سرشناس و چهره اجتماعی و سلبرتی شدن و ورود آنها به مسائل اجتماعی-سیاسی، خواهی نخواهی مانند بسیاری از امور زندگی بهاء و قیمت خود را دارد و از جمله یکی از موارد نه چندان خوش آیند آن، در معرض قضاوت و یا انتقاد و افشاء قرار گرفتن است بهمین دلیل پرداختن به برخی از مواضع دکتر هولاکویی بعنوان چهره ای سرشناس در جامعه ایرانی، خارج از حوزه فردی و شخصی، موضوعیت و ضرورت مییابد و حتی در اشاره به جنبههای فردی و شخصی، تنها بدلیل تأثیر و یافتن ردپای آنها، در اتخاذ مواضع سیاسی اوست و نه کالبد شکافی شخصیت فردی و بنا به مثلِ هر که بامش بیش برفش بیش، ای بسا دکتر هولاکویی ناخواسته ولی بحق، چوب نقش و نفوذ اجتماعی خود را-با داشتن بیشترین امکانات رسانه ای و رادیوی شخصی- میخورد و الا اگر او در گوشه دفتر خود در بورلی هیلز-مانند بسیاری از همکاران گمنام خود-سرگرم روانکاوی و مشاوره دادن به مراجعین بود و در برخورد با مسائل سیاسی ایران مواضع آخوندپسند اتخاذ نمیکرد خود بخود پرداختن و انتقاد از او بیمورد و منتفی بود!
نفس حضور چندین میلیون ایرانی در خارج از کشور و بیرون از حاکمیت آخوندها، خواهی نخواهی گواه این واقعیت است که زندگی در جهنم ساخته و پرداخته آخوندها، غیرقابل تحمل بوده و اگر امکان داشت خدا میداند چند میلیون نفر دیگر از ایران-به امید یک زندگی بهتر-خارج میشدند! وجه دیگر حضور میلیونها ایرانی در خارج از کشور بطور طبیعی، بیانگر وجود پتانسیل مخالفت با آخوندها در میان آنهاست که میبایستی-بعنوان شکرانه عاطفی و اخلاقی خروج از حاکمیت آخوندها-نهایتاً خود را در یاری رساندن به مبارزات مردم داخل به نمایش بگذارد خود آخوندها از وجود چنین پتانسیلی بخوبی آگاه و با دسیسه و توطئه های گوناگون-از جمله بکارگیری مستقیم و یا غیر مستقیم دست اندرکاران رسانه و اشخاص سرشناس و با نفوذ جامعه ایرانی در خارج از کشور-سعی در انحراف و هرز دادن انرژی مخالفت با رژیم را داشته و دارند! در این زمینه متاسفانه بزرگترین دستاورد رژیم-البته با همکاری و همدستی سربازان گمنام و یا خوشنام محلی-جا انداختن این مسأله بود که: درست است که رژیم آخوندها بد بوده و باعث و بانی خروج و یا آواره شدن ایرانیان خارج از کشور شده اند ولی نیروهای اپوزیسیون از آخوندها صد برابر بدتر و اگر خدای ناکرده رژیم سرنگون شود ایران تکه و تکه و مثل سوریه و لیبی ویران میشود! در بستر چنین فضایی است که توجه به نقش و مواضع دکتر هولاکویی و رادیو همراه، ضروری مینماید! هولاکویی با غرور و خود شیقتگی ناشی از سلبرتی شدن دیرهنگام و موقعیت و اعتبار بیش از اندازه بزرگ و غلو شده خود، چندی است که تعارف را کنار گذاشته و بدون رودربایستی در برخورد با تظاهرات مردم بجان آمده داخل و شعار مرگ بر دیکتاتور آنها میگوید: شعار مرگ بر دیکتاتور بلحاظ جامعه شناسی و روانشناسی درست نیست و مردم باید از گفتن آن خودداری کنند! و قاتلان و جانیان رژیم را ضمن بخشش حتماً فراموش هم بکنند و یا از پخش آگهی و اطلاعیه زندانیان سیاسی در خارج از کشور-حتی با پرداخت قیمت پخش آن-در رادیو همراه-بدلیل بیطرفی و غیرسیاسی بودن رادیو-خوداری میکند!
هولاکویی و امثال او بیشتر این بندبازی ها را پشت سپر بیطرفی و غیرسیاسی بودن توجیه و ماستمالی میکنند غافل از اینکه این بیطرفی و غیر سیاسی بودن خط دار، خود نوعی طرفداری و سیاسی بودن منتهی از نوع هفت خط آنها میباشد!
دشواری بیطرفی و غیرسیاسی بودن در مبارزه مردم با رژیم در این است که برای حفظ آن باید همواره سمت وزش باد و موقعیت و تعادل قوای طرفین درگیری را سبک و سنگین نمود تا مبادا از قافله عقب ماند! برای نمونه کافیست به هجوم هزاران بظاهر بیطرف و غیرسیاسی مادر زاد به تظاهراتهای سال 88 جنبش سبز-که اشتباهاً به نظر میرسید که تعادل قوا علیه رژیم است-اشاره کرد که چطور همین هولاکویی بیطرف و غیرسیاسی بعنوان گُل سرسبد و نوبر جامعه ایرانی در صفوف اول تظاهراتها و در حلقه ای از حواریون خود و با سینه ای جلو داده ظاهر شد و حتی کاسبکارانه و فرصت طلبانه سعی نمود تا با استفاده از فضای سیاسی موجود هر طور شده و با استفاده از کتابهای 30-40 سال پیش خوانده و خاک خوردۀ خود-مانند تاریخ تمدن ویل دورانت خدا بیامرز- سمیناری به اصطلاح سیاسی-البته با دریافت ورودیه-دست و پا کند! البته از حق نباید گذشت و اذعان نمود که کلاً هولاکویی فردی است تیز هوش و حواس جمع و بمعنی واقعی کلمه در فرهنگ عامیانه ایرانی زبل و زبر و زرنگ و بخوبی بلد است که چگونه گلیم خود را از هر آب پر تلاطم و از دل و دخل هر رژیمی بیرون بکشد! هولاکویی در زمینه مارکت و بازاریابی برای محصولات روانشناسی خود و فروش آنها الحق استاد است نشان به آن نشانی که حدود 30-40 سال است که مثل مرغ سوخاری کنتاکی-که با جلو و عقب و درهم نمودن قسمت های مختلف مرغ-آنها را تحت اسامی و اسپشالهای مختلف بخورد مشتریان شکموی خود میدهد، دکتر هولاکویی نیز توانسته است از مجموعه دانش و اطلاعات قدیمی خود و با تکرار مکرر و جابجا و مخلوط نمودن آنها در کلاسها و کشتیهای تفریحی-آموزشی و سمینارهای مختلف خود بیزنسی بسیار موفق و پولساز بسازد!
هر چند بصورت غیر حرفهای و زننده در وام گیری و استفاده از دستاورد پیش کسوتان روانشناسی، بناحق حق و اعتبار آنها را ادا نمیکند و مثلاً نمیگوید که تیکه کلام معروف خودش-در توجه به سلسله مراتب تولد و بچه چندم بودن در خانواده- تز معروف آلفرد آدلر روانشناس اطریشی است!
البته ناگفته نماند که پرداختن به هولاکویی هیچگاه به معنی بهاء دادنِ بیش از اندازه به او نیست و روشن است که در بطن پروژه و سیاستهای بین المللی برای حفظ آخوندها، هولاکویی و امثال او به تنهایی عدد و وزنه ای در ماندگاری رژیم نیستند هر چند همزمان هم نباید از نقش و یاری رساندن آنها-در حد توان خود-به آخوندها غافل بود! پروژه یاری رساندن به بقای رژیم، تقریباً شبیه ارکستر سمفونی بزرگی است که در آن صد ها نوازنده اصلی و فرعی و حتی نخودی در راستای نُت اصلی و هدایت رهبر ارکستر به نواختن مشغولند در حالیکه هر کدام از نوازنده ها در گوشه و کنار ارکستر به تنهایی عددی نیستند امّا در هماهنگی و سر جمع شدن با دیگر نوازندگان است که عدد محسوب میشوند! اینکه رژیم آخوندها، با وجودِ بیشمار درد های بیدرمان و بعد از چهار دهه سالهای طوفانی، هنوز لرزان و تلو تلو خوران سرپا ایستاده و سرنگون نشده است امری اتفاقی و بدون علت و دلیل نیست
جدا از حمایت های خارجی و سرکوبِ داخلی -بعنوان اصلیترین ستونهای نگهدارنده رژیم-در خارج از کشور عوامل ریز و درشتی نیز هستند که مستقیم و غیر مستقیم و بصورت تکمیلی و کناری در کنار سایر عوامل اصلی به دوام رژیم کمک میکنند! و هولاکویی نیز با در اختیار داشتن رادیو همراه و با برخوداری از آگهی دهندگان باسخاوت از کیسه خلیفه، در حد قد و وزن خود نقشی در سمت و سو دادن به افکار عمومی ایرانیان دارد! و در همین حد هم قابل نقد و بررسی و افشاگری است!
معمولاً افکار عمومی-و در اینجا منظور افکار عمومی ایرانیان خارج از کشور-هیچگاه در خلاء و بطور خود بخودی و از طریق تغییرات آب و هوا و یا خسوف و کسوف آسمان شکل نمیگیرد بلکه بیشتر در آشپزخانه های مختلف پخته و پخش میشوند! بهمین دلیل اتفاقی نیست که مثلاً در آمریکا-بعنوان پایتخت مخالفین رژیم در خارج از کشور-ایرانیان گریخته از جهنم آخوندها، نسبت به مسببّین اصلیِ فرار و یا مهاجرت آنها از وطن و نابودیِ میهن شان، حساسیّت چندانی نشان نمیدهند! این بی حسی سیاسی-اجتماعی قبل و بیشتر از هر چیز، نتیجۀ توطئه و تلاشهای شبانه روزی رژیم و عواملِ پیدا و پنهان آنها میباشد! و اینجاست که نباید از نقش امثال هولاکویی- به آسانی و بی تفاوت گذشت! که چرا مردم داخل ایران را در مبارزه و خلاصی از جهنم آخوندها، نه تنها یاری نمیرساند که بدتر آنکه گاه و بیگاه نمک پاش زخم و جراحات آنان نیز میشود! دکتر هولاکویی در آستانه هشتاد سالگی و با داشتن چندین لیسانس و فوق لیسانس و دکترا بخوبی میداند که معضلات و گرفتاریهای مردم ایران در سطح کلان و ملی و میلیونی آن، بسی فراتر و خارج از راه حلهای فردی و جزئی است و نمیتوان بجای تشویق وحمایت از مبارزات مردم در دفع شر آخوندها، انتظار داشت تا میلیونها ایرانی داخل کشور خود را در صف های طولانی بخط ردیف کنند تا دکتر هولاکویی تک تک آنها را بنوبت روانکاوی و در ردیابی کودک درونشان کمک کند و یا آنها را با کشتی در دریای خزر به سفرهای تفریحی-آموزشی ببرد! ایکاش دکتر هولاکویی و امثال او میدانستند که شرط بندی روی اسبهای پیر و خسته و رو به قبلۀ آخوندها، قماری است که نتیجهای جز باخت و سرافکندگی ندارد!
محمد هادی-آمریکا