چرا اقدام «صدای آمریکا» در پخش اختصاصی سخنرانی اخیر آقای رضا پهلوی، در حالی که این شبکه معمولا دیگر مخالفان رژیم ایران را سانسور میکند، به مثابه سوءاستفاده از اموال عمومی مردم آمریکا به قصد تبلیغ برای یک جریان سیاسی خاص، به احتمال زیاد در راستای مطامع رژیم جمهوری اسلامی است، و بر این مبنا میتواند بازخواست کنگره ایالات متحده را در پی داشته باشد؟
صدای آمریکا زیرمجموعه وزارت خارجه آمریکاست، و بودجه آن از مالیاتی که مردم این کشور میپردازند تامین میشود، و هدفش توسعه بیطرفانهٔ دموکراسی و معرفی ارزشهای آمریکایی است. «بند 2» چارتر صدای آمریکا میگوید که این رسانه «نماینده آمریکا خواهد بود، و نه هیچ بخش منفردی از جامعه آمریکا، و بنابراین باید شِمایی جامع و متعادل از افکار و نهادهای مهم آمریکایی ارائه کند.» نهاد بالادست صدای آمریکا، که «سازمان رسانههای جهانی ایالات متحده» (USAGM) باشد، مأموریت خود را «اطلاع رساندن، گفتگو کردن، و ارتباط دادن مردم سراسر جهان در حمایت از آزادی و دموکراسی» عنوان کرده است.
با این وجود، صدای آمریکا همیشه در مظان اتهام «جانبداری» و «پارتیبازی» قرار داشته، و کنگره ایالات متحده به این خاطر پیوسته آن را مورد بازخواست قرار داده و حتی بعضا خواهان تعطیلی آن شده است. بخش فارسی این رسانه به ویژه مدام مورد اتهام پیشبرد مقاصد جمهوری اسلامی از طریق «لابی» این رژیم در آمریکاست، و معترضان بارها به کنگره گفتهاند که صدای آمریکا تنها افراد و جریانات و وقایعی را پوشش میدهد و دعوت میکند که مورد تایید لابی رژیم باشند. با نظر به این مسائل، برایان هوک، نماینده ویژه امور ایران در دولت ترامپ، در مقالهای برای «نیویورک پست» در سال 2020، با بهرهگیری از اصطلاحی که من سالها قبل وضع کرده بودم، این رسانه را «صدای آخوندها» نامید.
اما فراتر از اینها، من به عنوان یک کنشگر و کارشناس بینالمللی میتوانم رفتار کاملا گزینشی صدای آمریکا را بر اساس تجربه شخصی تایید کنم. در سال 2017 من و جمعی از مخالفان رژیم از طیفهای مختلف به دعوت پاتریک میهن، نماینده ایالت پنسیلوانیا، به کنگره رفتیم. من یک برنامه جامع برای براندازی رژیم ارائه دادم و گفتم آمریکا باید یاری کند. «تروریستی» اعلام کردن سپاه پاسداران برای کمک به مردم ایران و کشورهای منطقه یکی از بندهای مهم این برنامه بود. بسیاری از مواردی که در آن جلسه مطرح کردیم را بعدا دولت ترامپ اجرایی کرد، که نشان میدهد دولت و کنگره اگر نه لزوما از ما الهام گرفته باشند، با ما همسو بودند. بسیاری از رسانههای بینالمللی از جمله «العربیه» آن نشست را پوشش دادند.
دو سال بعد (2019) هم به دعوت مشترک دن کرنشا، نماینده تگزاس، و «کنگره ملی ایرانیان»، باز به کنگره رفتم. آنجا دومرتبه روی لزوم تروریستی اعلام شدن سپاه برای براندازی جمهوری اسلامی تاکید کردم. تا جایی که به خاطر دارم، افراد مستقل و هواداران بسیاری از جریانها آمده بودند: جمهوریخواه، پادشاهیخواه، مجاهدین، و نیروهای اتنیکی. نشست پُرشوری بود. همه در فضایی دوستانه تبادل نظر میکردند، و خواهان براندازی رژیم و استقرار دموکراسی در ایران بودند. اجماع جلسه هم این بود که آپوزیسیون به جای تکیه بر افراد باید روی افکار و برنامهها تمرکز کند. بسیاری از رسانههای بینالمللی این اجلاس را پوشش دادند.
گرد آمدن همدلانهٔ جمع نسبتا بزرگی از مخالفان رژیم از طیفهای مختلف در کنگره آمریکا با هر استانداردی که آن را بسنجیم واقعه مهمی است و قطعا شایسته پوشش رسانهای است. با این وجود صدای آمریکا، که رسانه رسمی دولت آمریکاست و وظیفهاش پوشش امور دولت و اخبار کنگره است، و دفترش تنها چند صد متر با ساختمان کاپیتول در واشینگتن دیسی فاصله دارد، حاضر نشد برای پوشش هیچکدام از این جلسات خبرنگاری بفرستد. حتی بعدا بهطور ضمنی هم در اخبارش اعلام نکرد که چنین جلساتی با حضور مخالفان رژیم در کنگره برگزار شده است. علاوه بر این جلسات، وقایع مهم دیگری نیز بوده که صدای آمریکا از پوشش آنها سر باز زده است، که نشان میدهد ترجیح لابی رژیم این است که جریانات و وقایع ضدرژیم در آمریکا حتیالامکان در سکوت خبری برگزار شوند.
لذا باید پرسید طی سالهای اخیر چه اتفاقی افتاده که لابی جمهوری اسلامی به آقای رضا پهلوی اقبال پیدا کرده است، به طوری که صدای آمریکا را به عنوان تریبون تبلیغاتی در اختیار ایشان میگذارد تا ایشان نیز از آن برای کوبیدن مخالفان دموکراتیک رژیم استفاده میکند؟ آقای پهلوی در سخنرانی اخیر خود چندین مرتبه آپوزیسیون را از موضع تخریب نواخت، آن را «بخشی از مشکل» نامید و متهم به «کارشکنی» کرد، و گفت: «آن آپوزیسیونی که هنوز نتوانسته متحد بشود، اصلا به درد ایران نمیخورد.» اگر وقایعی که پیشتر ذکرشان آمد و بسیاری وقایع مشابه را صدای آمریکا و دیگر رسانههای فارسیزبان پوشش داده بودند، آیا ایشان باز میتوانست اینچنین با توپ پر مدعی شود که جمهوری اسلامی آپوزیسیون ندارد؟
ظهور جریان فاشیستی «پهلویطلبی» – به تمیز از پادشاهی مشروطهٔ دموکراتیک – این گمان را در نزد بخشی از جامعه و کارشناسان تقویت کرده که کارکرد این جریان اصولا اشاعه این دروغ است که تشکیل یک آپوزیسیون آبرومند و دموکراتیک برای جمهوری اسلامی غیرممکن است. و به نظر میرسد که مواضع محبتآمیز آقای پهلوی در قبال سپاه پاسداران طی سالیان اخیر دلیل شکل گرفتن این جریان حول محور ایشان بوده باشد. با وجودی که دولت ایالات متحده کلیت سپاه را در فهرست «سازمانهای تروریستی» قرار داده و آن را یکی از خطرناکترین نیروهای تروریستی دنیا دانسته است، و با وجودی که کنشگران و کارشناسانی همچون صاحب این قلم فروپاشی ساختاری سپاه پاسداران را پیششرط بنیادی سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی در ایران میدانند، آقای پهلوی بارها به تفکیک قائل شده و اعلام کرده بخشی از سپاهیان را «وطنپرست» میداند، با آنها «ارتباط» دارد، و خواهان «جذب» آنها در آینده ایران است.
لذا نمیتواند اتفاقی باشد که طی چند سال اخیر تلویزیونهای عریض و طویلی تاسیس میشوند که کارشان تبلیغ شبانهروزی برای پهلویطلبی است؛ عناصر ظاهرا سلطنتطلب با وابستگی قبلی به جمهوری اسلامی پدیدار و جمعیشان به کارشناس تلویزیونهای مذکور بدل میگردند – و در کنار «کارشناسی» در تلویزیونها به زیرآبزنی و فحاشی و تهدید افراد و جریانات ناهمسو در شبکههای اجتماعی مشغول میشوند؛ تلویزیونهای دولتی کشورهای خارجی که تحت نفوذ دستگاه امنیتی و لابی رژیم قرار دارند، شروع به تبلیغ برای این جریان میکنند؛ و به ناگاه مومیایی رضاشاه سر از خاک برمیدارد، و هر بار که رژیم در اثر تظاهرات مردمی در آستانه سقوط قرار میگیرد، عدهای شعار «رضاشاه، روحت شاد» سر میدهند و جریان پهلویطلبِ کذایی آن را نشانه اقبال مردم به «رضاشاه دوم» معرفی میکند. تمام اینها نشان میدهد که دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی هنوز هم میتواند جماعتی را با استفاده از پولیتیکِ شیعی-ایرانیِ امامزمانی بفریبد.
دقیقا به همین دلیل است که دموکراسی تنها راه نجات ایران از چرخه باطل استبداد – گاه ملبس به عمامه و عبا و گاه کت و شلوار – است. دموکراسی چارچوبی فراگیر است که امکان رقابت یا همکاری را در فضایی صلحآمیز فراهم میکند. امتیاز منحصربهفرد دموکراسی نسبت به دیگر سیستمهای سیاسی این است که در عین اینکه تقریبا به همه اجازه فعالیت قانونی میدهد، اما دست و بال آنها را قرص و محکم میبندد تا مبادا خیال دیکتاتوری و مادامالعمری و قلع و قمع دیگران به سرشان بزند. به عبارتی، در دموکراسی همه آزادند فعالیت کنند، تا وقتی که بخواهند با فعالیت خود آزادی دیگران را سلب کنند. پس دموکراسی تضمین جان و مال و کرامت انسانی شهروندان است، که برای ایران از نان شب هم واجبتر است.
اگر دموکراسی را قبول داشته باشیم، آن وقت میفهمیم که چپ و راست و پادشاهیخواه و جمهوریخواه و غیره و ذلک، فارغ از اینکه در مناسبات درونی خودشان چقدر به معیارهای دموکراتیک پایبند باشند، تحت چتر فراگیر دموکراسی همگی از آزادی و امنیت و امکان مشارکت در امر سیاسی برخوردارند. اما اگر این را نفهمیم و بخواهیم خودمان را مرجع عالی تعیین مشروعیت و عدم مشروعیت دیگران قرار دهیم، یکتا فعال مایشاء میدان سیاست باشیم و بقیه هم یا بیایند زیر علم ما سینه بزنند یا بالکل از صحنه حذف شوند، آن وقت فاشیسم شکل میگیرد.