درخواست از آمریکا
جمهوری اسلامی از آمریکا خواست پرتره مظفرالدینشاه اثر کمالالملک را از فهرست آثار دزدیده شدهی کاخ گلستان دربیاورد!
حالا که آمریکا حاضر نشده سپاه پاسداران را از فهرست ترور دربیاورد، این کمترین تقاضای رژیم از آمریکاست، بلکه قال بخوابد و برجام هم به فرجام برسد اگرچه هیچ ربطی به آمریکا نداشته باشد!
سرقت تابلو در ساعت چهار بعد از ظهر!
بعد از اینکه یکی از مقامات میراث فرهنگی اعلام کرد که چنین تابلوئی اصلاً در کاخ گلستان وجود نداشته، یکی دیگرشان گفت: «تابلوی پرتره مظفرالدین شاه قاجار، در فاصله سالهای ۱۳۱۷ تا ۱۳۶۱ از کاخ گلستان خارج شده است.»
بر اساس این اطلاعیه دقیق، احتمالاً سرفرصت پرتره را پیکسل به پیکسل، یا نقطه به نقطه از موزه خارج کردهاند. در حال حاضر بین علمای حوزه هنری اختلاف نظر هست که شروع خارج کردن از ۱۳۱۷ بوده، یا ۱۳۱۶. ولی ساعت دقیق سرقت آن را چهار و نیم بعد از ظهر یکی از روزهای این ۴۴ سال اعلام کردهاند.
اما تاریخ دقیقی که در دست هست و ردخور ندارد اینکه این تابلو ۲۲ سال پیش (سال ۲۰۰۰) در حراج کریستیز لندن به ۴۴ هزار و ششصد و پنجاه پوند، فروخته شده.
نقش رسانههای معاند
آخرین گزارشهای رسیده حاکیست که اصلاً کمالالملک چنین تابلویی نکشیده و رسانههای معاند برونمرزی و درونمرزی و دممرزی، خودشان آن را کشیدهاند.
پرزیدنت رئیسی هم در یک کنفرانس مطبوعاتی که با حضور دو تن از خبرنگاران و چهل تن از بادیگاردهایش تشکیل شده بود اظهار داشت این تابلو دست دوم سوم بوده و ارزش چندانی ندارد، ما به کریستیز انداختهایم. وی افزود تابلویی که کمالالملک از مظفرالدینشاه کشیده باشد چیز عجیبی نیست چونکه کمالالملک نقاش بوده، ولی اگر مظفرالدینشاه پرترهای از کمالالملک کشیده بود، اون ارزش داشت. وی دوباره افزود ما از طریق پلیس بین المللی اونورپل اقدام میکنیم که حراج کنندگان پرتره را بردارند قابش را به ما برگردانند که عکس مقام معظم رهبری را بذاریم توش.
نقش رژیم صهیونیستی
از سوی دیگر گمانه زنی میشود که رژیم صهیونیستی وقتی چند وانت اسناد و مدارک را از دارقوزآباد و چارقوزآباد و بیت رهبری بار زد و برد، تابلوی مربوطه را هم لای آنها گذاشته و به عنوان پروندهی محرمانه هستهای، راحت آن را از ایران قاچاق کرده باشد.
پاسخ به خبرنگار ما
گردانندگان حراج کریستیز به خبرنگار ما گفتند «حالا کجاشو دیدین.» (خبرنگار ماهیچ سوالی نکرده بود.)
سرودهای از چند سال پیش
این سروده مال چند سال پیش است که خبر آمد تعدادی از یادبودهای قدیمی وطن همراه با اوراقی از شاهنامه فردوسی در حراجهای پاریس و نیویورک و لندن فروخته شده. امیدوارم حافظهام به یادآوری همه ابیاتش یاری کند.
حراج وطنی
خانۀ ما، درش فروخته شد
شیر زرین سرش فروخته شد
از قدیم و ندیم هرچه که بود
بهتر و بهترش فروخته شد
در نیویورک و لندن و پاریس
باغ ما نوبرش فروخته شد
تابلوی قهوه خانۀ قنبــر
با خود قنبرش فروخته شد
پردۀ تعزیه به خارج رفت
ساقی کوثرش فروخته شد
خبر بد برای فردوسی
دستک و دفترش فروخته شد
دفترش را ورق ورق کردند
گل ما پرپرش فروخته شد
اولش در حراج رستم رفت
بعد زال زرش فروخته شد
خورد چکش به روی میز حراج
رخش با مهترش فروخته شد
گیو با سام و تور با ایرج
سلم با لشکرش فروخته شد
شاهنامه که آخرش خوش بود
اول و آخرش فروخته شد
کاویانی درفش رفت از دست
پتک آهنگرش فروخته شد
اصل دعوا لحاف ملا بود
بعد دعوا خرش فروخته شد
ملتی زیر بیرق اسلام
پسر و دخترش فروخته شد
طبق فرمایش ولی فقیه
خلق ما باورش فروخته شد