شیرازِ من و حضورِ خوبِ فروردینش
گلخنده ی یاس و نرگس و نسرینش
شعر تر حافظ و هوای رکن آبادش
میخانه و باده ی خوشِ نوشینش
شیراز من و صفای سعدی وارش
غم دور بمانَد از دلِ بی کینش
شیراز من و شنگی شورانگیزش
باغ ارم و کرشمه ی شیرینش
ای کاش دوباره مهرِ آزادی تابد
در چشمِ براه مانده ی غمگینش
ای کاش شبی دوباره بابا کوهیش
دامن سپرد به خوشه ی پروینش
شیراز من و همنفسی با تزویر؟
نیرنگ و ریا نبوده هرگز دینش
آئینه ی سینه اش پر از شادی باد
مهر است مـرام و عـاشقی آئینش