خانه / مقالات / رویا های توله خرس قهوه ای :سید محمد سیدی

رویا های توله خرس قهوه ای :سید محمد سیدی

 
پس از سقوط حکومت کمونیستی دراتحاد جماهیر شوروی و پاره شدن زنجیر ناهمگون شوراها و

بدنبال جدائی یک به یک جمهوری ها از یک دیگر ، روسیه  آزاد شده  از قید و بند مارکسیسم و

خسته از برادران  تحمیلی قد راست کرد  ، نفسی براحتی  کشید و ریه ها یش را از هوای پاک  
پر کرد ولی آنقدر این تازگی به مذاقش خوش آمد که حیفش آمد آنرا  از شش ها یش بیرون

فرستد وحال همان هوای پاک  که متعفن هم شده  دارد خفه اش میکند !

در سال 1991 در پی فروپاشی رژیم کمونیستی ” بوریس یلتسین ” به عنوان اولین رئیس جمهور

با آرای مستقیم مردم به این سمت برگزیده شد ، دولت جدید روسیه نوید پیشرفت و استقلال

را به همگان  داد ولی رفته رفته بی قانونی و آزادی های بی حد و حصر باعث هرج و مرج  و

همچنین و بدنبال آن عامل بوجود آمدن گروهای متعدد تبهکار گردید ؛ بشکلی که امروزه با چنگ

اندازی کامل بر اقتصاد روسیه هر گونه فعالیت تجاری و تولیدی سالم را نا ممکن ساخته است !

در سال 1993 کهنه سربازان استالینیستی خسته از آنارشیست حاکم بر روسیه به پاخواستند

و چون همه چیزرا ازمنظر قدرت و سرکوب می دیدند و ایجاد رژیم تک حربی را تنها راه حل ممکن

بر علیه دولت منتخب شورش کردند و حتی پارلمان را هم تصرف کردند اما در نهایت با  دخالت

تانک ها سرکوب شدند !

اما تانک هائی که پس مانده های حزب کمونیست را از میدان سرخ پاک سازی کردند به همراه

خود دیکتاتور جدیدی  را وارد کاخ کرملین نمودند: ولادیمیر پوتین !

این مامور ارشد (کا گ ب) پلیس مخفی مخوف شوروی سابق پس از انتخاب اجباریش بعنوان

معاون اول رئیس جمهور  به همراه  یارانش  به آرامی و با استفاده از تمامی ابزار همه ارکان

مدیریتی کشور را بدست گرفتند و در نهایت در سال 1999  در کودتائی  بدون خونریزی  رئیس 

جمهور ” یلتسین ” را وادار به استعفا  نمود و به این شکل پوتینیسم به  تنهائی مالک  الرقاب

روسیه  شد .

پوتین و هم  مسلکانش بقصد  مبارزه  با  هرج  و مرج  و بی  قانونی  با  پیروی  از آرمان ها و

 روش های”  دوچه  ” با  لشکری از  نئو فاشیست های روسی و به  روش سیاه پوشان ابتدای

قرن بیستم  ایتالیائی  خود را قانون خواندند  و قانون اساسی تازه نوشته را بکناری  نهادند.

(( بنیتو موسولینی  معروف به   دوچه  در هرج و مرج های بعد از جنگ جهانی ;اول بر  -

   ایتالیای بی صاحب مستولی شد و با لشکری از فاشیست ها تمامی ارکان حکومتی را

   با ارعاب;و تهدید و  ترور تصاحب نمود  و  پادشاه  ایتالیا را  همچو شئی تزئینی و بی اثر 

   بکناری نهاد  ؛ دوچه دراولین گامجهت سامان دادن به اقتصاد  ورشکسته  ایتالیای پس 

   از جنگ با پروبال دادن  به مافیای سنتی  ایتالیا به آنان  قدرت  داد که نه;فقط در ایتالیا 

   بلکه  در تمامی نقاط اروپا و حتی امریکا تجا رت  خلاف و غیر قانونی خود  را گسترش

   دهند البت  این شرط کهدولت را هم شریک اصلی اقتصادی خود بدانند 

   موسولینی  در  دومین حرکت با حمایت کامل  از کلیساخود را  زیر چتر مذهب سنتی

   ایتالیائی ها قرار داد و  به این شکل به  اعمال  خلا فش  رنگ تقدس  پاشید !

   دوچه  به  کاتولیک ها کشور داد و  کلیسا هم در مقابل اورا  نزد مردم  عوام  در حد یک 

   قدیس بالا برد . 

   و نهایتا" در سومین گام  موسولینی برای روحیه  دادن به مردم و زنده کردن گذشته

  پرعظمتشان احتیاج به  کشورگشائی داشت و در این میان هم مظلوم تر از آفریقا که

   جائی نبود ؛  ایتالیا از سال 1911 لیبی را تصرف کرده بود ولی حال دیگر آنچنان قدرتی

   در آنجا نداشت و همچنین لشکرکشی ناموفق  آنان به حبشه روحیه  مردم را تضعیف

   کرده بود  ؛  موسولینی  با حمله  به  حبشه آنجا را تصرف کرد و  با  بردن  نیروی جدید

   به لیبی شورش عمر مختار را  هم سرنگون نمود و  با  این کار  مردم  ایتالیا را  آنچنان


  غرق غرور وعظمت نمود تا ;فجایع نزدیک را که در وطنشان اتفاق می افتاد را نبینند! ))

امروز هم پوتین با الگو برداری کامل از حکومت  فاشیستی  بنیتو موسولینی در حال نابودی همه

قوانین انسانی و حتی اجتماعی  و حکومتی روسیه است .

همانگونه که ذکر شد پس از فروپاشی کشور شورا ها گروهای  تبهکار و جنایتکار قدرت ظهور

یافتند و پوتینیسم هم با جمع آوری و سازماندهی  آنان مافیای  دولتی و سازمان  یافته ائی را

در اختیار گرفت که پس از استیلای کامل بر اقتصاد روسیه ، آنان را بصورت ارتشی  شیطانی

روانه اروپا نمود و بدینسان پوتین همچو موسولینی خود را از لحاظ  اقتصادی بیمه کرد و

اضافه بر این با رسوخ مافیائی به شرکت های چند ملیتی در تصمیم گیری های اقتصادی ،

سیاسی و حتی امنیتی بقیه کشورهای اروپائی هم تاثیر گذار شد .

پوتین در دومین گام همانند  دوچه  با استفاده از مذهب سنتی مردم و به کمک کلیسا سعی  
در خاموش نمودن مخالفینش نمود ، هر چند موسولینی یک مذهبی افراطی بود اما پوتین بسیار

متنفر از مذهب و یک لائیک افراطی است ، اما مذهب در دست هر دو دیکتاتور همانند بقیه

سلطه گران فقط ابزاری است برای رام کردن مردم عوام !

مردم روسیه که بیش از 70 سال از کیش سنتی و کلیسا محروم  بودند حال تشنه  از مذهب

درب کلیسا ها  را  باز  شده   دیدند و بفکر  شکوفائی  دوباره  گذشته روحانی  خود افتادند و

” سن پوتین ” هم خوشحال از این شوق و ذوق سعی نمود مردم عامی را درحوضه کلیسا ها

 محبوس کرد و هر گونه تعرض به این اماکن را هم در حد ارتداد دانست !

همانگونه که شاهدبودیم با اعتراض سه دختر هنر مند به مذهب سنتی که دیکتاتوری را حمایت

میکند چگونه از طرف  پوتینیسم  وحشیانه  برخورد شد .

پوتین در رویای تبدیل شدن به یک ابر قدرت است و روزگار قدرت  و اقتدار ابر قدرت شرق را به

مردمش نوید میدهد ، دورانی که خرس قهوای با هر غرشش دولتی را تغییر میداد و ملتی را

آواره ! !

 پوتینیسم سعی  دارد با مطالعه  تاریخی  بلشویک ها از اشتباها ت  آنان  پند  بگیرد  تا  خود

همانند آنان در باتلاق خود ساخته فرو نرود اما بزرگترین  و اصلی ترین خطای آنان را سرلوحه

روش خود قرار داده که همان  نادیده  گرفتند  نقش  و انتخاب مردم است !

پوتینیسم  در حال حاضر رویای تبدیل شدن به یک ابر قدرت به  محوریت  روسیه را  درسر

می پروراند آنان سعی میکنند همانند شوروی  سابق با  جمع آوری  مخالفین  سرمایه  داری

پیمانی استراتژیک ایجاد کنند ملغمه ای مسخره از استالینی ترین کشورها چون کره شمالی
 
تا مرتجع ترین حکومت مذهبی تاریخ یعنی رژیم حاکم بر ایران دراین سوپ  پوتینیسم هر علف

هرزی و با هر تفکری یافت میشود که البته تنها و تنها ترین نقطه اشتراکشان هم  مخالفت با

امپریالیسم است و صدالبته آن هم فقط بصورت کلامی چون با نگاهی  گذرا به  کشورهائی
 
که در این اتحادیه قرار دارند در می یابیم که همگی آنان  بشکلی در خدمت شکوفائی

اقتصاد جریانی هستند که خود را دشمن  آن میدانند .

رهبر نیکاراگوئه از مادورو حمایت میکند شایدتشابه فراوان او بادیکتاتور قبلی کشورش را از یاد

برده ، رهبران بلامنازع کوبا آنقدر عاشقانه بشار اسد را می بوسند که انگار بوی خون های

خشکیده اجساد زنان و کودکان را که بر شنل او مانده را احساس نمیکنند اگر چشمانش را

باز کنند شنل دیکتاتور سابق کوبا را بر تن دیکتاتور سوریه می بینند !

اما باید قبول کرد که ولادیمیر پوتین شعبده باز قابلی است او موفق شده کاسترو را دست

در دست ژنرال باتیستا ، دانیل اورتگا را دست در دست ساموزا و تمامی دولت های

لائیک و کمونیست را دست در دست دایناسور های مذهبی در یک سطل جا دهد !

پوتینیسم حتی موفق شده شیفتگان سوسیالیسم را هم در این اتحادیه مسخره جای دهد

ایدآلیست هائی که بدنبال رویاهایشان چشم از واقعیت های روز برگردانده اند آنان مخالفین

دیکتاتورهای وحشی همچون مادورو و بشار اسد را  تروریست می نامند و به  این شکل از

آن جنایتکاران حمایت میکنند و خوشحال از اینکه رهبر اتحادیه شان  پشتیبان  تمامی  قصابان

روزگار است .

متاسفانه  عده کثیری از شیفتگان ماتریالیست که خود را مخالف سرمایه داری هم میدانند و

بسیار مشتاقند که چپ نامیده شوند با رو بر گرداندن از واقعیت های روز و فقط بدلیل اینکه

رژیم های دیکتاتورئی که در این اتحادیه شوم قرار دارند شعار ضد امپریالیستی میدهند مردم

به پا خواسته بر علیه آنانرا لمپن و مزدور سرمایه داری معرفی میکنند !

آنان آنقدرچشم ها را از واقعیت برگردانده اند که دیگر نمی توانند به روبرو بنگرند و به همین

دلیل است که مردم  به آنان که  واقعیت ها  را کتمان میکنند بجای چپ میگویند : ” چپول ” 

در اینجا میتوانم سوالی ساده از این مخالفان دو آتشه امپریالیسم پرسید ؛ مگر معنی

امپریالیسم به این شکل نیست ؟ :

   " سیاستی که مرام وی بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است "

آیا رژیم مذهبی حاکم بر ایران که با وقاحت و علنی اعلام میکندکه قصدصدور انقلاب مذهبی

خود را به تمامی نقاط جهان را دارد نمیتوان ” امپریالیسم مذهبی ” نامید ؟

آیا از نظر شما فقط امپریالیسم اقتصادی است که محکوم است ؟

حتی اگر منظورتان فقط مورد اقتصادی است ببینید کشور چین بعد از نابودی روابط اجتماعی

و رواج برده داری در کشور خویش با کشور های فقیر آسیا و آفریقا چه میکند ؟!

در این میان شاید از همه  مسخره تر برخورد کشور های  سرمایه داری بخصوص اروپائیان

با  پوتینیسم  است آنان همان رفتاری را با نئو فاشیست های روس دارند که اسلافشان با

موسولینی  و یارانش داشتند .

بعد از پا گرفتن  فاشیسم  در ایتالیا و باز گشت  نظم  به  کشور حال به هر قیمتی و همچنین

حمایت  ” دوچه ”  از روحانیون مسیحی ، اروپای ترسیده از کمونیست  تمامی  حمایت های

مالی  و معنوی خود را به پای رهبر فاشیست ها ریخت ولی در نهایت  دیدیم  که  موسولینی

به همراه هیتلر اروپا و جهان را به آتش کشید .

در ابتدای قرن 21 هم  کشور های سرمایه  داری از ترس  پا گرفتن مجدد  کمونیست ها  

در روسیه و همچنین جهت کنترل گروه های مافیائی اروپای شرقی و روسیه به اروپا به

به نئو فاشیست های پوتینیسم به حدی قدرت دادند که حال به ناچار باید بنشینند و شاهد

ظهور جنگ جهانی سوم باشند و البته این بار باز هم در اروپا ! ! ! ! ! !

این جنگ  نه  سرد است  و نه فقط اقتصادی  و نه حتی روانی  بلکه آنقدر گرم و داغ که

اروپا  و جهان را در آتش خود بسوزاند !

 
 
 
سید محمد سیدی