سر دژخیم حاج داود رحمانی مبتکر قیامت،قبر،تابوت و قرنطینه به درک واصل شد

کسانی که در دهه شصت در زندان قزل حصار بوده اند بخوبی میفهمند که او چه جانور وحشی و بی رحمی بوده است .

او همچون مرشد خود خمینی از شکنجه انسان ها لذت میبرد و در همان مکتبی آموزش دیده بود که لاجوردی جلاد را پرورانده بود .

تاریخ از یاد نخواهد برد جان های عزیزی را که در زیر لگد های او له شدند اما تسلیم هرگز . تاریخ فراموش نخواهد کرد زنان قهرمانی را که طعم زهرآلود شکنجه و تحقیر این حزب الاهی قداربند را با گوشت و خون خود چشیدند ولی هرگز در مقابل او و اربابش زانو نزدند .

آری زندانیان قهرمانی که در آن سالها عدل اسلامی و شریعت رحمانی را یک جا تجربه کرده‌اند. هرگز از حافظه تاریخی یک ملت پاک نخواهند شد .آنها همواره در بلندای تاریخ گواهی می‌دهند که خوراک روحی این دژخیم شکنجه و مرگ تدریجی زنان و مردانی بود که گناهی جز
.آزادی خواهی نداشتند او دشمن بشریت وخصم بزرگ و نادان آزادی بوده و وظیفه اصلیش محو صدای مبارزین و آزادی خواهان بوده است

حاج داود رحمانی جهالت و دون صفتی خود را در مقابل فرزانه گانی که در چنگالش اسیر بودند با شکنجه های گوناگون و با بد دهنی های مدام جبران میکرد نقش رذیلانه ای که توابین در تکمیل جنایات او اجرا می‌کردند از خاطره هیچ زندانی محو نخواهد شد

رحمانی با همه جنایاتش انسان طراز نوین مکتب خمینی بود او همه جنایاتش را در راستای اطاعت مطلق از مرشد خود خمینی جلاد انجام میداد و معتقد بود هر چه بیشتر زندانیان را عذاب دهد بیشتر اسباب رضایت رهبرش را فراهم کرده است

خمینی اگر چه به دلیل ماهیت بغایت ارتجاعی اش قدرت جذب نیروهای فعال و تحصیلکرده جامعه ایران را نداشت اما در عوض از قدرت بالایی برای جذب اوباشان ،و لمپنها و گنده لات های ایران بر خوردار بود .حاج داود رحمانی یکی از همین لومپن های جامعه آن روز ایران بود که خمینی به او اسلحه و قدرت داده بود تا از مبارزین و آزادی خواهان انتقام بگیرد .

آری حکومت جهل و وحشت خمینی بر شانه های چنین جلادانی در دهه شصت تثبیت شد و بهای آنرا زنان و مردانی پرداختند که زیر شکنجه های این جلادان قربانی شدند لعنت ابدی بر روح کثیف این جرثومه جنایت تا روز دادرسی خلقی که فرزندانش توسط این جنابت کاران به خاک وخون کشیده شد .

اتحاد زندانیان سیاسی ایران