خانه / اخبار مهم روز / «دیپلماسی نمی‌تواند جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران را محدود کند»

«دیپلماسی نمی‌تواند جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران را محدود کند»

مقام پیشین آمریکایی: اگر مذاکرات احیای برجام با شکست مواجه شود، طی چند ماه و در صورت موفقیت مذاکرات، در کمتر از یک دهه ایران در آستانه هسته‌ای شدن قرار می‌گیرد
ریچارد هاس، دیپلمات پیشین ایالات متحده و رئیس اندیشکده آمریکایی «شورای روابط خارجی»، به نتیجه رسیدن مذاکرات احیای برجام را بعید ارزیابی می‌کند و معتقد است اگر هم توافقی درپی باشد، نمی‌تواند مانع ادامه تلاش ایران برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای و برتری منطقه‌ای شود.

مذاکرات غیرمستقیم برای احیای برجام و بازگشت متقابل ایران و آمریکا به توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ که شش دور آن از اوایل سال جاری تا اواخر خردادماه برگزار شده بود، پس از پنج ماه توقف، حالا قرار است هشتم آذرماه (۲۹ نوامبر) در وین ازسر گرفته شود.

ریچارد هاس در یادداشتی، درمورد ازسرگیری مذاکرات احیای برجام، می‌نویسد: «هرچند که بسیاری از این تحول استقبال می‌کنند، باید این را هم در نظر داشته باشند که بعید است مذاکرات به نتیجه برسند.» او اضافه می‌کند که حتی اگر نتیجه‌ای از مذاکرات به‌دست آید، توافق حاصل از آن در هر صورت، مسئله «تلاش ایران برای دستیابی به برتری منطقه‌ای یا سلاح‌های هسته‌ای» را حل نخواهد کرد.

اگر مذاکرات احیای برجام در وین به نتیجه برسد و ایران و ایالات متحده هر دو به توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ بازگردند، بسیاری از تحریم‌های اقتصادی ایران، البته نه همه آن‌ها، لغو خواهند شد و در مقابل برنامه هسته‌ای ایران به محدودیت‌های تعیین‌شده در برجام بازمی‌گردد و با توجه به بندهای «غروب برجام» به‌مدت نزدیک به یک‌دهه محدود خواهد ماند.

اما براساس این یادداشت، سناریوی در نظر گرفته‌شده برای احیای برجام، با چند مشکل همراه است:

۱) لغو تحریم‌های ایران با آسان‌تر کردن دسترسی به منابع مالی، به آن کشور اجازه می‌دهد تا اقدام‌های فعلی خود در راستای تضعیف ثبات در یمن، سوریه، عراق، لبنان، غزه و دیگر نقاط منطقه را افزایش دهد. این درحالی است که توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ امکان مهار چنین فعالیتی را ندارد.

۲) هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم ایران در آینده با امضای یک توافق هسته‌ای «طولانی‌تر و قوی‌تر» (برجام شماره ۲)، اعمال محدودیت‌های شدیدتر بر برنامه هسته‌ای آن کشور برای مدتی طولانی‌تر خواهد پذیرفت. همچنین دلیلی وجود ندارد که باور کنیم ایران پس از گذشت یک دهه، از نظر ساختار سیاسی یا چیزی که به‌دنبال آن است، با ایران کنونی تفاوت اساسی خواهد داشت.

۳) ایران می‌تواند درعین بازگشت به توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ و رعایت کامل تعهدهای آن، توسعه و ساخت موشک‌های بالیستیک خود را که برجام محدودشان نمی‌کند، به‌سرعت پیش ببرد و پس از سال ۲۰۳۰ با رفع محدودیت‌های هسته‌ای، ذخایر اورانیوم غنی‌شده خود را به‌طور چشمگیری افزایش دهد. این کشور همچنین می‌تواند باتوجه به آموخته‌های چند سال گذشته خود، توسعه سلاح‌های مرتبط را در مکان‌های مخفی انجام دهد و با این کار، اگر تصمیم به پیگیری ساخت بمب اتمی داشته باشد، هم کیفیت و هم تعداد سلاح‌های هسته‌ای خود را افزایش دهد.

به نوشته این دیپلمات پیشین آمریکایی، «پرسش این نیست که آیا ایران به نقطه دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای خواهد رسید، یا خیر؛ مسئله تنها زمان رسیدنش به آن نقطه است: اگر مذاکرات با شکست مواجه شود، طی چند ماه و در صورت موفقیت مذاکرات، در کمتر از یک دهه».

براساس این یادداشت، ایران مجهز به سلاح هسته‌ای یا در آستانه دستیابی به آن، احتمالا «در تلاش‌هایش برای شکل دادن به منطقه، تهاجمی‌تر رفتار می‌کند» و هم‌زمان «برانگیزنده یک یا چند کشور همسایه» (به احتمال زیاد عربستان سعودی، مصر یا ترکیه) برای پی‌گیری خواست هسته‌ای‌شدن در این منطقه پر از درگیری خواهد شد.

به نوشته ریچارد هاس، در چنین شرایطی، می‌توان دیپلماسی رسمی را با چیزی جایگزین کرد که رسمیت کمتری دارد و می‌توان آن را «دیپلماسی تاکتیکی» یا کنترل تسلیحات بدون توافق نامید. در این حالت، ایالات متحده آمریکا و دیگر دولت‌های دخیل (ازجمله اسرائیل) حد تحمل خود را در رابطه با توانایی هسته‌ای ایران، به اطلاع آن کشور خواهند رساند و اگر ایران از این خطوط قرمز کمی یا کیفی عبور کند، بهای قابل توجهی خواهد پرداخت. در این صورت، علاوه‌بر افزایش تحریم‌ها، ممکن است ایران با حملات سایبری و همچنین حمله‌های نظامی متعارف به تاسیسات هسته‌ای و احتمالا اهدافی با ارزش اقتصادی و نظامی روبه‌رو شود.

براساس این گزارش، اما پیگیری این مسیر به‌جای دیپلماسی رسمی نیز با خطرها و هزینه‌هایی همراه خواهد بود: «با توجه به تلاش ایران برای محافظت از عناصر مهم برنامه هسته‌ای خود و بازسازی آن‌ها درصورت لزوم، تضمینی برای موفقیت چنان حملاتی وجود ندارد و همچنین ایران نیز این گزینه را در اختیار دارد که در تلافی، علیه اهدافی که خود در منطقه و جهان انتخاب می‌کند، به شکل‌های مختلف اقدام کند».

هاس در پایان نکات مطرح‌شده در یادداشت را به‌معنای «انتخاب‌های دشوار برای ایالات متحده» در رابطه با ایران می‌داند و می‌نویسد: «بایدن و جانشینانش ممکن است درمورد مشارکت یا چشم‌پوشی از حملات علیه ایران، ناچار به تصمیم‌گیری شوند. همچنین ممکن است ضرورت پیدا کند که آن‌ها متعهد شوند ایالات متحده همان‌طور که از متحدانش در اروپا و آسیا علیه تهدید هسته‌ای احتمالی روسیه و چین حمایت می‌کند، مقابل هرگونه تهدید یا استفاده سلاح هسته‌ای ازسوی ایران را نیز تلافی خواهد کرد. ترامپ و بایدن هر دو تمایل خود برای کاهش دخالت نظامی آمریکا در خاورمیانه را به‌وضوح اعلام کرده‌اند، اما به‌نظر می‌رسد که ایران امکان دستیابی به این هدف را کمتر و کمتر می‌کند.»