تقدیم به آن کس که آفتاب، مهرش در آستان قلبم همچنان پا بر جاست، تا به آخر.
شور جوانی دل مشتاق من کجاست
روشن چراغ پهنه ی آفاق من کجاست
با سلام و هزاران درود
نوشتن برای شما، در باره شما، بخاطر دلم هست، بخاطر عشق و علایق زایدالوصفم
به شما و آرمان والایی که هدایت می کنید.
آنقدر دلم برایتان تنگ شده که گویی به اندازه همه وسعت دنیا دلگرفته ام، حرفهایی دارم که همه اش از آن شماست. لحظه مره حس میکنم، که وجود شما و خواهر مریم، امید و آرزو های یک خلق ستمدیده در برابر این آخوند های شرزه و دینفروش است. چه قدر اهمیت دارد.
بلی، ایران رجوی ، رجوی ایران، اینک یک شعار نیست، بلکه یک هویت و یک ارزش ضروری و واقعیست، نور در برابر تاریکی و تباهی.
هر چند خوب میدانم و یقین دارم که هاشور تازیانه حرامیان زمان بر روی انسانهای ستمدیده را قبل از خودشان تو حس می کنی، داغ یاران مجاهد، مشکلات و نارسائیهای اجتماعی، بیکاران، معتادان، کودکان کار، دختران فراری، کارتن خوابها، اعدامها، خودکشیها و … قبل از هر کس، قلب بزرگ تو را بدرد می آورد.
شما بار ها به ما رهنمود دادید که:
باید در طوفانی ترین لحظا ت روشنایی را دید و باید هر شکستی را به پیروزی، هر نشیبی را به فراز تبدیل کرد و هر ضربه ای را با ضربه ای قوی تر به دشمن بر گرداند.
آری باید مبارزه کرد…
«تاریخ هیچ کاه نسبت به آنهایی که در برابر بلایا و مصیبتهای سیاسی و اجتماعی دست رویدست می گذارندیادست در جیب می کنند و فیلسوفانه نظاره می فرمایند یا فقط از آنها که در کشش و کوششند، بل می گیرند، مهربان نیسته
تاریخ جدیست و این و پا و آن پا نمی کند. تنها به آه و افسوس از جنایات خمینی یا سر تکان دادن در برابر رقم شکنی شگفتی آفرین کشته ها و مجروحان جنگ قانع نیست!
تاریخ یک ملت با حقه بازی و عوامفریبی نوشته نمی شود. تاریخ نه دو پهلو سوال می کند ونه جوابهای چندپهلو می پذیرد. در برابر تضادهای مشخص راه حلهای مشخص می طلبد. باید برای برخورد با مسائل جنگ و اختناق راه حلها و روشها و تاکتیکها واستراتژی مشخص داشت»
برادر!
حرفهای نگفته زیاد دارم و همیشه تو را حی و حاضر می بینم و با خود نجوا می کنم.
ناله راهر چند می خواهم که پنهان سازمش
سینه می کوبد که من تنگ آمدم فریاد کن
متأسفانه، در کشور ما، خیل عظیمی از روشنفکران، محصول استبدادزدگی تاریخ یک صد سال گذشته جامعه ما می باشند که شوربختانه تهی از استقلال و توانایی فکری اند و در گسست زمان گرفتار کلیشه های تئوری های غیر عقلانی بسته ای گشته اند، که
شکوفایی انسان را به عنوان متکاملترین موجود هستی در چارچوب این کلیشه ها به رسمیت می شناسد و توانایی آن بعنوان انسان آزاد و خارج از این دایره ها، که این عناصر گاهاً با میانه بازان در وحدت نظرند و هر از گاهی لنگ و لگدی به مجاهدین هم می زنند.
ندارم وحشتی از یوز و ببر و حمله شیران
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم
به یمن رهبری شجاعانه شما و خواهر مریم که همیشه آموختید، در زندگی دو اصل را به یاد داشته باشیم،جسارت در بیان عقیده و جرأت در پذیرش اشتباه.
این چنین بود که کارنامه درخشان سازمان پر افتخار و بالنده مجاهدین خلق، در پنجاهمین سالگرد پر غرور و سر فرازش بر تارک و بلندای قلل رفیع فدا و ایثار بدون چشمداشت، تا ابدیت در اهتزاز است. پرچمی سرشته به خون، بیش از ۱۲۰۰۰۰ تن از مجاهدان و مبارزان این مرز و بوم.
برادر!
روزگار عجیبی است، هزاران کس و ناکس آمدند و به شاخ و برگ باورهایمان تیر و تبر زدند، خواستند قطع کنند صدمه بزنند، اما چون دستشان به ریشه و اصلمان نمیرسید! از همانجا که اگر ضربه می خوردیم باز جوانه می زدیم و رشد می کردیم، همان شجره طیبه ای که، به بهترین و شیوا ترین کلام بار ها بیان کردید، نمی توان این درخت سر به فلک کشیده را از بین برد.
به قول چه گوارا:
خواستند ما را دفن کنند غافل از آنکه ما بذر بودیم.
حالا رژیم ضدانسانی آخوندی با هزاران توطئه، جنایت، خیانت، دروغ و دغل، مردم فریبی و تاراج اموال مردم… به هر خس و خاشاکی می چسبد که جلو پیشرفت و پیشروی سازمان را بگیرد! اما مگر امکان دارد!
از لابیهای وطنفروش، چماقداران و لمپنها با پوش خانواده، شکنجه گران و مداحان همه و همه در اصطبل ولایت می کوشند که مجاهدین را از سر راهشان بر دارند، چگونه!؟
گاندی گفت:
اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان در رسیدن به هدف موفق بودی.
اگر روزی تهدیدت نمودند، بدان که در برابرت ناتوانند.
اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست.
اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد.
آری برادر!
گاهی تاوان شیر بودن و مبارزه کردن، قفس است.
آری! مجاهدین، اشرفیان و اشرف نشانان در سراسر وطن و سایر نقاط دنیا با رزمی آهنین در برایر این رژیم آخوندی ایستاده اند و سرسوزنی کوتاه نمی آیند و با طیب خاطر در انتطار مریم رهایی هستند، دولت مهر تابان، دولت آزادی و برابری و آزاد اندیشی و…
آری! هدف ما و مردم ما، سرنگونی تمامیت رژیم آخوندی و استقرار حاکمیت مردمی است.
به گفته خودتان: «مردم ایران به چیزی کمتر از سرنگونی رژیم ولایت فقیه و استقرار آزادی و حاکمیت مردم رضایت نمی دهند. جنگ آزادیبخش و سرنگونی خلافت ارتجاعی، انتخابات آزاد و تدوین قانون اساسی جمهوری جدید در مجلس موسسان و قانونگذاری ملی حق مسلم مردم ایران است».
آنتونی رابیتز می گوید:
«تنها راه بوجود آوردن تغییرات مستمر در زندگی داشتن یک هدف دراز مدت است».
ما نیز هدفی غیر از سرنگونی رژیم نداریم.
ما مثل کشتیهای بی حرکت! نیستیم که موجها برایمان تصمیم بگیرند.
با هزار نشان و دلیل و برهان رژیم جهل و جنایت آخوندی سرنگون می شود، فردای ایران، ایرانی آزاد و آباد، بدون اعدام و… خواهد بود.
چه خوب ویکتور هو گو گفت:
«اگر در مسیر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها ر ا آبیاری کنید، حاصلخیز کنید، تربیت کنید، خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و بدار آویختن این سر های نازنین نیست».
برادر با تمام وجودم دوستتان دارم و لحظه مره با شما هستم. آرزوی بزرگ مردم ایران دیدار با شما و خواهر مریم است، که به حتم و یقین انجام خواهد شد.
مرگ بر رژیم آخوندی
درود بر مریم و مسعود رجوی
برچسبهامحمود نيشابوري