خانه / اخبار مهم روز / چرا پادشاه بلژیک از مردم کنگو عذرخواهی کرد؟

چرا پادشاه بلژیک از مردم کنگو عذرخواهی کرد؟

دستگاه اداری بلژیک در کنگوُ به کارکنانش دستور داده بود دست هر بومیِ کشته شده به ضرب گلوله را از تن جدا کنند و بیاورند تا ثابت کنند که گلوله را بی‌جهت شلیک نکرده‌اند.

سرزمین کُنگوُ در ۱۸۸۵ زیر عنوان «دولتِ آزاد کُنگو» به صورت مِلک شخصیِ لئوپولد دوم، پادشاه بلژیک، درآمد. حکمرانی که او برای ادارۀ آن سرزمین منصوب کرد، از هیچ جنایتی در حق بومیان فروگذار نکرد. بلژیکی‌ها از ۱۸۹۱ انحصار تولید کائوچو و عاج را در کنگو به دست گرفتند و برای به کار واداشتن بومیان نظام بی‌رحمانه و وحشیانه‌ای برپا داشتند. دستگاه اداری بلژیک در کنگوُ به کارکنانش دستور داده بود دست هر بومیِ کشته شده به ضرب گلوله را از تن جدا کنند و بیاورند تا ثابت کنند که گلوله را بی‌جهت شلیک نکرده‌اند. مَرْک ویلتز، نویسندۀ کتاب «ریزشِ بارانِ دست‌ بر کنگوُ» احتمال می‌دهد در آن ۲۳ سال در حدود ۱۰ میلیون بومیِ کنگویی یعنی بیش از یک سوم جمعیت آن کشور کشته شده‌ باشند.
تبلیغ بازرگانی

سه شنبه ۳۰ ژوئن ۲۰۲۰ فیلیپ، پادشاه بلژیک، به مناسبت شصتمین سالروز استقلال کُنگوُ با فرستادن نامه‌ای به رئیس جمهوری کنگو برای نخستین بار به نام کشورش از مردم کنگو به سبب «خشونت و بی‌رحمی» بلژیکی‌ها در زمان استعمارِ کنگو عذرخواهی کرد. بلژیکی‌ها چگونه بر کنگو دست یافتند و چه رفتاری با بومیان آن کشور در پیش گرفتند؟

پرتغالی‌ها نخستین اروپاییانی بودند که در اواخر قرن پانزدهم میلادی پا به خاک کنگو گذاشتند. در سال ۱۴۸۲ کشتیِ «دیِگوُ کائوُ»، دریانورد پرتغالی، در سواحل دهانۀ کنگو پهلو گرفت. داد و ستد تجاریِ پرتغالی‌ها با پادشاهی‌های محلیِ کنگو خیلی زود آغاز شد. مناطق ساحلی کنگو رفته رفته به یکی از منابعِ اصلی تجارت برده تبدیل شد. در قرن نوزدهم با ضعیف‌تر شدنِ هرچه بیشتر قدرت‌های محلی، استعمارگران اروپایی آن سرزمین را زیر نگینِ خود درآوردند. نفوذ فرانسوی‌ها در کنگو از ۱۸۷۵ آغاز شد و چند سال بعد «کنگوی میانه» که کنگوی فرانسه نیز نام گرفت به یکی از چهار کشور «آفریقای استوایی فرانسه» تبدیل شد. «آفریقای استواییِ فرانسه» از سال ۱۹۱۰ به آن بخش از مستعمرات فرانسه در آفریقا اطلاق می‌شد که از کنگوی میانه تا صحرای بزرگ آفریقا را در برمی‌گرفت. فرانسوی‌ها سپس ده‌ها امتیاز برای بهره‌برداری از منابع انسانی و طبیعیِ کنگوی فرانسه به شرکت‌های سهامی اروپایی واگذار کردند. لئوپولد دوم، پادشاه بلژیک، با نامی مستعار یکی از سهامداران بزرگ آن شرکت‌ها بود. این حقیقت پس از مرگ وی آشکار شد و فرانسوی‌ها بسیار از این موضوع برآشفتند. کنگوی فرانسه پس از استقلال در سال ۱۹۶۰ «جمهوری کنگو» نام گرفت. آن کشور به «کنگوی برازاویل» نیز معروف است.

اما بلژیکی‌ها برای دست یازی و چیرگی بر کنگوُ راه دیگری در پیش گرفتند. در ۱۸۷۴ لئوپولد دوم، پادشاه بلژیک، به یک کاوشگر بریتانیایی به نام «استِنلی» مأموریتی سه ساله داد تا در کنگو به کاوش بپردازد و اوضاع و احوال آن سرزمین را مطالعه کند. در ۱۸۸۵ کنفرانسی در برلن برگزار شد که در طی آن قدرت‌های اروپایی آفریقا را میان خود تقسیم کردند. کنگو نصیب لئوپولد دوم شد و او خود را شاه آن سرزمین اعلام کرد. در پی آن، یکی از بزرگ‌ترین قتل عام‌های تاریخ به دست نیروهای بلژیکی انجام گرفت. دربارۀ شمار کشته شدگان تاکنون حدس‌های گوناگون زده‌اند. بعضی از پژوهشگران شمار قربانیان را آن‌قدر می‌دانند که صحبت از نسل‌کشی می‌کنند. درست است که در این باره میان پژوهشگران هم‌رأیی وجود ندارد، اما این حقیقت مسلم را همه می‌پذیرند که نخستین مرحلۀ استعمار کنگو به دست بلژیکی‌ها بسیار خونبار بود.

در سال ۱۸۸۵ لئوپولد دوم، پادشاه بلژیک، آن سرزمین را زیر عنوان «دولتِ آزاد کُنگو» به صورت مِلک شخصیِ خود درآورد. حکمرانی که او برای ادارۀ آن سرزمین منصوب کرد، از هیچ جنایتی در حق بومیان فروگذار نکرد. پادشاه بلژیک داعیۀ رسالتی تمدن‌ساز و، به اصطلاح، بشردوستانه در کنگو داشت. به فرمان وی، بلژیکی‌ها زیرساخت‌های اقتصادی کنگو را توسعه دادند، تجارت و کشاورزی را رونق بخشیدند و دست به ساختن شهرهایی در آن سرزمین زدند. اما در عین‌حال منابع و ثروت‌های کنگو به ویژه نیروی انسانی آن کشور را به تملک خود درآوردند. آنان از ۱۸۹۱ انحصار تولید کائوچو و عاج را به دست گرفتند و برای به کار واداشتن بومیان نظام بی‌رحمانه و وحشیانه‌ای برپا داشتند. «مَرْک ویلتز»، نویسنده و ناشر فرانسوی کتاب «ریزشِ بارانِ دست‌ بر کنگوُ» با استناد به نوشته‌های کاوشگران و نویسندگان آن زمان مانند ژوُزِف کُنراد، کوُنان دوُیل و مارک تواین، بی‌رحمی بلژیکی‌ها را در کنگو از ۱۸۸۵ تا ۱۹۰۸ شرح می‌دهد. عنوان کتاب اشاره‌ای است به رفتار عجیبِ دستگاه اداری بلژیک در کنگوُ که به کارکنانش دستور داده بود دست هر بومیِ کشته شده به ضرب گلوله را از تن جدا کنند و بیاورند تا ثابت کنند که گلوله را بی‌جهت شلیک نکرده‌اند. مَرْک ویلتز احتمال می‌دهد در آن ۲۳ سال در حدود ۱۰ میلیون بومیِ کنگویی یعنی بیش از یک سوم جمعیت آن کشور کشته شده‌ باشند، اما او از به کار بردن اصطلاح «نسل‌کشی» خودداری می‌کند و ترجیح می‌دهد از آن کشتار‌ها زیر عنوان «مردم کشی» یاد کند. درواقع، کشتار بومیان کنگوُ به دست بلژیکی‌ها برای از میان بردن نسل کنگویی‌ها نبود بلکه به منظور واداشتن آنان به کار اجباری بود.

باری، در ۱۵ نوامبر ۱۹۰۸ یک سال پیش از مرگ لئوپولد دوم، زیر فشار افکار عمومی و از روی بعضی مصلحت‌های دیپلماتیک، «دولتِ آزاد کُنگو» از مالکیت شخصی پادشاه بلژیک درآمد و به مستعمرۀ کشور بلژیک تبدیل شد. از آن تاریخ تا ۳۰ ژوئن ۱۹۶۰ بنابه تصمیم پارلمان بلژیک و به پیشنهاد لئوپولد دوم آن سرزمین با مرزهای کنونی‌اش «کُنگوُی بلژیک» نام گرفت. اما مرگ لئوپولد دوم به بی‌رحمی بلژیکی‌ها در کنگو پایان نداد و واداشتن بی‌رحمانۀ بومیان به کار اجباری هم‌چنان ادامه یافت.

در ۱۹۵۷ در گرماگرم استعمارزدایی در جهان، بلژیکی‌ها برگزاری انتخابات محلی را در کُنگوُ پذیرفتند. کنگویی‌ها برای نخستین بار به پای صندوق‌های رأی رفتند. بلژیکی‌ها با دادن اختیاراتی به کنگویی‌ها کوشیدند سیاست‌های استعماری‌شان را نرم‌تر کنند. اما رفته رفته کنترل اوضاع از دست‌شان دررفت. در ۴ ژانویۀ ۱۹۵۹ در اعتراض به جلوگیری از برگزاری میتینگِ یک انجمن فرهنگیِ کُنگویی به نام «آباکوُ» در شهر «لئوپولدویل» که اکنون «کینشاسا» نام دارد، شورشی به پا خاست که نظامیان بلژیکی آن را با بی‌رحمیِ تمام فرونشاندند. در آن شورش چند صد کُنگویی کشته شدند. بلژیکی‌ها از ترس شورش‌های دیگر و گسترده‌تر و نیز برای پرهیز از انزوایِ بین‌المللی در اوضاع و احوال آن روز جهان در دادن استقلال به کنگو پیشدستی کردند با این امید که سرآمدان سیاسی، نظامی و فرهنگی کُنگوُ را وابسته به بلژیک نگه دارند.

در انتخاباتی که بلژیکی‌ها برای انتخاب اعضای پارلمانِ کُنگوُ سازماندهی کردند، جنبش پاتریس لومومبا و متحدان او ۶۵ درصد کُرسی‌های پارلمان را از آن خود کردند. بلژیکی‌ها و وابستگانِ کُنگوییِ آنان در پی برپا کردن یک نظام فدرالی در کنگو بودند. اما لومومبا نگرشی ملی داشت و خواهان کشوری یک‌پارچه بود. بلژیکی‌ها اسناد استقلال کنگو را امضا و تقدیم مجلس کردند. بدین‌سان، جمهوری دموکراتیک کُنگو در ۳۰ ژوئن ۱۹۶۰ چشم به جهان گشود.

پس از عذرخواهی رسمی پادشاه بلژیک از مردم کنگو به سبب «خشونت و بی‌رحمی» بلژیکی‌ها در زمان استعمار، «فلیکس تِشیسکِدی»، رئیس جمهور «جمهوری دموکراتیک کنگوُ» از بلژیک و کشور خود خواست که زمینه‌ای فراهم کنند تا مورخان دو کشور دست در دست هم «تاریخ استعمار کنگو به دست بلژیکی‌ها» را با استناد به منابع دقیق و برپایۀ پژوهشی علمی دوباره بنویسند.