محتسب خم شکست و من سر او.. – علی فرهنگ

سگمزدور “محمد کرمی” مجدداً در “ادامه نقدی بر قلم فرسایی آقای علی فرهنگ…”(1) به ابراز وجود پرداخت و همچون مقاله پیشین سَر بر طاقِ طویله کوفته است.
قبل از آنکه “آقای علی فرهنگ” نظرات خود را در رابطه با مقاله فوق بیان نماید توجه خوانندگان محترم را به دلمشغولی توأمان “ایران دیدبان”ی ها و مزدور مربوطه جلب می کنیم.
سایت معلوم الحال “ایران دیدبان”، در آخرین مقاله خود، با سوزش شدید از “علی فرهنگ” به مثابه “یک شخص با فرهنگ”، “خنده دارترین جک سال 1389” را به منظور در امان ماندن از “تخریب هویت” و احساس شدید “ناامنی”، کشف می کند و عجالتاً “خفقان” می گیرد تا با ضربه ای دیگر بر “فرق” خود مواجه شود و پارس کردن از نو،آغاز نماید.
مزدور “محمد کرمی” نیز که “نان” وزارت بدنام اطلاعات را آغشته به خون “خلق قهرمان” تناول می کند، شرط مزدوری به جا می آورد و نمکدان نمی شکند. لذا او نیز در آخرین مقاله خود به مانند ارباب، “فرهنگ” را سرآغاز مقاله خود قرار می دهد!
سایت “ایران دیدبان”
“یک شخص با فرهنگ که سعی داشت منصب تشکیلاتی اش را پنهان کند و برایش خیلی مهم بود که معلوم نشود که لایه زیرین است یا از بالایی ها ، به دوستش گفت من میرم ایران دیدبان را کلافه کنم برای همین از فرهنگش معنای فاشیست را یاد ایران دیدبان داد و…”(2)(تاکیدان از من است)
وبلاگ “عیاران” (وبلاگ شخصی محمد کرمی)
“ادامه نقدی بر قلم فرسایی آقای علی فرهنگ که با فرهنگ خاص رهبر و امام خود یعنی مسعود رجوی به میدان آمده و…”(تاکیدات از من است.)
همپیالگیِ بی دنده و ترمزِ “نظر”ی و “عمل”ی ارباب و رعیت، در آغاز سال 1390 و در پیشگاه “بهار”، نوید بخش روشنایی صد چندانِ “ظاهر” و “باطن” مزدوران دو سوی مرز است.
آنچه در پی می آید نیم نگاهی است به ادعاهای مزدور مربوطه؛
(1) مزدور “محمد کرمی” پس از آنکه از توانائی “بقایای حاج اسدالله” مدفون و “بقایای حاج سعید” معدوم در مجادله با “علی فرهنگ”، در رابطه با مبحث “نقش تعیین کننده” و “عامل تعیین کننده”، سرخورده و ناامید شد، به میدان شتافت و در یک اقدام متحیرالعقول به مثابه “تُف سر بالا”، علاوه بر ابراز وجود، به اظهار فضلِ “تئوریک” نیز پرداخت!
مزدور مربوطه پس از آنکه ایران دیدبان” ی ها را شکسته خورده یافت و ادعای سابق خود مبنی بر بازی با کلمات توسط “علی فرهنگ” را بالا آورد، اعتراف نمود که “سازمان مجاهدین خلق از سال 1360 بر این امر اعتقاد و باور داشته و دارد که پارامتر خارجی نقش تعیین کننده ای در سرنگونی رژیم خواهد داشت…”.
نامبرده که آشکارا از عدم اجرای تعهدات “شیطان بزرگ”، “امپریالیسم جهانخوار” و “استکبار جهانی” در سرکوب اپوزوسیون انقلابی برآشفته است، کنش “مجاهدین خلق” در معادلات بین المللی و “رئال پلتیک” را بر نتافته و از اینکه “… ستاد مجاهدین در داخل گردان ارتش آمریکا در شمال قرارگاه اشرف، در فاصله 200 متری روبروی هم بود”، آه و ناله می کند و بالاجبار به این نتیجه می رسد که “تمامی این ها در سرنگونی رژیم نقش تعیین کننده دارند، عامل تعیین کننده نیستند. البته بستگی به شرایط و صلاحدید دارد(.) نقش تعیین کننده می تواند تبدیل به عامل تعیین کننده شود.”(!)
مزدور مربوطه اما در اظهار فضل خود در همین نقطه متوقف می شود و به این نکته نمی پردازد که چگونه در ارائه یک تحلیل سیاسی، “نقش” که بنا بر “ماهیت” خود “پیام دهنده” و یا “تهییج کننده” و لذا “تأثیرگذار” است می تواند “عامل” – که در ذات خود معطوف به “تعیین تکلیف” است- باشد؟! چگونه وقتی “نقش” به سوی ضربه “تعیین کننده” و “نهایی” سوق نمی یابد می تواند مرتکب عملِ “تعیین کننده” و “نهایی” شود؟!
در این میان اما، اگر مزدوران دو سوی مرز می خواهند با دجالگریِ “نه شرقی؛ نه غربی”، موج سواری کنند و با کشتی ساخت “چین” و “ناخدا”یی مافیای اقتصادی- سیاسی روسیه در لنگرگاه “ایران گیت” توقف نمایند، باید به “مزدور” و مزدوران مربوطه که آشکارا از “افشاء پروژه اتمی ایران”(؟!) بر آشفته شده اند بگوییم که:

“ابلها مردا، عدوی تو نیستم من، انکار توام!”

(2) مزدور “محمد کرمی” پس از آنکه “به عرض علی فرهنگ” می رساند “که سازمان مجاهدین دو فاز از مردم ایران عقب تر است.”، لابُد به دلیل اینکه 30 سال پیش “دیده” بودند و “بیان” کرده بودند که رژیم آخوندی “اصلاح ناپذیر” است – آنچه امروز اصلاح طلبان نیز بر آن صحه می نهند- به “فراموشکاری” و رفع “اشکال” از حافظه راقم این سطور می پردازد و می نویسد: “زمانی که مردم در انتخابات شرکت کرده بودند سازمان مجاهدین شعار تحریم انتخابات را می داد…”
مزدور مربوطه که بر طبق ماهیت “مزدوری” اش نمی تواند به چرایی “شعار تحریم انتخابات” در چارچوب “نظام اسلامی” بپردازد با وارونه نمایی مشمئز کننده ای، “پیشگام خلق” را که با آگاهی از ماهیت رژیم جهل و جنون و جنایت، سیاست “انقباض”ی آن را دو سال قبل از خیمه شب بازی 88 بیان نموده بود، به جای آنکه دو فاز جلوتر بداند، دو فاز عقب تر می خواند تا بدین سان صورت خود را باز هم با “سیلی” سرخ نگاه دارد.
نکته جالب آنجا است که مزدور “محمد کرمی” با دریوزگی تمام، پُشت “… نقدی بر قلم فرسایی آقای علی فرهنگ…” پنهان می شود و نه فقط “مجاهدین خلق” بلکه کل اپوزوسیون “سرنگون طلب” را نشانه می گیرد. او که به مثابه “رعیت” در خدمت “ارباب” است ، تحلیل خود را بر “باد” استوار می سازد. مزدور مربوطه به این نکته نمی تواند اشاره کند که حداقل 90 درصد اپوزوسیون با اتخاذ یک سیاست اصولی، “شعار تحریم انتخابات را می داد”.
آیا همه آنها “سرشان را زیر برف کرده بودند”؟!، آیا همه آنها “تحلیل هایشان آبکی از کار درآمد”؟!، آیا همه آنها “دو فاز از مردم ایران عقب تر بودند”؟!، آیا همه آنها “پس از بعد(!) انتخابات که همان مردم به کوچه و خیابان آمده بودند… آن موقع کاسه داغ تر از آش شدند”؟!
آیا خیمه شب بازی رژیم آخوندی که توسط “نخست وزیر امام” به “مهندسی انتخابات” تعبیر شد، صحت “شعار تحریم انتخابات” را اثبات نمیکند؟! آیا “مهندسی انتخابات” و سرکوب عریان مردمی که “شعار رأی من کو؟ را می دادند” بر این “واقعیت” مهر تایید نمی زد که رژیم “البته بستگی به شرایط و صلاحدید” خود(= داخلی) و خارجی، “منبسط” و “منقبض” می شود؟! آیا در چارچوب “نظام اسلام”، انتخابات، “کشک” نیست که فقط مزدوران آن را می سابند و بس؟! و آیا تحریم فستیوال پر جلال و جبروت “کشک سابی” توسط “سازمان مجاهدین” تعجب برانگیز است؟! و آیا “مردم”، سرنگونی رژیم آخوندی را نمی خواهند؟!
در رابطه با اینکه مجاهدین “در یکی از همان تظاهرات هایی که به حمایت از مردم داخل ایران در خارج برگذار(برگزار) می شد شرکت نداشت محض یک نمونه…”، پاسخ در مصاحبه های اخیر آقای “مجید خوشدل” آمده است، البته اگر ایشان نیز نام مستعار “یکی از مسئولین بالای این سازمان در اورسورواز” نباشد!!!(3)

(3) مزدور “محمد کرمی “که به سیاق “کافر همه را به کیش خود پندارد”(از کفار پوزش می خواهیم.)، “به علی فرهنگ و دیگر عوامل با جیره و بی جیره(و) مواجب گفت”: “نخست وزیر امام حداقل در عرض دوسال چندین بار بر علیه فرقه رجوی موضع گیری کرده، اعلام کرده که این ها یک سازمان تروریستی هستند…”
اولاً: “ما” هیچ گاه نسبت به ماهیت “نخست وزیر امام” و مطالبه اصلی او مبنی بر بازگشت به “دوران طلائی امام” توهم نداشته ایم. اما همین نکته که مزدور مربوطه بیان نمود دلیل کافی به منظور اثبات نگرش “اصولی” و منش “دموکراتیک” مقاومت ایران است.
بارها گفته ایم و اثبات کرده ایم که هر “فرد” یا “جریان” که “ذره” ای از “رژیم آخوندی” فاصله بگیرد، “ما”(با حفظ مواضع و تاکید بر مرزبندی های نظری و عملی خود ) به میزان همان “فاصله” به او نزدیک می شویم، حتی اگر “نخست وزیر امام” باشد. بارها گفته ایم و اثبات کرده ایم که “ما” به عنوان زخم خورده ارتجاع هار آخوندی در کنار هر زخم خورده این رژیم قرار داریم، حتی اگر “نخست وزیر امام” باشد. بارها گفته ایم و اثبات کرده ایم که سرکوب هر “فرد و “جریان” توسط این رژیم را بدون اما و اگر و بدون شک و شُبه، محکوم می کنیم، حتی اگر “نخست وزیر امام” باشد.
برای “ما”، حقوق بشر، “حقوق بشر” است و نه حقوق برخی از بشر! برای “ما”، زندانی سیاسی، “زندانی سیاسی” است و نه برخی از زندانیان سیاسی!
در رابطه با اینکه “نخست وزیر امام… اعلام کرده که این ها یک سازمان تروریستی هستند…” باید بگوییم که لیست گذاری(نه نام گذاری) و ابقای آن یک فرآیند “حقوقی” است و به “موضع گیری” و یا اعلام “نخست وزیر امام”، رئیس جمهور آن که “خمینی دیگر است” و البته پایوران ارباب جهل و جنون و جنایت، ارتباط ندارد.
در اروپا، فرایند “حقوقی” را شاهد بودید در آمریکا نیز به نظاره بنشینید.
اما در رابطه با “دروغ سیزده” مزدور مربوطه مبنی بر اینکه “مگر همین آقای رجوی نبود که نامه فدایت شوم برای موسوی، کروبی و نمایندگان خبرگان نوشت و همه را دعوت می کرد که بزرگی پیشه بگیرند.” باید بگوییم که هر چه عمر نکبت بار “ارباب” به شمارش می افتد، “رعیت” حقیر بیشتر به منجلاب تباهی سوق می یابد.
به راستی در چه زمانی “مسعود رجوی” برای موسوی و کروبی نامه نوشت؟! آیا ارائه “تحلیل” و انتشار “اطلاعیه” و اینکه “مسئولیت جان آنها را به سران رژیم گوش زد می کرد”، به معنای نگارش “نامه فدایت شوم” است؟!
در رابطه با “نامه… برای… نمایندگان مجلس خبرگان”(4) اما، اگر آن نامه سرگشاده، نه تحقیر نمایندگان مزبور و نه ارتقای مطالبه “رأی من کو؟” به انشقاق “خامنه ای قاتله؛ ولایتش باطله” در جامعه نبود و نیست، قطعاً “نامه فدایت شوم” است!!! و اگر این نامه سر گشاده از این ماهیت برخوردار است که “همه را دعوت می کرد که بزرگی پیشه بگیرند”، کاش “اندیشه راهنما” نیز در زمان نامه نگاریِ “مخفیانه” برای “پدر عزیز” اش، این چنین تحقیرآمیز و به منظور ایجاد “انشقاق” در رأس هرم حاکمیت می نوشت: “بزرگی پیشه گیرید” تا امروز شاهد نباشیم که در پناه “احسان نراقی” ها و “احمد سلامتیان” ها به زباله دان وزارت بدنام اطلاعات شیرجه می زند!
مزدور مربوطه که ارائه “تحلیل” و انتشار “اطلاعیه” توسط “رهبر مقاومت” در رابطه با “مسئولیت جان آنها” را “نامه فدایت شوم” می خواند، طبیعی است که “سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور”(استراتژی قیام و سرنگونی) را “نامه” دیگری بداند و منتظر باشد تا “آقای محمد رضا پهلوی(!)… حداقل جواب منفی خود را به نامه رجوی بدهد.”!!!
اینکه ارائه “تحلیل” و انتشار “اطلاعیه”، “نامه” نیست، اینکه “نامه سرگشاده” را اساساً به منظور دریافت پاسخ نمی نویسند، اینکه “سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور”(استراتژی قیام و سرنگونی) به مثابه “نقشه راه” است برای “علی فرهنگ” ها و نه “نامه” و اینکه “آقای محمد رضا پهلوی” 30 پیش در گذشت، هیچ کدام، در قد و قامت IQ مزدور مربوطه نمی گنجد و لذا “بر او حرجی نیست.”

اما “علی فرهنگ” با تأسی به “رند” دلربای شیراز می گوید:

از رقیب دلم نیافت خلاص
مثل القصاص لایحب القاص
محتسب خم شکست و من سر او
سن بالسن و الجروح قصاص
مطرب من رهی بزن که به چرخ
مشتری زهره وش شود رقاص
حافظ از دل ز مصحف رخ دوست
خواند الحمد و سوره اخلاص

پی نوشت:

(1) رجوع کنید به http://mohamadkarami.wordpress.com/2011/03/18
(2) رجوع کنید به 201389http://irandidban.com/fa/ViewPoint-
(3) رجوع کنید به http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=30445 و همچنین به
http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=31435
(4) رجوع کنید به http://www.mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=44537

10/ فروردین/1390