چند هفتهای است که دلار دوباره اوج گرفته است و بر خلاف وعدههای مسئولان دولتی که از کنترل بازار ارز و کنترل قیمت دلار سخن میگفتند قیمتها مسیر صعودی خود را طی میکنند و حالا دیگر سخن از دلار بیست و پنج هزار تومانی نه اغراق کاربران فضای مجازی است و نه تبلیغات رسانهای علیه دولت و نه فضاسازی رسانههای بیگانه، دلار بیستهزار تومانی و بالاتر از آن تبدیل به واقعیتی در بازار ارز شده است؛ واقعیتی که با تکذیبهای رنگارنگ روابط عمومی نهادهای دولتی و رسانههای چسبیده به دولت و مسئولان ظاهرا بی خبر از همه جا تغییری نخواهد کرد و اثر مستقیم آن بر معیشت میلیونها انسانی است که به شکل روزانه نظارهگر آب شدن سرمایههای خود هستند.
مسئولان دولتی کرونا، عدم رفع تعهدات ارزی و تحریمهای ناشی از خروج آمریکا از توافق هستهای را دلیل افزایش مجدد قیمت دلار عنوان کردهاند. آنان میگویند شرایط کرونایی و مسدود بودن مرزهای کشور سبب آن شده تا تبادلات تجاری به کمترین میزان ممکن خود برسد و در نتیجه دلار کافی برای تزریق به بازار به دست بانک مرکزی نرسد. از طرف دیگر عدم رفع تعهد ارزی تجار و بازرگانانی که به گفتهی دولت موظف به بازگرداندن ارز صادراتی خود به بازار هستند نیز حلقه دیگری از حلقههایی است که نتیجه آن پرواز چند باره قیمت دلار در بازار ارز است. و در نهایت آثار تحریم و مسدود شدن مسیرهای معمول تجاری شرایطی را رقم زده است که مسیر تامین ارز سخت و سختتر شود.
همه این موارد که دولتیها برای توضیح شرایط بغرنج بازار ارز بر آن تاکید دارند میتواند از دلایل اوجگیری قیمت دلار و رسیدن آن به حدود بیستوپنج هزار تومان باشد اما دو نکته در اظهارات مقامات بانک مرکزی، دولت و نمایندگان اقتصادی مجلس مغفول میماند:
نکته نخست آن که سیاستهای پولی و مالی بانک مرکزی در این میان چه نقشی دارد؟ آیا تمامی اشکالات به تحریم خارجی و عدم رفع تعهد ارزی فعالان بخش خصوصی داخلی و شرایط سخت ناشی از کرونا بازمیگردد و سیاستهای بانک مرکزی هیچ اثری بر وضعیت بازار ارز نداشته است؟ اگر پاسخ مثبت است و سیاستهای این نهاد مهم بر بازار ارز بی اثر است، پس بود و نبود آن چه تفاوتی دارد و اگر پاسخ منفی باشد و سیاستهای بانک مرکزی نیز میتواند بازار ارز را سامان دهد و یا آشفته سازد چرا هیچگاه در اظهارات مقامات دولتی از نقش منفی آن در اوجگیری هر چند ماه یک بار قیمت دلار خبری نیست؟!
نکته دوم نیز به این مسئله بازمیگردد که نقش و وظیفه مسئولان به جز ارائه دلایل مربوط به آشفته شدن بازار ارز چیست؟ آیا آنها تنها باید از دلایل به وجود آمدن چنین وضعیتی در حداقل سه سال اخیر بگویند و یا وظیفه واقعیشان یافتن راهحلهایی برای عبور از بحران ارزی و کاهش فشارهای شدید ناشی از تحریمها است؟!
مسئله دلار به جهت آن که به شکل مستقیم بر روی معیشت روزمره مردم اثرگذار است میبایست در اولیت نخست تصمیمگیران قرار داشته باشد و به جای فرافکنی، راهحلهایی فوری جهت سامان دادن به بازار ارز و جلوگیری از سقوط بیش ازپیش ارزش پول ملی مورد بررسی و اجرا قرار بگیرد، البته اگر دیگر دیر نشده باشد!