ساواک شاه دو نوع بازجو داشت: کبوتر و باز. هر دو کارمند یک اداره بودند و یک وظیفه داشتند. کبوتر، نرم و خیرخواهانه!! به سراغ زندانی سیاسی می رفت تا او را وادار به تسلیم کند. باز، با چهره و رفتاری خشن و توهین آمیز می خواست سوژه مقاوم را به زانو درآورد. یحتمل آندو در میان خودشان برسر حقوق اضافی یا پست و مقام بالاتر اختلاف داشتند اما در مورد زندانی متحد بودند. من هر گاه به دو جناح رژیم شیطان صفت، سراپا فاسد و بی رحم ملا پاسدار حاکم بر ایران نگاه می کنم آن بازجویان کبوتر و باز ساواک، برایم تداعی می شود. یک جناح در کار فریب مردم جان به لب رسیده ایران است تا به عنوان یک سوپاپ اطمینان، هم اعصاب ها را آرام کنند و طغیان توده ها را به تعویق بیاندازند و هم چشم دولتمردان وصاحبان سرمایه غرب را از آن جناح دیگر بترسانند. که البته باید توجه داشته باشیم که آنان فریب نمی خورند و بهتر از ما تمامیت رژیم را می شناسند. نهایت منافع مالی و مصالح سیاسی آنان چنین ایجاب می کند که به مردم خود، به مردم ایران و جهان بگویند ما جناح اصلاح طلب!! رژیم را تقویت می کنیم!. که یک سئوال جلو این خانم ها و آقایان کافی ست: در دوره احمدی نژاد (باز) معاملات و مناسبات خود را قطع کردید و احمدی نژاد جز شاخ و شانه کشیدن های یا مفت لفظی، ذره یی به منافع شما لطمه یی زد؟.
این احمدی نژاد، این مأمور باز رژیم بود که با نظر خامنه یی مکار جلاد ترتیب توافق ناقص اتمی را با مأموران آمریکایی داد و بعد روحانی کبوتر!! آن را دنبال کرد. باز بودن آنان همانا برای ملت ایران است و کبوتر بودنشان باز هم برای فریب مردم ایران و برای جهانداران شرق و غرب، فضای باز تنفسی ایجاد کردن. معنا و مفهوم واقعی یک اصلاح طلب را در رییس جمهور کلمبیا می توان دید که از پی دهه ها با اپوزیسیون مسلح خود مذاکره کرد و به تفاهم و توافق رسید. ملت ایران سال هاست که دو جناح و هر جناح دیگری از این جرثومه اهریمنی را به خوبی باز شناخته و فریب نمی خورد. جای تعجب اینجاست که در زمان ریاست جمهوری آقای ترامپ که اکثریت کنگره هم با اوست، کنگره طرح تحریم بیشتر رژیم را به بعد از انتخابات رییس جمهوری در ایران موکول می کند !. گویی باورشان شده است که جناح اصلاح طلب که در رأس آنان روحانی شارلاتان به تمام معنا قرار دارد، واقعا یک اصلاح طلب است. یعنی آنان نمی دانند که این شیاد بیست سال تمام در شورای امنیت رژیم مسئولیت داشته است؟ من هنوز سایه شوم سیاست اوبامایی را از سر سیاست آمریکا و اروپا کوتاه شده نمی بینم . خط سیاسی اوباما، یک خط فردی و اختصاصی نبود. سیاست نئولیبرال های غرب چنین اقتضا می کرد.
دیگر، بچه های دبستانی ایران هم می دانند که سگ زرد برادر شغال است و چه این جناح از صندوق مارگیری انتخاباتی بیرون بیاید و چه آن جناح در عمل نه برای ایران توفیری دارد و نه برای جهان. در خیمه شب بازی انتخابات، یکمرتبه سر و کله عروسک کهنه شده یی بنام احمدی نژاد امتحان پس داده پیدا شد. تردیدی نیست که از ارباب خامنه یی اجازه گرفته است. و تردید ندارد که برنده باید روحانی باشد. پس چرا آمده خود را سنگ روی یخ کند؟ برای اینکه هم مردم ایران را بترساند و هم جهان غرب را و تنور سرد انتخابات را گرم کند . ما باید کاملا روی شگردهای به شدت مزورانه ملایان متمرکز شویم تا مبادا نا خواسته، خط و خطوطی از دو جناح رژیم ارائه دهیم که انگار واقعا دو خط در تقابل با هم هستند. در کسب کلید های محوری قدرت که ثروت هم می آورد، اختلاف دارند اما آنچه بنام اختلاف بر سر مسئله مردم ایران و سیاست جهانی نشان می دهند، دروغ اندر دروغ است . اپوزیسیون بازی یک جناح برای در سایه گذاشتن اپوزیسون واقعی رژیم یعنی مقاومت پایا و سرفراز ایران است. مقاومتی که توان اثبات حقانیت خود را دارد هرگز نه در سایه قرار می گیرد، نه در چشم مردم ایران و جهان کمرنگ می شود . تجربه عینی نشان داده و می دهد که مقاومت ایران رو به اعتلا و گسترش روز افزون ارزش و اعتبار است و لاغیر.