خانه / اخبار مهم روز / ایران / زندانی سیاسی هاشم خواستار:‌ دوست دارم مزار قهرمانان قتل‌عام۶۷ را با مژه‌های چشمم جارو و با آب دیدگانم بشویم!

زندانی سیاسی هاشم خواستار:‌ دوست دارم مزار قهرمانان قتل‌عام۶۷ را با مژه‌های چشمم جارو و با آب دیدگانم بشویم!

زندانی سیاسی سید هاشم خواستار، عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان مشهد و نماینده معلمان ایران، طی پیامی از زندان وکیل آباد مشهد نوشت: گرما ز سر بریده می‌ترسیدیم، در محفل عاشقان نمیٰ‌رقصیدیم! اینقدر که زندان برایم برکت و نعمت داشته هیچ مکان و هیچ چیز دیگری چنین برکت و نعمتی نداشته است.

اگر زندان برایم نعمت داشته به کسی ضرر نزده ولی جنگ که برای آقای خمینی نعمت بوده، برای ملت فاجعه آفریده. معلمی که جبر زمانه وادارش کرده تا با استبداد و دیکتاتور و دیکتاتوری بجنگد بهتر از زندان مکانی پیدا نمی‌کند تا با جنایات رژیم آخوندی از آن جمله زندانیان سیاسی تابستان ۶۷ بیشتر آشنا شود. گرما زسر بریده می‌ترسیدیم، در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!.وی همچنین می نویسد که به زودی مردم درخیابان‌های ایران فریاد آزادی سرخواهند داد و مرگ بر استبداد خواهند گفت. معلم زندانی هاشم خواستار وضعیت حکومت رو به سقوط خامنه ای و رییسی را تشریح کرده و خطاب به خانواده‌های شهیدان ۶۷ گفته: دوست دارم مزار قهرمانان قتل‌عام۶۷ را با مژه‌های چشمم جارو و با آب دیدگانم بشویم!

متن کامل پیام زندانی سیاسی هاشم خواستار به نقل از «کانون حقوق بشری نه به زندان نه به اعدام» که در ۲۵ اردیبهشت۱۴۰۱ منتشر شد، به اشرح زیراست:

گرما زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!
اعدام زندانیان سیاسی تابستان ۶۷ جنایت علیه بشریت
گرما زسر بریده می ترسیدیم در محفل عاشقان نمی رقصیدیم! اینقدر که زندان برایم برکت و نعمت داشته، هیچ مکان و هیچ چیز دیگری چنین برکت و نعمتی نداشته است. اگر زندان برایم نعمت داشته، به کسی ضرر نزده؛ ولی جنگ که برای آقای خمینی نعمت بوده، برای ملت فاجعه آفریده.

معلمی که جبر زمانه وادارش کرده تا با استبداد و دیکتاتور و دیکتاتوری بجنگد بهتر از زندان مکانی پیدا نمی کند تا با جنایات رژیم آخوندی از آن جمله زندانیان سیاسی تابستان ۶۷ بیشتر آشنا شود گرما زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم.

۱- غارت سرمایه های ملی
غارت سرمایه های ملی توسط کاندیداهای ریاست جمهوری آیینه تمام نما از غارت کشور منشاء هزاران میلیارد تومان هزینه کاندیداها و بخصوص کاندیداهای ریاست جمهوری از آن جمله آقای رئیسی کجاست!!؟؟ در کشور های آزاد و دموکراتیک منشاء تمام هزینه های کاندیداها مشخص و روشن است. تمام اعضا یک حزب ماهیانه حق عضویت پرداخت می‌کنند تا هزینه های کاندیداها و در صورت داشتن رادیو و تلویزیون و نشریه و دفتر و غیره هزینه های آنها نیز تامین شود.

مثلا اگر یک حزب ۱۰ میلیون عضو دارد و حق عضویت تنها ۱۰ هزار تومان در ماه حداقل یکصد میلیارد تومان حق عضویت می‌گیرد تمام پول های دریافتی و پرداختی باید دقیق در دفاتر ثبت و ضبط باشد تا در صورت بازرسی نشان داده که از راه خلاف و پولشویی به دست نیامده است.

همچنین در کشورهای آزاد و دموکراتیک تمام پول هایی که در حساب دولت‌ها و شرکت‌ها و بخش خصوصی و افراد رد و بدل می‌شود کاملاً مشخص و شفاف تا فرد یا افرادی نتوانند دزدی و یا پول‌های قاچاق را هزینه و پولشویی کنند. در ایران بدون کوچکترین نظارتی هزاران میلیارد تومان پول‌های دزدی و قاچاق و کثیف رد و بدل می‌شود.

افرادی که از ابتدای انقلاب در رژیم مدیر و مسئول بوده‌اند اکثراً از خانواده‌های پایین و یا متوسط به پایین هستند. دقیقا نمی‌توان بررسی کرد که این سرمایه‌های کلان را از کجا آورده‌اند، ولی چون اکثراً آلوده هستند سرمایه‌ها را از راه‌های غیرقانونی و خلاف به دست آورده‌اند نمی‌توانند عدالت را در مورد خودشان اجرا کنند. جمهوری اسلامی به رهبری آقای خامنه‌ای «سلطان پول شویی» است همانطور که گفتم حکومت‌های پارلمانی تعریف و مشخصاتی دارد که باید یک ریال در داخل سیستم و یا بیرون از آن کاملاً شفاف باشد که چگونه هزینه شده است.

اکنون آقای رئیسی بفرمایند سال ۹۶ که همزمان کاندیدای ریاست جمهوری و رئیس استان قدس رضوی بودند هزاران میلیارد تومان هزینه های انتخاباتی اش را از کجا آورده اند؟ از آستان قدس رضوی یعنی از جیب مردم!.

آن‌قدر آقای رئیسی وقیح و پررو و بی‌شرم بودکه عوامل اش کالاها را با آرم و نشان آستان قدس رایگان بین مردم توزیع می‌کردند. در نتیجه با این همه سرمایه‌هایی که آستان قدس دارد، مشهد باید با مدیریت امثال آقای رئیسی در آستان قدس بیشترین حاشیه‌نشینی و بیشترین فقرا و بیشترین زنان تن‌فروش را داشته باشد. آقای رئیسی بفرمایند در سال ۱۴۰۰ که همزمان رئیس قوه قضاییه و کاندیدای ریاست جمهوری بودند هزاران میلیارد تومان هزینه انتخاباتی اش را از کجا آوردند از حساب قوه قضاییه و یا از کیسه خلیفه یعنی از جیب مردم!

چطور در ۱۴۰۰ سال پیش که خلیفه دوم عمر می خواست برای مردم سخنرانی کند، از داخل جمعیت سرو صدا بلند شد که: ما به سخن‌های تو گوش نمی‌کنیم! عمر پرسید چرا؟ یکی از میان جمعیت برخاست و گفت: چطور پارچه ای که به تساوی بین همه تقسیم شده برای ما پیراهن نشده ولی برای تو که قد بلند هستی پیراهن شده؟ عمر فرزندش را صدا زد. فرزندش گفت: من سهمم را به پدرم دادم. عمر گفت: خوشحالم که اگر کج رفتم کسانی مرا هدایت می کنند. یک نفر بلند شد و گفت اگر کج رفتی با این شمشیر راستت می‌کنیم.

آقای خامنه‌ای از کج‌رفتن گذشته؛ یک ملت را به «نیستی و تباهی» کشانده! فقط اطرافیان و به طور کلی افراد به همان نسبتی که به آقای خامنه ای نزدیک و یا دور هستند صاحب سرمایه های افسانه ای شده‌اند. آن وقت باید خانواده آقای قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی برای خرید سیسمونی از ایران به ترکیه تشریف ببرند.

صدها میلیارد دلار در حساب آقازاده ها در خارج کشور و هزاران میلیارد دلار در تصرف رئیسان و مسئولان دولت و سپاه و… در گذشته و حال هزاران میلیارد دلار در نیجریه و لبنان و فلسطین و سوریه و عراق و یمن و بحرین و عربستان و افغانستان و… هزینه شده چرا مردم از آن بی اطلاع و بی خبر باشند؟!!

آقای خامنه‌ای سلطان دزد هاست و برای اینکه «سلطان دزدها» باشد باید «سلطان سرکوب آزادیخواهان» باشد و در نتیجه باید «سلطان آدمکش ها» باشد. آقای رئیسی معروف به «آیت الله قتل‌عام» یکی از قضات مرگ زندانیان سیاسی سال ۶۷ است که هزاران انسان بی‌گناه را که هیچ‌کدام حکم اعدام نداشتند اعدام کرد.

آقای رئیسی به خاطر قتل عام زندانیان از آقای خامنه‌ای جایزه گرفته و ابتدا رئیس آستان قدس وسپس رئیس قوه قضاییه و بعدا رئیس جمهور شده که این دهن‌کجی به ملت ایران است که ملت به موقع جواب خواهد داد.

آقای حسینی به تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۰ در وزارت کذابان از فساد آقای مجتبی خامنه‌ای پرسید: تمام افرادی که مستقیم و غیر مستقیم با این رژیم در ارتباط و هماهنگ هستند، بند ناف‌شان به بندناف آقای خامنه‌ای وصل و در غارت و سرکوب و جنایات این رژیم شریک هستند. میخواهی بدانی او چگونه فکر می کند ببین از کجا می خورد تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.

چرا مردم درباره خواهر آقای خامنه‌ای همسر شیخ علی تهرانی حرفی نمی زنند آدم سالم از رژیم و افراد منتسب به حکومت آخوندی فرار می‌کند. عمر بن عبدالعزیز از خلفای نیک اموی از یک نفر می‌پرسد: «حکومت ما را چگونه می بینی؟ آن فرد می‌گوید چون آب از سرچشمه زلال است پس اب تا پایان چشمه زلال است». ملت قهرمان ایران چون آب از سرچشمه یعنی از شخص آقای خامنه‌ای گل‌آلوده است پس آب تا پایان چشمه گل آلود است.
گرما زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!

۲- قتل عام زندانیان تابستان ۶۷ جنایت علیه بشریت
در همین زندان مشهد تابستان ۶۷ حدود ۸۵۰ زندانی سیاسی داشته که همگی به حکم قضات مرگ اعدام و در سه گور دسته‌جمعی در ضلع شمالی بهشت رضای مشهد دفن شده اند. قیافه های آدم های قاتل همچون حیوانات درنده می‌شود. به قیافه آقای رئیسی وپورمحمدی دونفراز قضات مرگ نگاه کنید از چشمهای آنها خون می‌بارد، چشمانشان همچون چشمان گرگ است. آقایان کاظم پارسی معلم و امیر اکبر اوغلی سرباز وظیفه دو نفر از اعدام‌شدگان هستند.

خانم وزیری معلم و همسر آقای کاظم پارسی همزمان در همین زندان و در بند زنان با دو کودکش زینب و سلمان زندان بود، بعد از نزدیک دو سال خانم وزیری آزاد و همسرش که ۱۵ سال حکم حبس داشت در تابستان ۶۷ اعدام میشود. امیر اکبر اوغلی در سال ۵۹ به سربازی رفته که بعد از پایان دوره آموزش از او می خواهند به کردستان برود. امیر می‌گوید: :من با برادران هم وطن کردم جنگ نمی‌کنم و فرار می‌کند».در سال ۶۰ به اتهام فرار از سربازی دستگیر و به ۷ سال و نیم زندان محکوم می‌شود. حمل کمک‌های مردمی سازمان مجاهدین خلق با وانت پدرش به زلزله‌زدگان قاین در تابستان ۵۸ نیز مزید بر علت می‌شود. در سال ۶۷ خانواده در انتظار آزادی او که خبر اعدامش را می‌دهند، امیر به سربازی نمی‌رود و اعدام می‌شود.

محمد علی کلی به خاطر جنگ آمریکا و ویتنام به سربازی نمی‌رود و محاکمه می‌شود اما تبرئه می‌شود .هیچ شکی نیست که چنین جنایات هولناکی جنایت علیه بشریت بوده و تنها در دو شهر تهران و مشهد اعدام‌ها صورت نگرفته بلکه در اکثر شهرهای ایران از این گورهای دسته جمعی وجود دارد که یک روزی برای ملت ایران روشن خواهدشد.
گرما زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!

۳-عموهاشم
آقای حسینی مامور وزارت کذابان می‌خواست تایید حرفم را بگیرد که سارا فرزند یکی از اعدام شده‌ها به من گفته: عموهاشم!

آهای فرزندان خانواده‌های زندانیان سیاسی اعدام شده! من افتخار می کنم که عموی شما باشم عموی سلمان ها وزینب ها و…..

درسال۹۱ همسر آقای عبادی و همسر آقای کاظم فارسی را به توس آرامگاه فردوسی بردم. خانم عبادی آهی کشید و گفت ما اینجا و آقای عبادی زندان! باز خانم وزیری آهی سوزناک تر کشید و گفت: از زنده امید است؛ کاظم اگر اعدام نشده بود اکنون آزاد و زنده بود. گریه‌ام گرفت بدون اینکه متوجه شوند آرام و به بهانه ای خودم را کنار کشیدم تا اشک هایم را نبینند به دیدن پدر و مادر امیر اکبر اوغلی بروم و دستان آنها را ببوسم وزار زار گریه کنم و فریاد زنم امیر و امیر ها زنده و افتخار بشریت هستند! آنها تنها متعلق به ملت ایران نیستند، متعلق به بشریت و تمام نسل‌ها هستند.

مگر شهدای انقلاب کبیر فرانسه تنها متعلق به مردم فرانسه هستند؟ نه! متعلق به کل بشریت هستند!

شهدای انقلاب آزادی بخشی که ملت ایران در پیش دارد نیز نه تنها متعلق به ملت ایران که متعلق به کل بشریت و به خصوص ملت های خاورمیانه است که به تبعیت از ملت ایران به آزادی و دموکراسی خواهند رسید. دست امیر که جانش را فدای هم وطنان کُرد کرد که با آنها نجنگد از میان همرزمانش از خاک بیرون و بر فراز آسمان مشهد به سوی کردستان دراز است؛ که هموطنان کرد دستش را فشرده و بگویند« «ما همه در یک کشتی هستیم و در آینده بسیار نزدیک بعد از پیروزی بر استبداد دینی متحد شده و کشورمان را خواهیم ساخت».

آقای دکتر جعفری همبندی‌ام نزدیک ۵۰ سال است که با خانواده امیر آشنا است و همیشه چقدر از بزرگی و شرافت این خانواده می‌گوید. آقای اکبر اوغلی و همسرش چهار دسته گل به نام‌های فریبا، فرزانه، فرح و امیر تک پسر و شهید جاوید و قهرمان قهرمانان را به جامعه تحویل داده‌اند.
گرما زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!

۴-شب پرستان دزدجنایتکار
گفتم که فعالیت‌های اقتصادی ،سیاسی، اجتماعی، ورزشی تفریحی، فرهنگی و … همه و همه در کشورهای آزاد و دموکراتیک کاملاً شفاف و روشن و قابل دیدن و خواندن برای عموم مردم است. تنها زندگی خصوصی افراد محرمانه و متعلق به خود آنهاست.

در ایران تمام فعالیت دولت‌مردان و به خصوص فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی آنها غیرشفاف و تیره و تاریک که ملت نامحرم، ولی زندگی افراد و به خصوص زندگی مخالفان سیاسی خود را با سوء‌استفاده از قدرت در معرض دید عموم می‌گذارند.

زندگی هر انسانی در بیمارستان در تمام دنیا محرمانه است. اطلاعات مرا دزدیده و به بیمارستان روانی برده و با سوء‌استفاده از قدرت فیلم ۱۹ روز را از حراست بیمارستان گرفته و تکه‌های سر هم کرده و در فضای مجازی منتشر می‌کند؛ که تیر ایشان به سنگ خورده و کمان کرده و چشمانشان را کور میکند، عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.

آهای شب پرستان دزد جنایتکار، در تاریخ ایران سابقه نداشته که مردم از حاکمان و آخوندها چنین نفرتی داشته باشند؛ به زودی مردم را می بینید در کف خیابان ها با فریاد زنده باد آزادی ومرگ بر استبداد دینی، خواهید دید که چگونه آزادی را فریاد می کنند.

گرما زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!

۵-زیارتگاه عاشقان
آهای شب پرستان دزد جنایتکار! این گورهای دسته جمعی زندانیان سیاسی اعدام شده تابستان ۶۷ مورد احترام ایران و جهانیان و به زودی زیارتگاه عاشقان راه آزادی خواهدشد. سفرا و ماموران دولت‌های خارجی هنگام ورود به ایران ابتدا جهت احترام به ملت ایران، با دسته گل به دیدن و زیارت این مکان‌های مقدس رفته و بعد به پایتخت و شهرهای دیگر جهت انجام ماموریت‌شان خواهند رفت.

این مکان‌ها از پارک سرسبز و پرگل تر و دارای فرودگاه و مترو و سالن اجتماعات خواهد بود. معماران، طرح‌های بسیار زیبا و معنی دار برای این مکان ها اجرا خواهند کرد. مهندسان معمار از هم اکنون طرح هایشان را در فضاهای مجازی مطرح که به زودی در شهرهای مختلف ایران پیاده و اجرا خواهد شد. تمام هزینه‌های ساخت و ساز توسط نهادهای مردمی که عاشق آزادی هستند اجرا خواهد شد، مورد بازدید و ادای احترام گردشگران خارجی خواهد بود.

هر ملتی جهت تداوم زندگی همراه با نشاط و شادی باید افتخاراتی داشته باشد. مسلما قبر انسان‌هایی که جانشان را فدای آزادی ملت‌شان کرده‌اند مورد احترام همیشگی تمام نسل ها و از افتخارات آن ملت خواهد بود.

یک ملت برای بقا و سربلندی در میان ملت‌های دیگر با اسطوره‌های افتخار آفرینش زندگی می‌کند. اعدام‌شدگان تابستان ۶۷ خورشیدهایی هستند که بر فراز آسمان ایران همیشه نورافشانی خواهند کرد. ملت ایران از گرمای این خورشید‌ها انرژی گرفته و اراده خواهد کرد که ایران عزیز را چنان بسازد که ملت‌های دیگر انگشت به دندان گرفته و از ایران و ایرانی به عزت و سربلندی یاد کنند.

گرما زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!

۶-داستان سه انقلاب
دراین یکصد و پنجاه سال، ملت قهرمان ایران دو انقلاب و جنبش های بسیار داشته که در راس آن ملی شدن صنعت نفت می‌باشد.

الف -انقلاب مشروطیت– داستانی از «انقلاب مشروطیت» می‌گویم که بدانید مردم چقدر ناآگاه بودند. تعدادی از مردم و بخصوص بازاریان و روحانیان در سفارت انگلیس تحصن می‌کنند. غروب که از سفارت خارج می‌شوند یک نفر به سفیر انگلیس می‌گوید، ما از صبح تا شب در سفارت شما تحصن کردیم شما به ما مشروطه ندادید. ناآگاهی مردم و خیانت پادشاهان قاجار و پهلوی و خیانت روحانیت و دخالت دو کشور استعمارگر انگلیس و روسیه چهار عامل شکست انقلاب مشروطیت هستند.

ب- انقلاب ضدسلطنتی سال ۵۷ – در سال ۵۷ که از مردم می‌پرسند جمهوری اسلامی چگونه حکومتی خواهد بود، مردم به خاطر «اختناق و دیکتاتوری شاه» می‌گویند: این رژیم برود هرچه بیاید از این ها بهتر است! مردم بیش از اندازه به رهبرانشان اعتماد داشتند و آقای خمینی هم حرفهایی می‌زد (در دهانش می‌گذاشتند) که روشنفکر پسند و مردم پسند باشد. حکومت ما همچون همین حکومت فرانسه خواهد بود، روحانیت کار اجرایی نخواهد کرد و جایش مسجد است. همه احزاب از جمله مارکسیست ها هم آزادند.

اما با پیروزی انقلاب که داستانش را قبلا گفته‌ام، تمام احزاب و سازمان ها و گروه ها و افرادی که باعث و بانی انقلاب شده و در انقلاب نقش فعال داشتند را «قتل عام» و یا «زندان» یا از کشور فراری و یا خانه نشین کرده که هنوز ادامه دارد. از نگاه روحانیت مردم انقلاب کردند و شاه را بیرون کردند که یک شاه عمامه دار داشته باشند؛ که «به نام دین» بیشتر و بهتر بتواند «غارت وآدم کشی» کند. در یک جمله انقلاب ۵۷ به خاطر خیانت و خدعه روحانیت و در رأس آن آقای خمینی شکست خورد.

ج- انقلاب آزادی بخش پیشرو – اما انقلاب بزرگی که در پیش داریم ملت ایران خوب آگاه است که چه می‌خواهد. ملت بیماری کشور که «استبداد دینی» باشد را شناخته و درمان آن که «آزادی و دموکراسی» باشد را نیز شناخته است. باید تلاش کنیم آگاهی ملت بیشتر و بیشتر شود. اروپا ابتدا کلیسا را از قدرت خلع و سپس پادشاهان را از قدرت خلع کرده و قدرت را به پارلمان و جمهور مردم داد.

اما در ایران ملت ابتدا شاه را از قدرت خلع و به زباله دان تاریخ فرستاد و اکنون نوبت آخوند است که از قدرت خلع و به زباله دان تاریخ فرستاده شود تا قدرت به «پارلمان و جمهور مردم» منتقل شود، قدرتی که پاسخگو باشد در طول دو قدرت شاه و شیخ که دو روی یک سکه هستند ملت را غارت می کرده‌اند شاه و شیخ با قدرت نامحدود و بی‌حسابی که داشته و دارد در مقابل ملت پاسخگو نبوده و نیست.

در تاریخ معاصر ایران، شاه وشیخ در همدستی باهم و در سر بزنگاهها، همیشه علیه منافع ملت ایران عمل کردند. این همدستی تاریخی را حتی الان هم در هر قیامی که اوج میگیرد و ملتی که بپامیخیزند میتوان دید.

وقتی «اعتراضات و قیام ملت ایران» جدی شده و اوج می‌گیرد، یا سرکوبش میکنند یا میخواهند به انحراف بکشانند.

در هر قیامی شاهد بوده و هستیم که «شاه و شیخ» با صحنه گردانی وزارت اطلاعات، شعار مسخره «رضا شاه روحت شاد» را توسط مزدوران بسیجی و شناخته شده‌شان وارد تظاهرات و جایگزین شعارهای رادیکال وحق طلبانه مردم میکنند. به این صورت میخواهند قیام را به انحراف بکشانند و ملت ایران را حسرت بدل گذشته و یک شاه مرده نشان دهند و نگذارند مردم «رو به آینده» و «یک حاکمیت مردمی» حرکت کنند. با این ترفند، ملایان حاکم میخواهند چند صباحی دیگر، سرنگونی شان را به عقب بیاندازند.

پیش به سوی انقلاب آزادی بخشی که «تنها ملت حاکمیت داشته باشد» و هر فرد در درون سیستم به اندازه قدرت و مسئولیتش پاسخگوی اعمالش باشد. آن کس که بتواند رای دهد باید بتواند کاندید نیز بشود. در رژیم های استبدادی همه می‌توانند رای دهند، اما تنها خران می‌توانند کاندید شوند، که ملت از میان سه خرس سیاه و سفید و خاکستری یکی را انتخاب کند؛ خر که خر است فرق نمی‌کند که چه رنگی باشد! دیگر انتخاب ندارد! با آزادی و دموکراسی هرگونه تبعیض به ظلم و بی عدالتی و نابرابری از بین خواهد رفت.

گرما زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!

۷-فرهنگ
امه سزر می‌گوید ارزش‌های مادی و معنوی یک ملت را فرهنگ گویند. فرهنگ را ملت ها می‌سازند؛ اما روحانیت هزاران میلیارد تومان هزینه می‌کند که مردم همچون آنها فکر کنند؛ اما ملت راه خودش را رفته و هیچ گونه بها و ارزشی برای روحانیون و افکارش قائل نیست!

در جمهوری آزاد و دموکراتیک، آینده حکومت، سکولار، و دین صد در صد یک مسئله شخصی خواهد بود. آزادی بیان احزاب و آزادی انتخابات و قوه قضاییه مستقل و رعایت ۳۰ ماده ای حقوق بشر سازمان ملل از اصول مسلم دموکراسی است. حتی یک «زندانی سیاسی و عقیدتی» تحت پوشش «زندانی امنیتی» نخواهیم داشت. تمام کسانی که در سن کار هستند باید کار کنند، کشور ثروتمند شود.

در زندان حدود ۶۰ آخوند است که ۹۹% زندانیان و حتی کارکنان، وجودشان و کارشان را باطل و بی ثمر می‌دانند. اگر هر کدام در ماه ۱۰ میلیون تومان هزینه و حقوق داشته باشند در ماه ۶۰۰ میلیون تومان میشود که این یک چشمه اش هست. اگر تسری به کل کشور بدهیم، هزاران میلیارد تومان می‌شود.

گرما زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!

۸-وصیت من
فرانتس فانون نویسنده دوران انقلاب الجزایر و نویسنده کتاب دوزخیان روی زمین که اصالتاً از منطقه‌ای کارائیب است سرطان گرفت، وصیت کرد او را در الجزایر دفن کنند؛ در حالیکه مجاهدین الجزایری برای استقلال به شدت درگیر نبرد با فرانسه بودند با اسکورت نظامی که هر آن خطر بمباران هوایی وجود داشت دفن کردند.

اگر قبل از انقلاب آزادی بخش به هر دلیلی فوت کردم بدون ترس و با قدرت مرا در کنار زندانیان سیاسی اعدام شده تابستان ۶۷ دفن کنید؛ اگر به هر دلیلی نتوانستید در اولین فرصت جنازه‌ام را از خاک بیرون و در کنار زندانیان سیاسی اعدام شده دفن کنید. اگر زنده بودم عشق می کنم که سینی چای را بر سر مزارشان جلوی مهمان ها اقوام و خویشان زندانیان اعدام شده بگیرم.

دوست دارم یادگارهای زندانیان را برسر مزار گلهای همیشه جاوید زیارت و بگویم تا ابد یاد و خاطره این عزیزان در دلها خواهد بود؛ اینها درختانی هستند که بزرگ و بزرگ‌تر شده و عطر گل آن‌ها دنیا را خواهد گرفت که از تمام دنیا به زیارت آنها خواهند آمد.

آهای! خانواده های زندانیان سیاسی اعدام شده تابستان ۶۷، عمو هاشم دوست دارد بر سر مزار این قهرمان قهرمانان در حالیکه سینی چای به دست دارد زانو زده و به شما چای تعارف کند. دوست دارم مزار این قهرمان قهرمانان را با مژه‌های چشمم جارو و با آب دیدگانم بشویم.

تقدیم به خانواده‌ها دوستان و دوست‌داران زندانیان اعدام شده تابستان ۶۷ که صدای مظلومیت‌شان را نه تنها به گوش ملت ایران که به گوش جامعه جهانی رسانده که به زودی شاهد اجرای عدالت در حق قاتلان‌شان خواهیم بود.

گرما زسر بریده می‌ترسیدیم در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم!

بند ۶/۱ زندان وکیل آباد مشهد، نماینده معلمان آزاده ایران

اردیبهشت ۱۴۰۱هاشم خواستار