دانیال ایلخانیپور، سیاستمدار ایرانیتبار آلمانی، در مصاحبه با دویچهوله فارسی، سیاست احیای برجام را “فاجعه” مینامد. به گفته او، تاکنون در غرب فقط به نفع جمهوری اسلامی لابی شده و هر توافقی خنجری بر پشت مردم ایران است.
اتحادیه اروپا باید چه سیاستی در قبال جمهوری اسلامی در پیش بگیرد؟ بسیاری از مردم در ایران و همچنین بسیاری از سیاستمداران در آلمان خواستار اتخاذ رویکردی سختگیرانهتر و وضع تحریمهای شدیدتر هستند؛ مثلا وارد کردن نام سپاه پاسداران به فهرست تروریستی اتحادیه اروپا. درباره اینکه چرا هنوز چنین اتفاقی نیافتاده و آیا اساسا ارادهای برای تحقق آن وجود دارد، دانیال ایلخانیپور، نماینده پارلمان ایالتی هامبورگ از حزب سوسیالدمکرات آلمان، در مصاحبهای اختصاصی به پرسشهای یلدا زربخش، رئیس بخش فارسی دویچهوله، پاسخ داده است.
دویچهوله: آقای ایلخانیپور، آیا اتحادیه اروپا میتواند یا اساسا میخواهد سیاست سختگیرانهتری در برابر جمهوری اسلامی در پیش بگیرد یا نشانههایی دال بر این امر وجود ندارد؟
ایلخانیپور: البته که اتحادیه اروپا میتواند اقدامات بسیار بیشتری انجام دهد. باید هم اقدامات بیشتری انجام دهد. اقدامات تاکنونی گامهای کوچک در مسیر درست هستند، اما به هیچ عنوان کافی نیستند. از اتحادیه اروپا انتظار میرود که پیامی به مراتب روشنتر به حکومت ایران بفرستد. تا اینجا اما متأسفانه آنچه ضروری است، عملی نشده است.
سیاست یک بام و دو هوای اروپا و ترسی که لابیها بهوجود آوردهاند
دویچهوله: چرا چنین اتفاقی نیافتاده؟ مثلا یکی از خواستهای مشخص، وارد کردن نام سپاه پاسداران به فهرست تروریستی اتحادیه اروپاست. به نظر شما چه مانعی برای این اقدام وجود دارد؟
ایلخانیپور: وارد کردن سپاه پاسداران به فهرست تروریستی در عمل به معنای واقعی برای رژیم ایران دردآور خواهد بود. تصمیمهای تاکنونی گرچه در مسیر درست، اما بیشتر اقدامات نمادین بودهاند.
اتحادیه اروپا در حال حاضر دو سیاست موازی را دنبال میکند: از یک سو در رویکرد خود در قبال ایران تغییراتی ایجاد کرده که خب گام خوب و مهمی است. از سوی دیگر اما احتمالا مطمئن نیست که انقلاب در ایران به نتیجه برسد و به همین خاطر ترجیح میدهد همزمان گزینههای دیگر را هم حفظ کند.این یکی از دلایل است؛ دلیل دیگری که بسیاری به آن اشاره میکنند، منافع اقتصادی اتحادیه اروپاست. در این میان ترس هم نقش ایفا میکند. ترس از اقدامات بیثباتکننده جمهوری اسلامی و ترسهای دیگری که لابیگران دهههاست در گوش سیاستمداران خواندهاند؛ که البته در این مورد ترسی بیجاست، اما خب ترس در عالم سیاست عاملی است که عموما به اتخاذ تصمیمات نادرست میانجامد. وجه دیگر ماجرا مذاکرات هستهای است. اتحادیه اروپا نمیخواهد میز مذاکره با ایران را ترک کند.
اتحادیه اروپا در واقع در جدیدی را باز کرده، اما نمیخواهد در قبلی را ببندد؛ با یک پا روی پدال گاز فشار میدهد و با پای دیگر پدال ترمز را نگه داشته و بر این نظر است که دنبال کردن هر دو گزینه به صورت همزمان راه درستی برای خریدن زمان است.
از نظر من اما چنین رویهای یک مسیر بینهایت خطرناک و یک فاجعه است. بیطرفی در قبال جمهوری اسلامی بیمعناست. در شرایط کنونی، دنبال کردن دو گزینه به صورت موازی به معنای تثبیت پایههای رژیم ایران است. و به همین خاطر رویه کنونی اتحادیه اروپا خطرناک است و ما باید رهبران سیاسی کشورهای اروپایی را قانع کنیم که بهطور کامل در کنار مردم ایران بایستند، نه به صورت نصفه-نیمه.
برجام حتی اگر طرفین بخواهند هم دیگر کارآمد نیست
دویچهوله: اندکی پیش از تعطیلات کریسمس جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و امیرعبداللهیان، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، در اردن با هم دیدار و درباره مذاکرات احتمالی گفتوگو کردند. آیا اتحادیه اروپا صرفا به حفظ همه گزینهها میاندیشد یا واقعا به دنبال حفظ برجام است؟
ایلخانیپور: در ابتدا تأکید میکنم که چنین رویهای از هر منظری نادرست است. اتحادیه اروپا بر این باور است که سیاست واقعگرایانهای (رئال پولیتیک) را دنبال میکند. آنچه اما اتحادیه اروپا باید در نظر بگیرد این است که با تغییر واقعیتها سیاست واقعگرایانه را هم باید تغییر داد. شرایط در دو سه ماه اخیر نسبت به سالهای گذشته تغییر کرده است؛ به این معنی که برجام اگر طرفین بخواهند هم دیگر کارآمد نیست. ایران پس از این تحولات به تعهدات خود پایبند نخواهد ماند و برجام ثبات و امنیت را بهبود نخواهد بخشید. همزمان اما ادامه این مذاکرات و این آزمودنهای پیاپی این پیام فاجعهبار را به سران جمهوری اسلامی منتقل میکند که هر کاری هم بکنید باز ما آمادهایم با شما مذاکره کنیم. چنین پیامی بهغایت خطرناک است. و یک توافق هستهای احتمالی یا توافقی دیگر در زمانی کوتاه از پشت خنجر زدن به مردمی است که در ایران به خیابانها رفتند. در عین حال، اتحادیه اروپا هم در درازمدت اعتبار و جایگاه خود را از دست خواهد داد.
مردم در ایران برای همان ارزشهایی کشته میشوند که اتحادیه اروپا همواره تبلیغ میکند. نمیتوان با کسانی مذاکره کرد که به فرزندان خود شلیک میکنند، و ارسال این پیام که ما آمادهایم مذاکره کنیم، فاجعهبار و کوتهبینانه است.
به اعتقاد من، رهبران سیاسی برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا هنوز درک نکردهاند که واقعیتها تغییر کردهاند؛ و به همین دلیل هم برخی تحریمها علیه جمهوری اسلامی هنوز وضع نشدهاند، تا طرفین سر میز مذاکره بمانند. به بیان دیگر، اتحادیه اروپا در بنبستی خودساخته گرفتار شده. تنها راه خروج از این بنبست، توقف مذاکرات است. باید به سران ایران گفته شود: شما دیگر مشروعیت ندارید؛ کسی که به فرزندان خود شلیک میکند، نمیتواند طرف مذاکره باشد. در ادامه هم باید تحریمهای ضروری را وضع کرد. این تنها راهحل است برای تحقق امنیت در سطح جهانی، برای آزادی مردم در ایران و برای حفظ اعتبار و باورپذیری اتحادیه اروپا. مشکل از نگاه من اینجاست که اتحادیه اروپا در حال ضربه زدن به خود است، بدون اینکه متوجه باشد.
فرانسه، از موانع اصلی سیاست سختگیرانه در قبال ایران
دویچهوله: به عبارت دیگر، دلیل اینکه نام سپاه پاسداران هنوز وارد فهرست تروریستی اتحادیه اروپا نشده، این است که تلاش میشود راه مذاکره با ایران باز بماند. شما اشاره کردید که برخی کشورهای اروپایی با سیاستهای سختگیرانه علیه ایران همراه نیستند. میتوانید بگویید کدام کشورها؟
ایلخانیپور: از قرار معلوم فرانسه. ما به عنوان اپوزیسیون ایرانیتبار در غرب اروپا باید سیاستمداران را تحت فشار بگذاریم؛ فشار بیشتر و هدفمندتر. ما نباید به پیامهای ظاهری دل ببندیم؛ مثلا به دیدار سیاستمداران با اپوزیسیون و حمایتهای کلامی که البته در جای خود ارزشمند هستند. اما عمل سیاستمداران باید معیار قضاوت باشد و نه کلامشان.
کاملا روشن نیست که دقیقا کدام کشورهای اروپایی مانع اتخاذ سیاستهای سختگیرانه در قبال ایران میشوند. اما آنچه مسلم است، کار پیش نرفته است. فرانسه در این میان یکی از موانع اصلی است. آلمان هم گرچه اعلام کرده که چرا تا کنون نام سپاه پاسداران به فهرست تروریستی اتحادیه اروپا اضافه نشده، اما دلایلی که ذکر میکند به هیچ عنوان قانعکننده نیست.
وجود مدارک کافی برای تروریستی خواندن سپاه پاسداران
دویچهوله: برای روشن شدن موضوع برای مخاطبان، یکی از دلایلی که میگویند این است که باید سپاه به خاطر عملیاتی در خاک اروپا از نظر حقوقی محکوم شده باشد تا زمینه برای وارد شدنش به فهرست تروریستی آماده شود! نظر شما چیست؟ چون عملیاتی وجود داشته و مثلا علیه اپوزیسیون ایرانی در اروپا صورت گرفته.ایلخانیپور: دقیقا به همین دلیل اشاره کردم که استدلال دولت آلمان مضحک است و به هیچ عنوان قانعکننده نیست. این از نظر من استدلالی قلابی برای خرید زمان است. در عین حال نمیدانم که دلیل واقعی چیست. آیا آلمان در حال رایزنی با فرانسه است یا خود آلمان هم شاید یک پا را روی ترمز گذاشته. به هر حال استدلالی که شما هم به آن اشاره کردید، نادرست است. به اندازه کافی مدرک برای تروریستی خواندن سپاه پاسداران وجود دارد. کشورهای دیگری در اروپا هستند که دقیقا مدارکی دارند که چنین اقدامات تروریستیای در خاک اروپا رخ داده. کافی است نگاهی به سالهای گذشته یا به اتفاقات جدیدتر بیاندازیم. در حال حاضر باید فشار را بر دولتهای اروپایی تشدید کرد. باید به آنها بگوییم که نمیگذاریم در این مورد مشخص ما را دور بزنید. اهداف ما مشخص هستند.
تنها تحریم دردآور علیه جمهوری اسلامی، افزودن نام سپاه پاسداران به فهرست تروریستی اروپاست، چون اولا به هدف میزند، ثانیا پیامی روشن میفرستد: نخست پیام حمایت از مردم معترض ایران و دوم پیام به رژیم ایران. رژیم ایران از ۴۳ سال پیش مطمئن بوده که هر کاری کند، گرچه کم و بیش به صورت کلامی انتقادهایی صورت میگیرد، اما با آرامشدن شرایط همواره آمادگی اصولی برای مذاکره با تهران وجود دارد.
وظیفه ما در اروپا این است که به صراحت بگوییم چنین روندی دیگر نباید ادامه یابد و باید دولتها را به این سمت سوق دهیم. این پیامی درست به ایران است.
همانطور که گفتم مذاکرات هستهای یکی از دلایل است و ترس دلیلی دیگر که باعث تردید کشورهای اروپایی میشود؛ ترس از مثلا یک موضعگیری اشتباه یا ترس از به راه افتادن موج پناهجویی و مسایلی از این دست. ترس یکی از عوامل اتخاذ تصمیمات سیاسی نادرست است. چنین رویکردی در قبال ایران کاملا نادرست است. یک ایران دموکراتیک ثبات و امنیت به مراتب بیشتری برای منطقه به ارمغان میآورد و حتی به حل مشکلات در اروپا کمک خواهد کرد. مشکل اینجاست که ۴۳ سال تمام در مسیر نادرست لابیگری شده و این همان چیزی است که سیاستمداران اروپایی باید در حال حاضر از آن فاصله بگیرند.
با مشاورههای جهتدار لابی کردهاند
دویچهوله: شما اشاره کردید که به واسطه لابیگریها این برداشت نادرست در اروپا شکل گرفته که خیزش در ایران ممکن است این کشور را به جنگ داخلی بکشاند یا سوریه دومی ایجاد کند و به بیثباتی منجر شود. این لابیگری به چه شکلی صورت میگیرد؟
ایلخانیپور: لابیگری از سوی سازمانهای مختلف و مشاوران دولتهای اروپایی صورت گرفته و بارها هم مشخص شده که به صورت جهتدار مشاوره دادهاند. ما باید با شدت و صراحت بیشتری جنبههای دیگر امور را تشریح کنیم. از سوی دیگر، در فضای سیاسی اروپا اغلب با نوعی ناآگاهی درباره مسائل منطقه روبهرو میشویم که بهشخصه برای من تکاندهنده است. مثلا شرایط ایران با کشورهای همسایه یا با “بهار عربی” مقایسه میشود؛ کشورهایی که منشا تحولاتشان کاملا متفاوت بوده است. و این ناآگاهی اغلب مسیر تغییر را به شدت ناهموار میکند.
چهره بخشیدن به زندانیان با “کفالت سیاسی”
دویچهوله: با وجود این، میتوان محتاطانه ابراز خوشبینی کرد که تغییر و تحولاتی هم آغاز شده است. به عنوان نمونه کفالتهای سیاسی متعدد سیاستمداران اروپایی برای زندانیان در ایران. شما هم کفالت سیاسی یک زندانی را پذیرفتهاید و همزمان فراکسیون حزب خود در پارلمان را به این موضوع تشویق کردهاید. این دست حمایتها چه اهمیتی دارند؟
ایلخانیپور: پیش از پاسخ به این پرسش: من هم با صراحت با خوشبینیای که شما به آن اشاره کردید، موافقم. در سه ماه اخیر تغییرات فوقالعادهای بهوجود آمده که درست و مهم است. فقط برای اینکه این روند متوقف نشود، باید در ماههای پیش رو هم دستکم به همین اندازه انرژی بگذاریم.
و اما موضوع کفالتهای سیاسی: این پدیده عامل مهم دیگری است. پذیرش کفالت سیاسی فشار بر جمهوری اسلامی را تا حدی افزایش میدهد. سیاست سرکوب در جمهوری اسلامی همواره بر دو پایه استوار بوده: یکی ایجاد شکاف و اختلاف بین مخالفان و دیگری قتل و سرکوب در خفا و و بیخبری. به همین دلیل هم هست که مثلا اینترنت را قطع میکنند.
کفالتهای سیاسی به زندانیان در ایران هویت و چهره میبخشند و آنها را از ناشناس ماندن بیرون میآورند و با افزایش فشار بر رژیم بهاحتمال سبب نجات جان انسانها میشوند. این پدیده جنبه دیگری هم دارد که درباره آن با اعضای فراکسیون حزبم صحبت کردهام: اینکه افراد فعال در حوزه سیاست خارجی یا ایرانیتباران کفالت سیاسی زندانیان در ایران را بپذیرند، یک مسئله است. اما وقتی سیاستمدارانی کفالت سیاسی زندانیان ایرانی را میپذیرند که یا اساسا در حوزه سیاست خارجی سابقه فعالیت ندارند یا با مسائل ایران آشنا نیستند، فشار بر جمهوری اسلامی به مراتب افزایش مییابد و سبب میشود که سیاستمداران با ایران و مسائل آن به مراتب بیشتر آشنا شوند. و این به نوبه خود به تغییر رویکرد در قبال ایران منجر میشود. بدین ترتیب شرایط نمیتواند بعد از سه چهار هفته که موضوع ایران دیگر تیتر اول رسانهها نبود، به حالت عادی بازگردد، گویی که اتفاقی نیافتاده. همانطور که پیشتر اشاره کردم، برخی سران اروپایی از عادیشدن روابط استقبال میکنند. کفالت سیاسی سبب میشود که ارتباط نزدیکتری با مسائل ایران ایجاد شود و فشار افزایش یابد و به این اعتبار ابزار مهم و مؤثری است.