خانه / مقالات / شگفتی های پَرِ سیمرغ!: جمشید پیمان،

شگفتی های پَرِ سیمرغ!: جمشید پیمان،


«درباره ی رابطه ی زال و رستم با پر سیمرغ»

الف : آعاز و چگونگی ورود پَرِ سیمرغ به شاه‌نامه:
در شاه‌نامه ی فردوسی با زاده شدن زال، پسر سرخ ‌روی و سپید موی سام نریمان، برای نخستین بار سیمرغ ، پرنده ی اسطوره ای ایران‌ زمین، نیز نقش آفرین می شود. او زال شیرخواره که در اثر بدبینی و کژ اندیشی پدر، در دامن البرز کوه رها کرده بودند ، بر میگیرد و به آشیانه ی خود بر بالای کوه می برد و مانند فرزندان خود می پروراند!چند سال دیگر ، هنگامی که زال نوجوانی برومند و توانا و دلیر شده بود، سیمرغ به خواهش التماس آمیز سام ، او را نزد پدر ش باز می گرداند. زال به جدایی از سیمرغ ، خوشنود نبوذ. اما سیمرغ با اشاره به نتیجه ی پربار این بازگشت، به او اطمینان می دهد که هرگز تنهایش نمی گذارد. آنگاه پری از بال خویش را به او می دهد و سفارش می‌کند اگر وقتی با دشواریِ سخت روبه رو شود، پر او را بسوزاند تا به کمکش بیاید:
چنین گفت سیمرغ با پور سام
که ای دیده رنج نشیم و کنام
پدر سام یل پهلوان جهان
سرافراز تر کس میان مهان
بدین کوه فرزند جوی آمدست
تو را نزد او آب روی آمدست
روا باشد اکنون که بردارمت
بی‌آزار نزدیک او آرمت
به سیمرغ بنگر که دستان چه گفت
که سیر آمدستی همانا ز جفت
نشیم تو رخشنده گاه من است
دو پَرِّ تو فَرِّ کلاهِ من است!
چنین داد پاسخ که گر تاج و گاه
ببینی و رسم کیانی کلاه
مگر کاین نشیمت نیاید به کار
یکی آزمایش کن از روزگار
اَبا خویشتن بر یکی پَرِّ من
خجسته بود سایهٔ فر من
گرت هیچ سختی به‌روی آورند
وَر از نیک و بد گفت‌ و گوی آورند
برآتش برافگن یکی پر من
ببینی هم اندر زمان فر من
که در زیر پَرَّت بپرورده‌ام
اَبا بچگانت بر آورده‌ام …

ماجرا خالی از ابهام نیست. زیرا:
نکته نخست : وقتی زال به سیمرغ می گوید؛
” نشیمِ تو رخشنده گاهِ من است
دو پرّ تو فرِّ کلاه من است” ،
مقصودش چیست؟ آیا اشاره به این دارد که دو پر از سیمرغ بر کلاهش دارد؟ یا خواسته بگوید زیر بال و پر او بودن( در سایه ی او بودن) برایش افتخار و سربلندی است؟ یا هم این و هم آن؟
نکته دوم : وقتی سیمرغ به زال می گوید ؛
” اَبا خویشتن بَر یکی پرّ من
خجسته بوَد سایه ی فرّ من “،
آیا پری تازه به او داده است؟
در این بیت ها دلیل محکم و قانع کننده ای بر اینکه سیمرغ پر تازه ای از بال خویش کنده و به زال داده، نیست. اما نمی توان با قاطعیت هم گفت که زال پر تازه ای نگرفته است. زیرا اگر مقصود سیمرغ همان پرهایی است که فر کلاه زال شده اند، فردوسی هم باید گزارش را چنان می سرود که خواننده متوجه اشاره ی سیمرغ به پرهای کلاه زال شود و نه یک پر تازه.
نکته سوم:حقیقت و معنی قطعی و بی ابهام این سخن سیمرغ چیست؟
“ابا خویشتن بر یکی پَرِّ من”،
آیا به یکی از دو پر کلاه زال اشاره دارد یا پری تازه به او می دهد؟ اگر اشاره اش به یکی از آن دو پر بوده ، پس باید پر دوم را بازستانده باشد تا ” ابا خویشتن بر یکی پر من”، واقعیت بیابد. در این حالت تنها یک پر نزد زال می ماند.
امّا اگر منظور سیمرغ یکی از آن دو پر نباشد، ناگزیر باید پذیرفت که پر تازه ای به زال داده است. در این صورت وقتی زال از سیمرغ جدا می شود و نزد پدر و خانواده اش می رود سه پر از او با خودش دارد! ابهام همچنان بر جا است!
نکته چهارم:در هر حال بنظر می آید که هنگام جدایی آنها، زال سه پر سیمرغ را با خود دارد. زیرا اگر نزد زال تنها یک پر می بود ،سیمرغ باید میگفت؛
” در آتش برافکن همان پر من” یا
” در آتش فکن لختی از پرّ من” و مانند اینها!
نکته پنجم:ازسوی دیگر،اگر بپذیریم زال هنگام جدایی از سیمرغ سه تا پر او را با خود دارد،معلوم می شود که پرهای موجود در کلاه زال نیز کار بردی مشابه کاربرد پر تازه داشته اند و زال می توانسته از آنها برای فراخواندن سیمرغ هنگام گرفتاری بهره گیرد!
با اینهمه و با تاکید سیمرغ بر ” یکی پر من” ،این شبهه را هم نباید نادیده گرفت که سیمرغ در آن هنگام تنها یک پر خویش را برای “فراخوانده شدنش از سوی زال”، به او داده است و دو پَر کلاهش چنین کاربردی نداشته اند!

ب: کاربُرد پر سیمرغ
کاربرد نخست: فراخواندن سیمرغ
رودابه،همسر زال، نمی توانست بطور طبیعی فرزند خود ، رستم ، را بزاید. زال در آن هنگامه ی دردِ تاب‌سوز رودابه و بیچارگی خودش، به یاد سیمرغ افتاد . پس آتشی برافروخت و لختی از پر سیمرغ را در آتش افکند. سیمرغ پدیدار شد و چاره ی کار (شکافتن پهلوی رودابه و بیرون آوردن فرزند=کاری که امروز سزارین نام دارد ) را به زال گفت و یکی از پر های خود را کند و به او داد:
… گیاهی که گویمت با شیر و مشک
بکوب و بکن هر سه در سایه خشک
بساو و برآلای بر خستگیش
ببینی همان روز پیوستگیش
بدو مال ازان پس یکی پرِّ من
خجسته بود سایهٔ فر من
تو را زین سخن شاد باید بُدن
به پیش جهاندار باید شدن
که او دادت این خسروانی درخت
که هر روز نو بشکفاندش بخت
بدین کار دل هیچ غمگین مدار
که شاخ برومندت آمد به بار
بگفت و یکی پر ز بازو بکند
فگند و به پرواز بر شد بلند
بشد زال و آن پرِّ او برگرفت
برفت و بکرد آنچه گفت این شگفت!
کاربرد دوم: بهبود زخم پهلوی رودابه
می بینیم که سیمرغ در این دیدار یک پر تازه به زال می دهد. در اینجا، جدا از شمار پَرها، نکته ی جالب توجه دیگری هم داریم:
سیمرغ این پَرِ تازه را با تعیین کاربردش به زال می بخشد. مانند بار پیش به زال نمی گوید اگر دچار مشکل شدی این پر را در آتش بیفکن. بلکه تاکید می کند پر تازه را برای بهبود زخم رودابه، به او می بخشد:
بدو مال ازان پس یکی پَرِّ من
خجسته بود سایهٔ فَرِّ من.

توجه: بنا براین تا اینجا، با توجه به دریافت های متفاوت از بیان فرودسی، زال حد اقل دو تا و حد اکثر چهار تا پر از سیمرغ برای دو کاربرد متفاوت دارد! آیا پرهای سیمرغ کاربرد دیگری هم دارند؟

باز هم سیمرغ چاره گر می شود!
رستم در رویارویی با اسفندیار، با مرگ سینه به سینه می شود. زال برای بار دوم به سیمرغ روی می آورد. بالای کوهی می رود. در آنجا آتش بر می افروزد و تکه ای( لَختی) از پر سیمرغ را در آتش می افکند: ( کاربرد نخست)
از ایوان سه مِجمَر پُر آتش بِبُرد
برفتند با او سه هشیار و گرد
فسونگر چو بر تیغ بالا رسید
ز دیبا یکی پر، بیرون کشید
ز مِجمَر یکی آتشی برفروخت
به بالای آن پر لختی بسوخت
مضمون گفتار فردوسی طوری است که مشخص نیست آیا درون دیبای زال چند پر سیمرع بوده است یا یک پَر! امّا این امر روشن است که مانند ماجرای زادن رستم این بار هم تکه ای از پر او را می سوزاند.
سیمرغ نزد زال می آید و علت فراخواندنش را می پرسد.
زال ماجرا باز می گوید. به فرمان سیمرغ ، زال پیکی سوی رستم می فرستد و او را با رخش فرا می خواند. سیمرغ تیرها را از پیکر رستم بیرون می کشد و پرخویش بر زخم هایش می ساید و به او چنین سفارش می کند:
ازو چار پیکان به بیرون کشید
به منقار از ان خستگی خون کشید
بَر آن خستگی ها بمالید پر
هم اندر زمان گشت با زیب و فر
بدو گفت کاین خستگی ها ببند
همی باش یکچند دور از گزند
یکی پرِّ من تَر بگردان به شیر
بمال اندر آن خستگی هایِ تیر! (کاربرد دوم، همانند ماجرای رودابه)

ابهام:باز با یک ابهام تازه روبه رو هستیم: آیا سیمرغ پری از بال خویش می کند و به رستم می دهد و سفارش می کند که آن را با شیر آمیزد و بر زخم هایش بکشد، یا اینکه اشاره اش به پر یا پرهایی است که پیشتر به زال داده است؟ در صورتی که پری تازه به او داده است، این برای نخستین بار است که رستم از سیمرغ پری با کاربردی مشخص می گیرد.
سیمرغ به رستم می آموزد که از درخت گزی که به او نشان داده ، تیری بسازد و بر آن پر بنشاند و … بر چشم اسفندیار زند!
به رستم نمود آن زمان راه خشک
همی آمد از باد او بوی مشک
بمالید بر ترکَش از پر خویش (شاید مقصود از تَرک، بالای درخت گَز است)
بفرمود تا رستم آمدش پیش
گزی دید بر خاک سر بر هوا
نشست از برش مرغ فرمانروا
بدو گفت شاخی گُزین راست‌تر
سرش برترین و تنش کاست‌تر
بدان گَز بوَد هوش اسفندیار (“هوش” معنی های گوناگون و حتا متضاد دارد.در اینجا به معنی مرگ است)
تو این چوب را خوارمایه مدار
بر آتش مَر این چوب را راست کن
نگه کن یکی نغز پیکان کُهُن
بنه پَرّ و پیکان بر او بر نشان
نمودم ترا از گزندش نشان
….
به زه کن کمان را و این چوب گز
بدین گونه پرورده در آب رز
اَبَر چشم او راست کن هر دو دست
چنانچون بود مردم گز پرست
زمانه بَرَد راست آن را به چشم
بدانگه که باشد دلت پر ز خشم
تن زال را مرغ پدرود کرد
ازو تار وز خویشتن پود کرد(او را تنگ در آغوش فشرد)
ابهام:در این بخش نیز سخن از نشاندن پر بر تیر گز است! باز هم پرسیدنی است که آیا سیمرغ وقتی می گوید:
بر آتش مر این چوب را راست کن
نگه کن یکی نغز پیکان کهن
بنه پرّ و پیکان بر او برنشان
نمودم تو را از گزندش نشان
پرِ خودش را می گوید یا نه؟ و اگر آری، آیا برای این کار یک پر یا بیشتر به او داده است؟ زیرا رستم از چند پر برای نشاندن بر تیر استفاده می کند. این را فردوسی در ادامه چنین توضیح می دهد:

تن زال را مرغ پدرود کرد
ازو تار وز خویشتن پود کرد( او را سخت در آغوش فشرد)
ازان جایگه نیک‌دل برپرید
چو اندر هوا رستم او را بدید
یکی آتشِ چوب پُرتاب کرد
دلش را بران رزم شاداب کرد
یکی تیز پیکان بدو در نشاند
چپ و راست پرها بر او بر نشاند!
این آخرین باری است که فردوسی در شاهنامه به سیمرغ و پرهایش در رابطه با زال و رستم می پردازد!

برآیند نگرش در ماجرای زال و رستم و پر سیمرغ
یک ــ سیمرغ زمان بازگرداندن زال به پدرش، یکی از پرهایش را به زال می دهد که هنگام درماندگی آن را بسوزاند و سیمرغ را به چاره کردن فراخواند!
دو ــ زال دو پر سیمرغ را هم بر کلاهش از قبل داشته است. اگر فرض بگیریم پری تازه هم گرفته است هیچ نشانه ی قطعی نیست که روشن کند آیا این دو پر هم کاربردی مشابه پر تازه دارند!
سه ـــ زال هنگام زایش رستم ، تنها تکه ای از پر را در آتش می افکند .
چهار ـــ هنگام زادن رستم، سیمرغ باز پری تازه به زال می دهد، اما کاربرد آن را تنها برای بهبودِ زخم رودابه معین می کند!
پنج ــ در ماجرای رستم و اسفندیار مشخص نیست که سیمرغ پری تازه به زال یا رستم می
دهد یا اشاره اش به پری است که از پیش و برای چاره جویی نزد زال بوده است!
شش ــ مشخص نیست آن پر ها که رستم بر تیر می نشاند که به چشم اسفندیار بزند، از پرهای سیمرغ اند یا نه؟
و پرسش همچنان بر جا است : یک پر، دو پر، سه پر یا …؟ پایان