داستان زندگی علی اکبر رفوگران ، موسس کارخانه خودکار و عطر بیک یک تراژدی تمام عیار به حساب میآید* زیرا سرانجامش بسا تلختر از آن دسته مردان اقتصاد ایران شد که در آغاز انقلاب اموالشان را مصادره کردند و برای همین داستان زندگی او را باید از انتها به ابتدا خواند ، مردی که روزگاری میخواست بزرگترین «کارخانه تولید نوشتافزار» خاورمیانه را در همین خاک تاسیس کند ولی در نهایت حاصل کارش 80 ضربه شلاق و خانهنشینی شد!
پدر رفوگران در بازار تهران حجره داشت و او هم در حجرۀ پدرش کار میکرد و شبانه درس میخواند اما از همان ابتدا دنبال ایدههای نو بود ، یکروز زمانی که هنوز مداد و خودنویس ابزار نوشتن بودند و کسی خودکار را نمیشناخت دلالی نمونهای را برای فروش به حجره آورد که همان خودکار «بیک» بود ، نمونۀ خودکار را به پدر علی اکبر نشان داد و پدر پرسید :
«چطور کار میکند و جوهر را چطور داخل آن میریزند ؟»
علی اکبر که میدانست این نوشتار جدید چیست به صورت ناخودآگاه گفت این خودکار است و از همان جا بود که این نام برای همیشه برروی این نوشت افزار باقی ماند …
خودکار بیک ساخت فرانسه بود و وقتی نمایندۀ بیک به ایران آمد علیاکبر قول فروش دو میلیون خودکار در سال را به او داد و پس از چند روز تلگرافی از فرانسه رسید که نمایندگی فروش خودکار بیک به مغازۀ آنها داده میشود ، قیمت پایین و روان بودن خودکارها برای نوشتن مورد توجه عام مردم قرار گرفت و او بجای دو میلیون ۵ میلیون خودکار فروخت
بعد از مدتی علی اکبر به فکر راهاندازی خط تولید خودکار بیک در ایران افتاد و قرار شد نمونۀ خودکار را در ایران بزند و اگر در پاریس تایید شد نمایندگی را به او بدهند …
در سال ۱۳۴۲ افراد تحصیلکرده فنی بسیار کم بودند ولی به هر زحمتی بود یک شاخه از تولیدات خود را به فرانسه فرستاد و جالب اینکه تلگراف آمد : آقای بیک گفتهاند از رفوگران بپرسید چه موادی مصرف کرده که چنین محصول خوب و با کیفیتی را ساخته است و اینگونه فعالیتهای تولیدی خودکار بیک و مدادهای سوسمارنشان به رفوگران رسید که تا سالهای بعد از انقلاب نیز ادامه داشت…
اما موفقیت های موسس بیک محدود به سالهای دهه ۴۰ تا ۸۰ بود و بعد از سپری شدن ۴ دهه ناگهان با ورود ١٠ میلیون خودکار چینی به بازار ایران سازمان تعزیرات حکومتی قصد کرد تا کارخانه بیک را از کار بیندازد و عدهای از جمله علی اکبر را به اتهام سوءاستفاده از ارز دریافتی و وارد نکردن مواد اولیه دستگیر کرد و با وجود سن بالایی که داشتند به شدت اذیت کرده بودند ، به خصوص که سازمان تعزیرات دستور داده بود که رفوگران را در مقابل چشم کارگرانش به شلاق ببندند ، پس از آن ماجرا رفوگران دیگر آن آدم سابق نشد و کارخانه بیک با بیش از ٧٠ سال سابقه خوابید , خود رفوگران میگوید حس پدری را داشتم که فرزندش را از دست داده است چون آن روزها خودکار بیک حرف اول را در ایران میزد ولی حالا برای سود دلالان خودکارهای چینی جای یک تولید ملی را گرفتهاند …
علیاکبر رفوگران این روزها با بیش از ٨۵ سال سن به لواسان پناه برده و به دور از هیاهوی شهر داستان زندگیش را مینویسد ، شاید با همان خودکار بیک…