مریم اکبری منفرد، زندانی سیاسی محبوس در زندان سمنان، طی نامهای در سالگرد قتلعام ۶۷ از محکومیت حمید نوری از عاملین قتلعام ۶۷ در دادگاه سوئد استقبال کرده و نوشته است: «ما عزم جزم کردهایم که عدالت را برای همیشه در ایران جاری کنیم و محکومیت حمید نوری قدمی هرچند کوچک اما کیفی در این راه است» وی همچنین برقرار عدالت را لازمه عدم تکرار آن در آینده دانسته است.
مریم اکبری منفرد در این نامه در پاسخ به موسوی تبریزی، دادستان کل دهه ۶۰، نبست به شکایت خانوادهها نوشته است: «شاید شما یادتان رفته بگذارید من یادآوری کنم که خانوادهها حتی حق برگزاری مراسم را هم نداشتند؛ در همان مراسمهای خانوادگی برای عزا آنها را با همه میهمانان بازداشت و راهی زندان میکردید؛ به خانواده ها نه پیکر عزیزانشان را دادید، نه گفتید کجا دفن شدند و نه حتی یک نشانی! و حالا بعد از ۳ دهه از کشتارتان از شکایت اسم میبرید؟
حالا که من شکایت کرده ام آنهم بعد از سه دهه، بامن چه کردهاید؟ جز تهدید و تبعید و ادامه زندان غیرقانونی؟».
متن کامل نامه عینا در زیر می آید:
داغ مرداد هنوز دل هایمان را میسوزاند…
در اخبار می شنوم که بچه های «حمید نوری» شکوه و شکایت کردهاند که پدرمان شکنجه میشود!!!
روزگار غریبیاست…
کسی که درست همین روزها عزیزان ما را به صف کرده و به اتاق اعدام برده است؛ کسی که جزء نفراتی است که شاید آخرین لحظات عبدی را دیده و صد البته از رشادت و مقاومت او خون خونش را خورده و شاید هم با تمام کینه وجودش، خودش چهارپایه را از زیر پای عبدی کشیده؛ کسی که از اعدام هزاران نفر مثل عبدی دلشاد و خوشحال شده و افتخار کرده است؛ کسی که زندان را برای زندانیان سیاسی جهنم کرده تا به زعم خودش آنها را بشکند… حالا در بهترین زندانهاست و با عدالت تمام حرفهایش شنیده شده، ادعای «شکنجه شدن» دارد! اگر اینها شکنجه است پس آنچیزی که خانوادههای شهیدانمان، مادران ما و مادرم گرجی تحمل کرد چه بود؟! بلاهایی که « هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا»
گوشهی سلولم در گرمای تبدار، خودم را می سپارم به دستان رویاها تا سالهای دور، زمانی که هم سن بچه هایم بودم… راهی که تا اوین و گوهردشت با مادرم میرفتیم برای ملاقات… آخرین دیدار عبدی و بعد ازماهها بیخبری ساکی با لباس خونین از شکنجهها..لحظاتی که مادر میرفت به یک اتاق پر از عکس و در را می بست و با فرزندانش که در آن قابها همیشه جوان مانده بودند، خلوت کند تا ما اشک هایش را نبینیم… و روزی که همین بغضها او را برای همیشه در سن ۴۰ سالگی از ما گرفت… به راستی مگر کلمات را یارای گفتن از آن شکنجهها است؟
ما دهه دهشتناک و خدای شکنجه گر دهه ۶۰ اینها را زندگی کردهایم و برای همین است که به عدالت می اندیشیم و دادخواهی میکنیم تا نسل ها ی آینده ایران چنین تجربهی دهشتناکی نداشته باشند… چنین است که «عدالت از عشق والاتر است»، حتی والاتر از عشق مادریام به فرزندانم و چون عاشق فرزندانم هستم به «عدالت» برخاستهام.
عدم اجرای عدالت برای شاه و جنایات ساواک، راه تکرارش را برای این حکومت باز کرد ولی ما عزم جزم کردهایم که عدالت را برای همیشه در ایران جاری کنیم و محکومیت حمید نوری قدمی هرچند کوچک اما کیفی در این راه است… سرخوش از شکستن بنبستی که به مدت سه دهه انکار میشدیم… از حکومت گرفته تا مدعیان دیگر که سر تعداد شهیدان چانه میزدند، همه میخواستند ما را، درد ما را، انکار کنند! اما ما دردهایمان را در تمام این سالیان به دوش کشیدیم درست برای همین لحظه و لحظات نویدبخش شیرین عدالت….
شنیدهام که موسوی تبریزی اعلام کرده است که «خانوادهها میتوانستند شکایت کنند، اما نکردند»! شاید شما یادتان رفته بگذارید من یادآوری کنم که خانوادهها حتی حق برگزاری مراسم را هم نداشتند؛ در همان مراسمهای خانوادگی برای عزا آنها را با همه میهمانان بازداشت و راهی زندان میکردید؛ به خانواده ها نه پیکر عزیزانشان را دادید، نه گفتید کجا دفن شدند و نه حتی یک نشانی! و حالا بعد از ۳ دهه از کشتارتان از شکایت اسم میبرید؟
حالا که من شکایت کرده ام آنهم بعد از سه دهه، بامن چه کردهاید؟ جز تهدید و تبعید و ادامه زندان غیرقانونی؟
گریزی از عدالت نیست… من عهد بستم تا دادگاهی تک به تک آمرین و عاملین کشتار عزیزانمان از پای ننشینم… ما زخمهایمان تازه است، نه ۳ دهه که سه روز هم از آن اتفاق برایمان نگذشته است! انگار برای ما، همین امروز اتفاق افتاده است. داغ مرداد هنوز دل هایمان را میسوزاند و تمام این سالیان به «دردمندی دندان بر جگر فشردیم» اما روزِ پیروزیِ دادخواهی مرهمی خواهد شد بر تمام داغهایمان…
قتلعام هنوز ادامهدارد، اعدامها و کشتار مردم بیگناه ادامهی آن قتلعام است و ۸۸، ۹۶ و ۹۸ تداوم کشتار ۶۷ هستند… تلاش و پای فشردن برای «دادخواهی قتلعام۶۷» عین مبارزه برای آزادی است…
خون جاری شده از کبوتران خونین بال در تداوم تاریخی خون امام حسین و یارانش در عاشورا، جوشان و پرچم سرخشان همواره در تاریخ در اهتزاز خواهد بود.
ما برای اینکه دیگر هیچ خانوادهای داغدار نشود به دادخواهی برخاستهایم و به عدالت پای میفشاریم…
این روزها را به یاد عزیزانم رقیه و عبدی (عبدالرضا) و همچنین به علیرضا و غلامرضا میاندیشم، که در من زنده هستند و همواره آنها را با لبخندی به یادمی آورم که گویی نگاهبانان من در این سیاه چالهاند.
سیپده عدالت از میان ابرهای تیره و طوفانی خواهد دمید و ما آن روز عشق را با تمامی قلبمان حس خواهیم کرد.
از آن ماست پیروزی
مریم اکبری منفرد
زندان جهنمی سمنان- ۱۵مرداد ۱۴۰۱»
مریم اکبری منفرد، زندانی سیاسی محبوس در زندان سمنان که سیزدهمین سال زندان خود را میگذراند، اولین نفری است که از داخل ایران شکایتی علیه عاملین کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ ثبت کرده است. وی در دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت و توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ۱۵ سال زندان محکوم شد. مریم اکبر منفرد در دوازدهمین سال از دوران محکومیت خود، روز سهشنبه ۱۹ اسفندماه ۹۹ از زندان اوین به زندان سمنان تبعید شد. اواخر تیرماه سال جاری پرونده جدیدی در دوران حبس برای خانم اکبری منفرد به اتهام «تبلیغ علیه نظام» از سوی وزارت اطلاعات گشوده شده است.