آخرین پست اینستاگرامش، ویدیویی از نیکا، مهرشاد، سارینا و دیگر کشتههای اعتراضات کنونی ایران است؛ نامش «حمیدرضا صیادی» است، ۳۹ ساله، پدر یک کودک خردسال و مجروح اعتراضات فردیس کرج که در ششم آذرماه در اثر خونریزی داخلی جان باخت و تنها جای زنده مانده از بدنش، چشمهایش، اهدا شد تا بعد از او، جهان را، در روز آزادی را ببیند.
این گزارش درباره حمیدرضا صیادی و اعتراض او برای «زن زندگی آزادی» است.
نامش را بگو؛ حمیدرضا صیادی
«حمیدرضا صیادی»، نام یکی دیگر از کشته شدگان اعتراضات کنونی ایران است؛ اعتراضاتی که جرقه آن را کشته شدن «ژینا (مهسا) امینی» در بازداشت گشت ارشاد رقم زد. بنابر اطلاعاتی که بهدست «ایرانوایر» رسیده، این شهروند در تاریخ ششم آذرماه در مغازه خود که در آن کار فنی و تاسیساتی میکرده، جان باخته است.
او در اعتراضات شامگاه سوم آذر در فردیس کرج شرکت داشته و همان شب وقتی به خانه برگشته، همسرش متوجه کبودیهای بسیاری بر بدن او شده که آثار ضرب و شتم شدید او با باتوم بوده است.
اعتراضات سوم آذر در کرج و فردیس و چندین محله تهران و دهها شهر ایران در حمایت مردم کردستان برگزار شد؛ مردمی که در سالگرد اعتراضات سراسری آبان ۹۸، یعنی در ۲۴، ۲۵ و ۲۶ آبانماه ۱۴۰۱، هدف سنگینترین حملات سرکوبگران نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند.
بنا بر آماری که سازمان حقوقبشری «ههنگاو» منتشر کرد، مردم کرد در کمتر از یک هفته، ۴۲ نفر کشته دادند. ههنگاو در گزارش خود در تاریخ یکم آذر ماه نوشته است که در این اعتراضات که به جز ۴۲ نفری در شهرهای مختلف استان کردستان و سایر شهرهای کردنشین شمالغرب و غرب ایران به ضرب گلولههای نیروهای سرکوبگر کشته شدند، بیش از ۱۵۰۰ نفر نیز زخمی شدهاند.
در پی این کشتار و سرکوب گسترده، به ویژه در مهاباد و جوانرود، شهروندان در دهها شهر ایران با شعارهایی نظیر «کردستان تنها نیه، ایران پشتیبانیه» و «کردستان، زاهدان چشم و چراغ ایران»، حمایت خود را از مردم کرد و بلوچ که بنابر آمارها تاکنون بیشترین تعداد جانباختهگان را داشتهاند، اعلام کردند.
اما فرد مطلع و نزدیک به خانواده حمیدرضا صیادی، گفته است که با وجود شدت جراحات، حمیدرضا صیادی، دو شب بعد، یعنی شامگاه پنجم آذرماه نیز برای شرکت در تجمعهای اعتراضی فردیس کرج در خیابان حضور داشته است:
«آن شب حمیدرضا با وجود این که آنطور بدنش کبود بوده و زیاد حال خوبی نداشته، برای تظاهرات بیرون میرود. وقتی به خانه میآید، به خانمش چیزی نمیگوید که چه اتفاقی برایش افتاده است. فردا صبح هم مثل همیشه حاضر میشود که برود سر کارش.»
او ادامه میدهد: «روز ششم آذر میرود سر کار. حوالی ظهر بوده که همسایهها متوجه میشوند که کرکره مغازهاش تا نصفه بالا رفته و هر چه در میزنند نمیفهمند کسی داخل هست یا نه! بعد بعضی همسایهها وارد مغازه میشوند و میبینند که جنازه او همینطور افتاده است وسط مغازه. سریع او را میبرند بیمارستان ولی بیمارستان اعلام میکند که او فوت شده است.»
بنا به گفته این فرد مطلع، نیروهای امنیتی برای اینکه پیکر حمیدرضا را به خانواده تحویل دهند، همسر داغدار او را تهدید کرده بودند که نباید درباره علت مرگ اطلاعرسانی شود.
او توضیح میدهد: «همسرش را تحت فشار گذاشته بودند که اگر میخواهی خودت و بچهات اذیت نشوید و جنازه را بتوانی تحویل بگیری، این برگهها (تعهدنامه) را امضا کن. همین الان هم در گواهی فوت، علت مرگ اعلام نشده و خانواده برای دریافت گواهی فوت کلی دوندگی کردهاند چون آن را به خانواده نمیدادند.»
حمیدرضا یک انقلابی به معنای واقعی کلمه بود
فرد آگاهی که درباره حمیدرضا صیادی و نحوه کشته شدن او با ایرانوایر گفتگو کرده، میگوید که او در تمامی اعتراضات شرکت میکرده است: «با وجود اینکه یک پسربچه سه سال و نیمه داشت، از هیچ تظاهراتی چشمپوشی نمیکرد. صفحه اینستاگرامش را ببینید متوجه میشوید چطور آدمی بوده و چقدر دغدغه آزادی داشته و برای شکلگرفتن این انقلاب چهکارها کرده است.»
او ادامه میدهد: «الان پنج شش روز است که پسرش طفلی تب کرده و هی میگوید بابام کو بابام کو؟! این طور دستکم نام او مثل بقیه شهیدان این انقلاب جایی ثبت میشود و این بچه که بزرگ شد متوجه میشود که پدرش چه قهرمانی بوده و هیچ کم و کسری برای آزادی او و بقیه مردم ایران نگذاشته است.»
چشمهایش شاهد آزادی خواهند شد
زمانیکه حمیدرضا صیادی از محل کار خود به بیمارستان منتقل میشود، بعد از اینکه اعلام میشود او جان باخته است، خانواده خواهان اهدای اعضایش میشوند. پزشکان با بررسی اندامهای بدن او متوجه میشوند که فقط چشمهایش زنده هستند و قابلیت اهدا و پیوند در بدن شخص دیگری را دارند.
فرد مطلعی که با ایرانوایر گفتگو کرده، ضمن تاکید بر اینکه، همسر حمیدرضا، «آیرین بهرامی»، کسی بوده که تصمیم میگیرد چشمهای حمیدرضا اهدا شوند، میگوید: «همسرش تصمیم گرفت چشمهایش را هم اهدا کند تا بلکه بهدرد یک نفر بخورد. این روزها خبرهای زیادی میشنویم که ماموران با شلیک ساچمه، مردم را کور میکنند. اینطوری چشمهای حمیدرضا زنده میمانند تا روز آزادی را ببینند.»
اشاره این فرد مطلع و از نزدیکان خانواده حمیدرضا صیادی به گزارشهایی است که از شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر به چشم، سر و صورت معترضان شلیک میشود و باعث از دسترفتن بینایی چشم دهها نفر از جمله یک کودک خردسال به نام «بنیتا کیانی» در اصفهان شده است.
ایرانوایر پیشتر در گزارشی در گفتگو با یکی از نزدیکان این دختر پنج ساله نوشته بود که او در حال بازی بوده و ناگهان به بالکن خانه پدربزرگش دویده که همان زمان ماموران در حال شلیک گلوله ساچمهای بودند و چند گلوله نیز به چشم و صورت او برخورد کرده است.
همچنین، پیشتر روزنامه «گاردین»، چاپ بریتانیا نیز در گزارشی تحقیقی از شلیک عامدانه گلولههای ساچمهای به سر، صورت و سینه مردان معترض به قصد کشتن و به صورت، چشم و اندامهای جنسی زنان به قصد صدمه مرگبار یا ماندگار زنان معترض خبر داده بود؛ گزارشی که بعدا توسط مدیر بخش اورژانس بیمارستان سینای تهران نیز تایید شد.
«حسین کرمانپور»، روز پنجشنبه ۲۴ آذرماه، در گفتوگو با روزنامه «هممیهن» تایید کرد که بیشتر مجروحان اعتراضات سراسری از طریق شلیک ساچمه به چشم٬ ریه و اندام جنسی آسیب دیدهاند.
حمیدرضا را آنقدر کتک زدند که خونریزی داخلی کرد
بنا بر اسنادی که به دست ایرانوایر رسیده، «سازمان ثبت احوال کشور» برخلاف رویه معمول که در گواهی وفات، علت مرگ را درج میکند، از ذکر دلیل مرگ حمیدرضا صیادی، خودداری کرده است.
فرد مطلعی که با خانواده آقای صیادی در ارتباط است به ایرانوایر میگوید که حدس خانواده این جانباخته این است که او خونریزی داخلی کرده بوده ولی به دلیل اینکه نگران بوده با رفتن به بیمارستان، بازداشت شود، درد را تحمل کرده تا سرانجام دیگر نتوانسته ادامه دهد و جان باخته است: «خانواده احتمال میدهد که خونریزی داخلی باعث فوت شده است. نمیدانم کالبدشکافی انجام شده یا خیر ولی جوابی به خانواده هنوز ندادهاند که دلیل مرگ چه بوده است.»
کشته شدن شهروندان معترض بعد از ضرب و شتم شدید با باتوم، بهخصوص در حالیکه بارها ویدیوهایی از ضرب و شتم نوجوانان و معترضان از ناحیه سر منتشر شده، به موضوعی معمول در این روزهای ایران تبدیل شده است.
سازمان حقوقبشری ههنگاو بیست و یکم آذرماه، از کشته شدن یک جوان ۲۵ ساله بهنام «شهریار عادلی» خبر داد که گفته شده در جریان شادی مردم شهر سردشت از باخت تیم ملی جمهوری اسلامی مقابل آمریکا در شامگاه نهم آذر مورد ضرب و شتم شدید و بازداشت قرار گرفته بود.
ماموران اطلاعات سپاه این جوان را سه روز بعد، یعنی در دوازدهم مهرماه در حالیکه به شدت مورد شکنجه قرار گرفته بود، با قید وثیقه آزاد کردند. با اینوجود، این جوان ۵ روز بعد، یعنی در شامگاه پنجشنبه ۱۷ آذرماه در خانه پدر و مادر خود در سردشت، جان باخت.
اگرچه دلیل مرگ شهریار رسما اعلام نشده، در تصاویری که از پیکر او منتشر شده، آثار کبودی شدید بر قسمتهایی از بدن او که ارگانهای حیاتی مانند کبد، روده و معده قرار دارند، دیده میشود که نشان میدهد که ماموران او را به قصد کشتن زیر ضربههای خود قرار دادهاند.