گاز را با تاخیر به مردم بدهد. مردم بسیار از این تصمیم شکایت دارند و فحشهای بسیار رکیک و زشتی به مسئولان دولت و سران نظام میدهند. آنها میپرسند وقتی هزینه چند ماه گاز روی هم جمع شود مردم چطور خواهند توانست مبالغ مربوطه را پرداخت کنند؟ متاسفانه به دلیل ادبیات تندی که مردم در این رابطه به کار میبرند بازتاب اظهارات آنها ممکن نیست. شهروندان زیادی معتقد هستند جمهوری اسلامی با وجود تحریمهای آمریکا هنوز مقادیر زیادی ذخایر ارزی دارد که آنرا بجای کمک به مردم ایران صرف فعالیت در عراق، سوریه و یمن میکند.
ترکیب رکود و هرج و مرج
اقتصاد ایران عملاً ورشکسته شده است. دولت با فروش اموال کارگران و فروش سهام شستا در بورس در حال غارت منابع کارگران و بیمهشدگان ایران است تا کسری بودجه خود را جبران کند. نظام جمهوری اسلامی قصد دارد به هر طریق ممکن و با هر روشی از جمله تصاحب امول و پساندازهای مردم ایران از طریق تورم، مصرف منابع صندوقهای بازنشستگی، فروش اموال عمومی و روشهایی از این دست در مقابل تحریمهای آمریکا مقاومت کند تا دموکراتهای در آمریکا دوباره دولت را به دست بگیرند. سرمایههای خصوصی همچنان در حال خروج از کشور است، قیمتها چنان بالا رفته و دستمزدها چنان پایین مانده است که گردش اقتصادی ناشی از عرصه و تقاضا تا حدود زیادی بیمعنا شده است. کسی در خیابان نیست. آنانی که پول و پساندازی دارند یا میتوانند دورکاری کنند در خانهاند و آنها که مجبور هستند سر کار بروند صبحها میروند و غروبها بر میگردند. کسی چیز زیادی نمیخرد. دستفروشانی که همیشه از ترس ماموران شهرداری در حال باجدادن یا فرار هستند آزادانه در برخی میادین و خیابانها بساط خود را پهن کردهاند اما خبری از مشتری نیست.
از دولت فقط آن بخشهایی باقی مانده است که از مردم پول میستاند. پلیس راهنمایی و رانندگی همچنان در حال جریمه خودروها است ولی حتی گشتهای پلیس کاهش یافتهاند و کمتر به چشم میآیند. نظارتی وجود ندارد. قیمتها کاملاً دلبخواهی شده است. برخی میگویند «وقتی روحانی برود خامنهای پولها را آزاد میکند» و برخی دیگر میگویند: «دیگر چیزی باقی نمانده. همهاش یا خرج سوریه شده و یا بردهاند کانادا» و برخی دیگر معتقدند «هنوز پول هست ولی به مردم ایران نمیرسد». همه منتظر هستند ببینند که «آخرش چه میشود».
کرونا پایان اعتراض است؟
با تایید رسمی خبر شیوع کرونا و اشغال رسانهها توسط اخبار کرونا عدهای بر این عقیده شدند که کرونا برای جمهوری اسلامی یک نعمت بوده زیرا به بحرانهایی مانند اعتراضات گسترده آبان ۱۳۹۸ و بحران مشروعیت ناشی از شلیک به هواپیمای مسافربری خاتمه داده است. عدهای تا آنجا پیش رفتند که کرونا را عامل کاهش شکاف دولت و ملت و آشتیدهنده مردم با حکومت دانستند. شاید بتوان مسئله را از زاویه دیگری هم نگاه کرد. آیا ایران در آستانهی یک اعتراض بزرگ دیگر است؟
عوامل دخیل در مسائل فرهنگی و سیاسی یک جامعه آنچنان پر تعداد است و این عوامل آنچنان درهم تنیده هستند که نمیتوان به پشتوانه بررسی یک یا چند عامل در مورد تحولات آینده پیشبینیهایی صورت داد. مطمئنتر آن است که زمان بگذرد، حوادث اتفاق بیافتد و بعد درباره آن سخن گفت اما پدیدارهایی هستند که میتوان به آنها توجه کرد.
«بوی شورش میآید!» این گفتهی یک مامور پلیس است. میگوید که شم پلیسی او احساس میکند شورشی در راه است. ظاهر او بیشتر شبیه به یک آشپز مهربان یا مغازهداری است که در جوار یک چلوکبابی مغازه دارد. شکم بزرگی دارد و فیزیک بدنی و چهره او سنخیتی با یک مامور پلیس ندارد. مشخص نیست که چقدر باید به شم پلیسی او اعتماد کرد و یا اینکه اصلاً شم پلیسی دارد یا خیر. معتقد است «اگر تا آخر اردیبهشت یا اول تابستان واکسن آمد که آمد، اگر نیاید دوباره شورش میشود.» او روی کلمه شورش تاکید دارد و معتقد است درگیری از بانکها و به خاطر چکهای برگشتی شروع میشود. او ابعاد این شورش احتمالی را مشابه اعتراضات آبان 1398 ارزیابی میکند.
مشخص است که نمیتوان با این دقت تعیین کرد که اعتراضی در مقیاسی تعیین شده و در یک بازه زمانی معین به وقوع خواهد پیوست اما میتوان گفت کرونا دیگر آن عامل بازدارنده چند ماه اخیر نیست. شروع دوباره اعتراضات لبنان نشان داد که کرونا نمیتواند معترضان را برای همیشه در خانه نگاه دارد. صفهای طویل برای خرید سیمکارت و دریافت وام یک میلیون تومانی نشان داد که قدرت اقتصادی فرودستان ایران تا چه حد کاهش یافته است. یک کارمند بخش خصوصی میگوید: «به خدا رفتن داخل مغازه شده است کابوس. بروی داخل سوپرمارکت هفتاد هزار تومان خرج میشود و اگر بروی داخل میوهفروشی بین هفتاد هزار تومان تا صد هزار تومان هزینه دارد. تازه برای ما که خیلی از هزینههای را حذف کردهایم.»
پیشبینی شده است بین دو میلیون و هشتصد هزار تا پنج میلیون نفر در ایران کار خود را از دست بدهند. درخواست بیمه بیکاری در برخی استانهای ایران سیزده برابر شده است. عراق به عنوان تامین کننده اصلی ارز ایران در شرایط تحریم، خودش با بحران کرونا و کاهش قیمت نفت دست به گریبان است و نشانهای از تغییر رویکرد رهبری جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران در روابط خارجی دیده نمیشود. این عوامل میتوانند به عنوان زمینهساز وقوع اعتراضات در ایران عمل کنند. شاید به خاطر همین است که عدهای معتقد هستند «سکوت ناشی از کرونا، آرامش قبل از توفان است.»