“مصطفی صالحی” پدر دو کودک خردسال و شورشگری که همراه با هزاران قیام آفرین دیگر در اعتراضات دیماه ۹۶ شرکت کرده بود در اوج بی عدالتی در بیداگاه های خامنه ای محاکمه و اعدام شد. جرم مصطفی تعهد به برقراری آزادی و عدالت برای مردمش بود و به همین خاطر در سحرگاه ۱۵ مرداد دژخیمان خامنه ای گلویش را با طناب استبداد فشردند تا اندیشه آزادیخواهیش را خاموش کنند.
اعدام مصطفی صالحی در حالی انجام شد که وی پس از دستگیری و با وجود اعمال شکنجه های بسیار حاضر به اعتراف تلویزیونی نشد و هرگز اعتراف به قتل یک پاسدار جنایتکار را نیز نپذیرفته بود. با این وجود رژیم با همان ضدیت کور و کینه غریزی که به مجاهدین و کانون های شورشی دارد در این پرونده هم مرزهای انسانی و حقوقی را در حد همان دادگاه های فرمایشی و فرمالیستی اش نیز نادیده گرفت و با اعدام مصطفی نیاز مبرمش به ایجاد فضای هراس و وحشت در دل جوانان شورشی و روحیه دادن به نیروهای سرکوبگرش را نشان داد.
این اعدام در واقع زخمی بر پیکر مقاومت ایران بود که با برگزاری شکوهمند کارزار جهانی علیه حاکمیت پلید ملاها، رژیم را بشدت به خشم آورده بود. رژیم به خیال خودش برای کاستن از تاثیر کارزار جهانی مجاهدین در ۱۰۲ کشور و ۳۰ هزار نقطه، اعدام سه تن از جوانان قیام را در دستور کار گذاشته بود، ولی وقتی با هشتک اعدام نکنید ناچار از عقب نشینی شد با اعدام مصطفی صالحی در صدد جبران شکست خود برآمد تا جوانان شورشی و اشرف نشان را مرعوب کند.
به همین دلیل بود که مصطفی صالحی، شورشی سربدار در بیدادگاه خامنه ای بدون داشتن وکیل و یا طی روند عادلانه دادرسی در حالیکه خانواده اش بشدت تهدید شده بودند اعدام شد. نمونه این دست از کشتار بی گناهان و اعدام ها و یا بهتر بگوییم جنایت حکومتی، تاریخی به درازای عمر ننگین حاکمیت آخوندی در ایران دارد. بیش از ۴۱ سال است که مردم ایران طعم تلخ بی عدالتی را می چشند و دقیقا به دلیل همین بی عدالتی ها و نبود آزادی و دمکراسی است که پرچم مبارزه با دیکتاتوری آخوندی در اهتزاز است. بنابراین اعدام مصطفی ها هرگز باعث پاک شدن صورت مساله اصلی این رژیم که همانا سرنگونی تام و تمام نظام استبدادی آخوندی است نخواهد شد. این اعدام نه تنها مساله ای از رژیم حل نخواهد کرد بلکه برگ ننگین دیگری بر طومار بلند جنایت هایش می افزاید و بی گمان خون مصطفی بر شتاب و سرعت مبارزه بی امان با دژخیمان خواهد افزود و به آن دینامیزم خواهد داد تا در خیزش بعدی قیام آفرینان و کانون های شورشی آتش انتقام خلق تار و پودشان را خاک و خاکستر کند. واقعیت این است رژیم جنایتکار ملاها طی ۴۱سال جنایت و مخفی کاری زیر سایه سیاست کثیف مماشات با نادیده گرفتن اساسی ترین حقوق انسانی و بشری، آنچنان پوست کلفت، وحشی و درنده شده است که با سازکارهای معمول ارگان های حقوق بشری و معیارهای ضعیف آنها که خود گاه سر در آخور همین رژیم جنایتکار دارند به راحتی قابل احراز نیست. زیرا رژیم در مقابله با مقاومت و کانون های شورشی به موازات سیاست اعدام و سرکوب و فشار به خانواده های اعدام شدگان در داخل کشور از جمله تحویل ندادن پیکر اعدام شده ها، اجازه ندادن به برگزاری مراسم سوگواری به خانواده ها، سلب حقوق شهروندی از آنان و سایر محدویت هایی که ایجاد می کند و در خارج مرزها با پرداخت پول زیاد به لابی ها و مزدورانش و راه اندازی دستجات بزرگ سایبری و ارسال مجری تلویزیونی، تحلیلگر و خبرنگار و کارشناس برای راه اندازی یک جنگ روانی و شیطان سازی تلاش می کند که آلترناتیو اصلیش را با انواع و اقسام مارک ها تضعیف کند تا جامعه ایرانیان اکتیو و مبارز در خارج کشور را به سمت پاسیویسم کشانده و افکار عمومی را بفریبد و مسیر مبارزه برای سرنگونی را منحرف سازد، زیرا این رژیم طی ۴۱ سال گذشته در سطح داخلی و منطقه ای و بین المللی راندمانی جز جنگ و مرگ و فریب نداشته است و اکنون اعدام مصطفی هدفی جز ایجاد ترس و وحشت در دورانی که همه مهره های ریز و درشت نظام در وحشت از شکل گیری قیام بویژه بعد از کرونا و تلفات سنگین آن ندارد.
مجاهدین به درستی ماهیت این رژیم را ضد بشری توصیف کرده بودند زیرا ابعاد ظلم و جنایاتی که این رژیم در حق مردم ایران و مظلومترین اقشار و طبقات محروم آن روا داشته در تاریخ کم نظیر است. بنابراین همچنان که آقای مسعود رجوی بارها تاکید کرده است این رژیم جز زبان زور را نمی فهمد و باید این رژیم را با بازوهای پرتوان ارتش آزادیبخش و یگان های شورشی سرنگون نمود.