ف
خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، روز چهارشنبه ۲۶ آبان در دیدار با گروهی از نخبگان جوان و استعدادهای برتر گفت: «افرادی که در دانشگاهها جوانان را به ترک کشور تشویق میکنند خیانت می کنند، این دشمنی با کشور است.»
پدیده فرار مغزها و نخبگان کشور، پدیدهای تازه نیست. پدیده ای که از ماههای نخستین انقلاب ۵۷ آغازشد و همچنان ادامه دارد.
به جهنم که فرار میکنند!
ایران به نظر کارشناسان یکی از بالاترین آمار را در فرار مغزها در جهان دارا است. دلایل متعددی را می توان برای این موضوع برشمرد. اما برای روشن شدن بهتر موضوع، باید به ماههای اول انقلاب اسلامی نگاهی انداخت.
روحاﻟﻠﻪ خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، که حتی قبل از به قدرت رسیدن در دهه ۴۰ خورشیدی و در دیدار با علی امینی نخست وزیر وقت ایران خواهان اسلامی شدن دانشگاهها شده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی و در حالی که قدرت را در اختیار داشت، در نظر داشت تا این ایده خود را پیاده کند.
وی در سخنرانی ۸ آبان ۱۳۵۸ گفت: «میگویند مغزها فرار میکنند. جهنم که فرار کردند. این مغزها، مغزهای علمی نبودند. این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند …» او در سخنرانی فروردین ۱۳۵۹ نیز تاکید کرد که دانشگاهها باید پاکسازی و «تطهیر» شوند تا اساتیدی که در ارتباط با غرب و شرق هستند تصفیه شوند. و به این ترتیب پروژه «انقلاب فرهنگی»، با حمله به دانشگاهها برای برچیدن دفاتر گروههای سیاسی، در ایران کلید خورد. این جریان باعث درگیری های خشونت آمیزی در موسسات آموزش عالی و دانشگاهها شد. دانشگاهها در خرداد ۱۳۵۹ تعطیل شدند، تا روند بررسی مطالب دانشگاهی، اساتید و دانشجویان، بر طبق ایدئولوژی انقلاب اسلامی آغاز گردد. این تعطیلی و پاکسازی که تا سال ۱۳۶۲ ادامه یافت، اجازه نداد بسیاری از دانشجویان و اساتید فرصتی برای حضور در کشور داشته باشند و بخشی از آنها ناچار به ترک ایران شدند.
المپیادهای علمی
در دوران جنگ سرد، المپیادهای علمی وسیله زورآزمایی علمی بین بلوک شرق و غرب بود. در دهه ۶۰ ایران هم فرستادن دانش آموزان به المپیاد های علمی را آغاز کرد. اولین حضور ایران در مسابقات المپیاد ریاضی، در کشور کوبا در سال ۱۳۶۶ خورشیدی بود که ایران موفق به کسب مدال برنز شد. بعد از این دوره، رقابت در بین دانش آموزان نخبه ایرانی، برای ورود به المپیادهای علمی افزایش یافت و عناوین مختلفی را نیز نصیب دانش آموزان ایرانی کرد.
در حالی که در سراسر جهان، نخبگان ایرانی را شناسایی میکردند، در داخل ایران اما هیچ امتیاز خاصی به دارندگان نشانهای المپیادی داده نشد. بسیاری از مدال آوران المپیاد های علمی و دانش آموختگان فرهیخته، حتی پس از فارغ التحصیلی نتوانستند جایگاه و موقعیت مناسبی برای خود بیابند. در مقابل به سرعت دانشگاههای برتر جهان، مشغول جذب دانش آموزان برتر شدند و امکانات بهتری برای تحصیل و زندگی برای آنها فراهم آوردند. خبرگزاری ایسنا به نقل از روزنامه شرق گفته است که بیش از ۶۲ درصد از مدال آوران المپیک کشور، طی سالهای ۷۲ تا ۸۶ از ایران مهاجرت کردند.
سقوط به دره زال
۲۶ اسفند ۱۳۷۶ اتوبوس شامل دانشجویان برتر دانشگاه صنعتی شریف که برای حضور در سمینار دانشجویی به اهواز سفر کرده بود، در راه بازگشت در حوالی «پل دختر» به دره «زال» سقوط کرد. در این حادثه شش دانشجوی نخبه ریاضی دانشگاه شریف که از برگزیدگان المپیادهای داخلی و بین المللی بودند جان باختند؛ از جمله رضا صادقی برنده مدال المپیاد جهانی.
۱۷ سال بعد یکی از بازماندگان این حادثه تلخ، مریم میرزاخانی استاد دانشگاه استنفورد آمریکا، عنوان اولین و نخستین زن دارنده «مدال فیلدز»، بالاترین جایزه ریاضی را کسب کرد.
این تنها حادثه موجب به مرگ برای دانشجویان و دانش آموختگان نبود. ۴ دی ۱۳۹۷ اتوبوس دانشجویان دانشگاه علوم تحقیقات نیز به دره سقوط کرد و موجب مرگ ۱۰ دانشجو شد. اینگونه حوادث کم نیستند و نشان میدهد کمترین امکانات و توجهی برای حفظ این سرمایه های ملی صرف نمیشود.
ستارگانی که ستاره دار شدند
بعد از انقلاب فرهنگی فضای دانشگاه ها برای هرگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی گسترده، تنگتر شد. در دهه هفتاد خورشیدی جنبش های دانشجویی دوباره شروع به فعالیت بیشتر کردند، اما حادثه کوی دانشگاه و متعاقب آن، سرکوب دانشجویان، راه را به سرعت بر این جنبشها بست. هر چند، هر از چندگاهی یک حرکت اعتراضی اتفاق افتاد، اما معمولا این حرکتها محدود به داخل محیط دانشگاه بود. این وضعیت در ابتدای دهه ۱۳۸۰ نیز ادامه پیدا کرد. نابسامانی اقتصادی به گونهای شد که مطالبات دانشجویان بیشتر جنبه غیرسیاسی پیدا کرد. بیشتر اعتراضها به کیفیت خوراک یا خوابگاه دانشجویان و غیره بود.
با روی کار آمد محمود احمدی نژاد پروژه کنترل دانشگاه ها، همزمان به دو صورت اخراج و محروم کردن از تحصیل فعالان دانشجویی، و همزمان تعلیق و انحلال نهاد های سیاسی، پیش رفت. این فضای بسته سیاسی و اخراج ها دلیل دیگری شد تا دانشجویان محروم یا به اصطلاح ستاره دار نیز میل مهاجرت داشته باشند. این وضعیت بعد از حوادث ۸۸ جنبه جدی تری به خود گرفت و کوچ بخش دیگری از نخبگان را به همراه داشت.
این روند سرکوب همچنان ادامه دارد، و هر از چندگاهی خبری مبنی بر زندانی شدن دانشجویان یا متخصصان ایرانی به گوش می رسد. حتی برخی از دانش آموختگان دانشگاههای خارجی در بازگشت به ایران دچار محدودیت و مشکلاتی شدند. به طور مثال امید کوکبی دانشجوی دکترای فیزیک هستهای، که سال ۸۹ در سفر به ایران بازداشت شد. نهادهای بین المللی علت بازداشت او را همکاری نکردن با نهادهای امنیتی و نظامی ایران عنوان کردند و وی به ۱۰ سال زندان محکوم شد. یا علی یونسی و امیرحسین مرادی دارنده مدال طلا و نقره المپیاد نجوم که سال ۱۳۹۹ به اتهام ارتباط با گروههای «ضدانقلاب» بازداشت شدند، و هنوز در بازداشت به سر می برند.
آمار درستی از تعداد دانشجویان زندانی یا متخصصانی که در مراجعت به ایران دچار مشکلات سیاسی و امنیتی شدند در دست نیست.
نقش اقتصاد در مهاجرت
بی شک یکی از مهمترین دلیل افزایش تقاضای مهاجرت، مسائل اقتصادی است. نرخ توم که طبق مرکز آمار ایران از سال ۱۳۷۰ دو رقمی شده و در بقیه سالهای به جز ۱۳۹۵ و ۹۶ دو رقمی ماند، عرصه را برای بسیاری از مردم تنگ تر کرده است. رشد نقدینگی و کاهش ارزش پول ملی از یک سو، و سیاست های نادرست مسئولان، باعث شد وضعیت اشتغال در ایران به شکل فزاینده ای، هر سال بدتر شود.
طبق گزارش مرکز آمار ایران ۱۶.۷ درصد جوانان ۲۴-۱۵ سال ایران در سال ۱۳۹۹ بیکار بودند. این در حالی است که تعریف شاغل بودن در این آمار، کسانی است که در طول هفته حداقل یک ساعت کار کرده باشند.
طبق گزارش خبرگزاری مهر در ۲۷ تیر ۱۴۰۰ خورشیدی ۴۰.۳ درصد از بیکاران کشور فارغ التحصیلان دانشگاهها هستند.
مسلما، در چنین شرایط اقتصادی بسیاری از متخصصان که می بینند در کشورهای دیگر از وضعیت شغلی، رفاه و آزادی برخوردار هستند، ترجیح می دهند از ایران مهاجرت کنند.