به نوشته یکی از قدیمیترین روزنامههای سوئیس، شرکتهای آلمانی و سوئیسی نقش مهمی در شروع برنامه هستهای جمهوری اسلامی داشتند. “نویه تسورشر” همچنین به ارتباط تنگاتنگ برنامه هستهای ایران با پاکستان اشاره کرده است.
روزنامه “نویه تسورشر” چاپ سوئیس روز یکشنبه ۱۲ دی (۲ ژانویه) در گزارشی مفصل با اشاره به آغاز برنامه هستهای ایران در اواسط دهه شصت از نقش مهم شرکتهای آلمانی و سوئیسی در این رابطه یاد کرده و نوشت که مرحله نخست از برنامه هستهای ایران در سال ۱۳۶۶ شمسی در زوریخ آغاز شد.
بر پایه این گزارش، در این سال هیئتی از سازمان انرژی اتمی ایران در هتلی در شهر زوریخ با عبدالقدیرخان و برخی از نمایندگان اروپایی دیدار کردند.
عبدالقدیرخان بعدها در کشور خود، ”پدر بمب اتمی پاکستان” لقب گرفت.
این گزارش میافزاید که هیئت ایرانی، به سرپرستی مسعود نراقی، که یک مهندس مکانیک بود، به سوئیس سفر کرد و با دو مهندس آلمانی به نامهای گوتهارد لرش و هاینز مبوس به مذاکره نشست.
به نوشته این روزنامه، نراقی دکترای خود را در آمریکا دریافت کرده بود و به طور موقت در سازمان فضایی آمریکا، ناسا کار میکرد.
استفاده جمهوری اسلامی از دانش هستهای پاکستان
این روزنامه معتبر میافزاید که “برنامه هستهای ایران ارتباط تنگاتنگی با برنامه هستهای پاکستان دارد” و جمهوری اسلامی، از دانش و اقدامهایی که عبدالقدیرخان پیشتر انجام داده بود، بهرهمند شد.
این گزارش با اشاره به سابقه عبدالقدیرخان مینویسد که او از طریق برخی از دانشجویانش به ”گسترش فنآوری هستهای” روی آورد و با ایجاد یک ”شبکه دلالی قطعات ساخت بمب اتمی را میفروخت.”
این در حالی است که بر پایه این گزارش، پاکستان در آن زمان حتی از ساخت یک ”سنجاق سر” نیز ناتوان بود.
به این ترتیب، دولت وقت پاکستان توانست به عبدالقدیرخان و نیاز کشورهای اروپایی به دانش او تکیه کند.
تجارت با طرحهای سرقت شده
بر اساس این گزارش، عبدالقدیرخان، دانش هستهای خود را پس از تحصیل در ”اورنکو” به دست آورد. ”اورنکو”، نام اختصاری ”شرکت غنیسازی اورانیوم” در شهر آلملو در شرق کشور هلند است که هنوز هم به غنیسازی اورانیوم برای استفادههای غیرنظامی مشغول است.
عبدالقدیرخان در سال ۱۹۷۵ به پاکستان بازگشت و برنامه تسلیحات هستهای این کشور را به دست گرفت. طبق این گزارش عبدالقدیرخان در آن زمان نه تنها طرحهای ساخت سانتریفیوژ را که از کارفرمای هلندی خود به سرقت برده بود، همراه خود به پاکستان آورده بود، بلکه همچنین تمامی تأمینکنندگانی را که به طور قانونی قطعات مورد نیاز برای دستگاههای حساس را به شرکت اورنکو تحویل میدادند، میشناخت.
“نویه تسورشر تسایتونگ” در ادامه میافزاید که به این ترتیب، بسیاری از شرکتهای مرتبط با این موضوع، عمدتاً از آلمان و سوئیس، ”تجارت میلیونی” خود را با پاکستان آغاز کردند. این شرکتها، برخی از قطعات مرتبط با غنیسازی اورانیوم را در پوشش ”برنامههای عمرانی” وارد تجارت کردند.
تغییر رویکرد: دیگر غیراسلامی نیست
این روزنامه سوئیسی مینویسد که آغاز برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران از اواسط دهه شصت تا حدود زیادی به جنگ ایران و عراق مربوط است.
روحالله خمینی، نخستین رهبر جمهوری اسلامی، اگرچه استفاده از ”بمب اتم” را حرام اعلام کرده بود اما این تصمیم او، به خاطر استفاده عراق از ”سلاحهای شیمیایی” تغییر کرد.
این تغییر رویکرد در حکومت ایران، با تغییر مدل تجارت عبدالقدیرخان همزمان شد؛ چرا که عبدالقدیرخان تصمیم گرفته بود تا به جای واردات دستگاهها و تجهیزات مورد نیاز برای پیشبرد برنامه هستهای پاکستان، آنها را در داخل این کشور تولید کند. این تغییر، از جهت اقتصادی نیز به نفع پاکستان بود.
“کیت مقدماتی” برای ساخت بمب اتمی
چند ماه پس از اولین جلسه در زوریخ، طرفهای مذاکره برای بار دوم و این بار در دبی با یکدیگر ملاقات کردند. در این جلسه، همکاران عبدالقدیرخان، نوعی ”کیت مقدماتی برای ساخت بمب اتمی” را به هیئت ایرانی پیشنهاد کردند که همه عناصر لازم برای تولید اورانیوم بسیار غنی شده را دربر میگرفت.
به نوشته روزنامه سوئیسی طرف ایرانی پس از ساعتها بحث و بررسی، اگرچه از ارائه پیشنهاد جامعی در این خصوص خودداری کرد اما نسخههایی از نقشههای دزدیده شده برای اولتراسانتریفیوژهای گازی را بین ۵ تا ۱۰ میلیون دلار خرید؛ به این امید که قطعات آن را به بهای ارزانتری در بازار تهیه کند.
به این ترتیب، جمهوری اسلامی موفق شد تا نسل اول سانتریفیوژها را مونتاژ کند که هنوز هم مورد استفاده قرار میدهد. با این حال، جمهوری اسلامی هماکنون دارای سانتریفیوژهای جدید و بسیار قویتری است که اورانیوم را چندین برابر سریعتر غنیسازی میکند.
”معضل” آمریکا
این گزارش با اشاره به حمله شوروی به افغانستان در سال ۱۳۵۸ مینویسد که به این دلیل، دولت وقت آمریکا نمیخواست تا پاکستان را به عنوان شریک استراتژیک خود از دست بدهد و از این رو، نسبت به برنامههای هستهای این کشور، چشمپوشی کرد.
با این وجود، در اطلاعات محرمانهای که این روزنامه سوییسی به آنها دست یافته و پیشتر به عنوان ”اطلاعات سری” طبقهبندی شده بودند، نام شرکتهایی دیده میشود که در شروع و توسعه برنامه هستهای پاکستان مشارکت داشتند.
نیمی از این فهرست، شامل شرکتهای آلمانی و سوئیسی است.
این گزارش در پایان مینویسد، مسعود نراقی که در سال ۱۳۶۶ ریاست هیئت ایرانی را در زوریخ بر عهده داشت، چند سال بعد دوباره به سوئیس سفر کرد؛ این بار سفارت آمریکا در برن مقصد او بود.
نراقی اجازه یافت تا به عنوان جاسوس سازمان سیا با خانوادهاش به ایالات متحده سفر کند و از آن زمان، سرویس اطلاعات خارجی آمریکا، سیا، به خوبی از آغاز برنامه هستهای ایران مطلع شد.
گفتنی است پیشتر نیز حتی در رسانههای متعلق به جمهوری اسلامی، گزارشهایی درباره همکاری شرکتهای اروپایی با حکومت ایران در شروع برنامه هستهای این کشور و از جمله، نقش مسعود نراقی در این زمینه منتشر شده بود.
از جمله، وبسایت دفاع پرس وابسته به وزارت دفاع جمهوری اسلامی در تیرماه سال ۱۳۹۳ با انتشار گزارشی از نراقی به عنوان کسی نام برد که ”شروع به ارتباط گیری با فراهمکنندگان فناوری هستهای و نیز واسطهها” کرد.
این گزارش میافزاید که نراقی از جمله در جریان بازدید از یک شرکت در شهر کلن آلمان با یکی از اعضای شبکه عبدالقدیرخان دیدار کرده بود.
مسعود نراقی، دی ماه سال ۱۳۹۸ در آمریکا درگذشت.