حالا که ۴۴ سال از انقلاب گذشته است، میتوان دربارۀ رؤیاهای حزب توده داوری کرد.
طبیعی بود که کمونیستی و شورایی شدن ایران به این سادگیها تحققیافتنی نبود و به یک مرحلۀ گذار نیاز داشت ، همانطور که لنین با یک مرحلۀ گذار ،یعنی حدفاصل انقلاب فوریه تا انقلاب اکتبر به آن دست یافت.
البته با توجه به بیش از هزار کیلومتر مرز مشترک با برادر بزرگتر همانا شوروی میشد در ایران نیز پروژۀ افغانستان را پیاده کرد. یعنی پس از اینکه چپها قدرت را در دست میگرفتند، میشد در مقام صاحب قدرت، از کشور دوست و همسایه و برادر، یعنی شوروی، کمک نظامی طلب کرد و تانکها میآمدند به مهمانی سرخ.
به همین دلیل یکی از شعارهای همیشگی چریکها این بود که ایران ویتنام خواهد شد. ذهنیت بخش عمدۀ چپها برای چنین روزی آماده بود ــ و جامعه را هم آماده میکرد.
اما به هر حال، تودهایها که مثل جوانان چریک جوزدگی کمتری داشتند و مناسبات قدرت را بهتر درک میکردند، میدانستند چنین خیالاتی فعلاً شدنی نیست.
پس باید آرزوها را به شیوۀ تاکتیکی دنبال میکردند. در واقع، هدفشان را روی این گذاشتند که سیاستهای کشور بعد از انقلاب را به گونهای ریلگذاری کنند که ایران به مسیر مطلوبشان برود.
آن مسیر مطلوب هم چیزی نبود جز همان تبدیل ایران به کشوری کمونیستی و یکی از اقمار شوروی ــ و چهبسا تبدیل ایران به «ایرانستان»؛ یعنی مجموعهای از حکومتهای خودمختار.
حداقل یکی از رؤیاهای تودهایها در چهار دهۀ اخیر تمام و کمال ــ حتی شاید ایده ال تر از آرزوی آنها ــ تحقق یافته است و آن «دشمنی با آمریکا»ست. از میان انقلابیهای ۵۷ فقط چپها بودند که از اول دشمنی با آمریکا را بخشی قطعی از انقلاب میدانستند.
جریان نزدیک به «جبهۀ ملی» خصومتی با آمریکا نداشت و نهضت آزادی هم با آنکه آشکارا اسلامخواهتر از جبهۀ ملی بود و رابطۀ بهتری با روحانیون داشت، در دولت موقت دنبال عادیسازی روابط با آمریکا بود.
جناح روحانی یک رویکرد ضدآمریکایی یکدست نداشت.
روحانیت قطعاً بیشتر ضدکمونیست بود تا ضدآمریکا.
تنها چپها بودند که ضدیت با آمریکا را پیشاپیش و ماهیتاً بخشی از انقلاب ۵۷ میدانستند ــ بقیۀ بخشها فقط نگران بودند آمریکا کودتا نکند.
اما بهتر است مثالهایی عینی و مستند ذکر کنم.
میتوان این مرور را از اردیبهشت ۵۸ آغاز کرد. حزب توده در بیانۀ خود در آخر اردیبهشت اعلام کرد
«مردم خواهان بسیج نیروها در جبهۀ متحد خلق برای مقابله با امپریالیسم آمریکا هستند.»
قضیه از این قرار بود که سنای آمریکا در قطعنامهای به اعدامهای انقلابی در ایران اعتراض کرده و گفته بود در صورت تداوم این نوع اعدامها روابط دوستی و نزدیک بین ایران و آمریکا به خطر میافتد.
حزب توده از این بیانیۀ سنا به شدت عصبانی شده بود و تندترین بیانیۀ ضدآمریکایی قابلتصور را صادر کرد. حزب توده گفته بود این بیانیۀ سنای آمریکا زوزه تشنجطلبان و جنگافروزان و تجاوزگران و نمود درددل صهیونیسم و چه و چه است.
حزب توده گفته بود، واکنشهای دولت موقت کافی نیست! بلکه اینطور توصیه کرده بود:
«اینک برای قطع امید امپریالیسم، صهیونیسم و ضدانقلاب داخلی باید اقدام کرد. دولت نباید به تهدید اکتفا کند. در مقابل این توهین بیپروا و گستاخانۀ امپریالیستها و صهیونیستها، مردم بیتابانه در انتظارند که دولت جمهوری اسلامی ایران توددهنی سختی به امپریالیسم جهانخوارِ یانکی بزند.»
حزب توده در ادامه به شدت شکایت کرده بود که چرا سه ما پس از انقلاب هنوز قراردادهای ایران و آمریکا لغو نشده است؟! ــ طبعاً بیاعتنا به ماهیت این قراردادها و هزینههای لغو آن. هدف روشن بود: تیرهسازی روابط ایران و آمریکا تا کار به دشمنی شدید برسد. برویم جلو…
حزب توده در ۲۶ مرداد ۵۸ به مناسبت سالگرد فاجعۀ سینما رکس آبادان بیانیه داد و یادآوری کرد ما بودیم که در نشریۀ «نوید» «این جنایت شاه مخلوع» ــ یعنی آتش زدن سینما رکس ــ را فاش کردیم. و بعد یادآوری میکند سلطنت که دفن شد، اما خطر باقی است!
خطر چه بود؟ طبعاً آمریکا.
در بیانیۀ حزب توده آمده است: «این خطر امپریالیسم، به سرگردگی امپریالیسم آمریکاست که تا وقتی کاملاً از ایران ریشهکن نشده، همواره ایران را تهدید میکند.» یعنی حزب توده، از یادبود سینما رکس هم به ریشهکنی آمریکا میرسید.
نهم آبان ۱۳۵۸، چند روز مانده به اشغال سفارت آمریکا، حزب توده از همه دعوت میکند در تظاهرات «عید قربان علیه امپریالیسم آمریکا و انگلیس» شرکت کنند. کمتر کسی میدانست قرار است سه چهار روز بعد اتفاقی بیفتند که رؤیای تودهایها را تحقق بخشد: اشغال سفارت و سپس قطع رابطۀ همیشگی میان ایران و آمریکا.
طبعاً وقتی این اتفاق افتاد، حزب توده از همه خوشحالتر بود و بیانیهای ستایشگرانه صادر کرد و گفت:
«حزب تودۀ ایران اشغال سفارت آمریکا، مرکز توطئه علیه انقلاب ایران را تأیید و مذاکرات هیئت نمایندگی دولت موقت با برژینسکی، یکی از توطئهگران اصلی بر ضد انقلاب ایران را محکوم میکند.»
شدت شعف حزب توده از این اتفاق در وصف نمیگنجد و فقط باید بیانیۀ سیزدهم آبان 57 را خود بخوانید. فقط چند سطر پایانی بیانیه را ذکر کنم:
««ما، یکدل و یکصدا، همفکر و همقدم، با مردم، مردمی که به پیروی از مشی قاطع ضدامپریالیستی و خلقیِ امام خمینی، رهبر انقلاب ایران، در خیابانهای ایران فریاد میزنند «پیروزی نهایی، اخراج آمریکا» معتقدیم که تنها پاسخ قاطع و ضرور به امپریالیسم آمریکا، مبارزه متحد برای ریشهکن کردن امپریالیسم، به سرکردگی امریکا، از ایران عزیز ماست. مبارزۀ ما، همراه مردم آگاه و قهرمان ایران، برای نیل به این هدف مقدس ادامه دارد.»
آری، «هدف مقدس» حزب توده، جنگ با آمریکا بود. حال جالب این است که بدانید همین حزب توده، فقط دو روز بعد، پیام تبریکی «به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی» فرستاد تا شصتودومین سالروز «انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر» را تبریک بگوید و فریاد بزند «استوار باد دوستی دیرین خلقهای ایران و اتحاد شوروی!»
ستایش و مدح و قربانصدقهای نیست که در مخیلهتان بگنجد و در این پیام تبریک نیامده باشد…
در تمام این مراحل، طبعاً حزب توده تا توانست به دولت موقت هم میتاخت ــ چرا؟
چون دولت موقت قصد نداشت رابطۀ ایران و آمریکا را به هم بزند (و البته بر کسی پوشیده نیست که بازرگان و یارانش از پیش از انقلاب روابط خوبی با آمریکاییها داشتند و وقتی هم هایزر به ایران آمد، فرماندهان نظامی را ترغیب کرده بود با بازرگان و بهشتی تماس بگیرند).
پس از اشغال سفارت آمریکا و سرنگونی دولت موقت، حزب توده همچنان چهارچشمی مراقب بود هیچگونه نزدیکی میان ایران و آمریکا برای حل مشکلات پدید نیاید.
بگذارید مثال بزنم:
در بهمن ۱۳۵۸ کنفرانسی موسوم به «کنفرانس وزیران امور خارجۀ کشورهای اسلامی» در پاکستان برگزار شد.
شورای انقلاب و وزارت خارجۀ ایران نیز نمایندگانی به این کنفرانس فرستادند.
حزب توده، برافروخته و عصبانی، بیانیۀ تندی صادر کرد و به شدت هشدار داد که ایران نباید در چنین کنفرانسی شرکت میکرد. در بیانیه آمده بود:
«سرانجام امپریالیسم آمریکا موفق شد با کمک رژیمهای سرسپردۀ خود مانند سلطان قابوس پادشاه عمان، ژنرال ضیاءالحق رئیسجمهور پاکستان، ملک حسن پادشاه مراکش و سران کشورهای تونس، عربستان سعودی و دیگران به توطئۀ خود علیه افغانستان و به منظور انحراف توجه از تدارکات گستردۀ نظامی و تهیۀ مقدمات مداخلۀ مسلحانۀ خود علیه ایران تحقق بخشد.»
این بیانیه در بهمن ماه است…
پیش از آن در آذر ماه هم حزب توده مردم را فراخوانده بود برای جنگ با آمریکا آماده باشید. و حتی در بیانیهاش گفته بود
«باید مردم را همهجانبه آماده و تجهیز کرد و در صورت لزوم مسلح نمود». چیز زیادی تا رؤیای ویتنامیزه شدن ایران نمانده بود. (بیانیۀ حزب توده در یکم آذر ۱۳۵۸).
بیانیههای حزب توده مملو از همین ادبیات و سیاست است.
آخرین نمونهای که میتوانم مثال آورم، یازدهم بهمن است (فقط سه روز بعد از بیانیۀ ضدآمریکایی قبلی!).
این بیانیه به مناسبت انتخابات مجلس بود.
حزب «همۀ نیروهای ضدامپریالیستی و خلقی برای شکست نیروهای بسیجشدۀ ضدانقلابی و بورژواـلیبرال» را خطاب قرار داده بود.
در بیانیه آمده بود:
«امپریالیسم آمریکا، با حمایت کامل امپریالیستهای اروپای غربی و ژاپن، با حمایت سیاهترین رژیمهای ارتجاعی جهان مانند اسرائیل، عربستان سعودی، پاکستان، مصر و اندونزی و نظایر آنها میکوشد سمتگیری انقلاب ایران را… تغییر دهد.
این جبهۀ شیطانی میکوشد… به پشتیبانیِ بورژوازی لیبرال [داخلی] که آمادۀ سازش با امپریالیسم گردیده است، به بهانۀ «وای افغانستان»، «وای خطر شوروی»، «وای بلوچستان»، «وای نزدیک شدن کمونیسم به آبهای گرم»، مردم ایران را از خطر اصلی منحرف سازد و شرایط را برای سازش خائنانه با امپریالیسم آمریکا آماده کند.»
خلاصه این بیانیۀ حزب توده این است که آی ایرانیان! مبادا اجازه دهید بورژواها و لیبرالها شما را با آمریکا آشتی دهند!
اینک پس از چهار دهه به نویسندگان این بیانیهها تبریک میگویم.
حداقل این رؤیاهایشان تحقق یافت و ماندگار شد…
امروز هم با اطمینان میگویم، اگر به فرض محال روزی جمهوری اسلامی هم بخواهد با آمریکا رابطه برقرار کند، اول صدای بازماندگان همین چپها بلند میشود.
من مرده، شما زنده…
مهدی تدینی (مورخ)