خانه / مقالات / فقری که خانواده‌ها را می‌بلعد :دکتر مرتضی عزتی..

فقری که خانواده‌ها را می‌بلعد :دکتر مرتضی عزتی..

«گسترش فقر در ایران» واقعیتی است که اغلب ارزیابی‌های تحلیلی، اظهارات اقتصاددانان و اساتید و گزارش‌های مراکز جهانی بر روی آن تاکید دارند.

اما مدیران اقتصادی، سیاست‌گذاران انقلابی و تصمیم‌سازان کشور حاضر به پذیرش آن نیستند.

بر اساس یکی از آخرین گزارش‌های بانک جهانی با خط فقر 6.85 دلاری بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰ تعداد افراد زیر خط فقر در ایران بیش از 9میلیون نفر افزایش پیدا کرده و جمعیت زیر خط فقر ایران طی همین بازه زمانی از ۲۰ درصد به ۲۸.۱ درصد رسیده است.

مبتنی بر این گزارش، مصرف حقیقی خانوارهای فقیرتر هم سالانه ۲ درصد کاهش پیدا کرده در حالی که مصرف حقیقی خانوارهای ثروتمند‌تر یک درصد کاهش داشته است.

همه این داده‌های اطلاعاتی بر یک امر مشخص و مبرهن دلالت دارد و آن اینکه فقر در ایران در حال گسترش است.

اتفاقا بررسی اجمالی وضعیت شاخص‌های اقتصادی هم همین واقعیت‌ها را تایید می‌کند. هر سال بودجه‌های سنواتی کشور با کسری بودجه‌های بالا به مجلس ارایه می‌شوند!

دولت برای جبران کسری بودجه، ناچار به استقراض از بانک مرکزی، سیستم بانکی و چاپ اسکناس می‌شود. این وضعیت باعث رشد نقدینگی و توسعه پایه پولی می‌شود.

توسعه پایه پولی، رشد نقدینگی را در پی دارد و رشد نقدینگی باعث افزایش تورم در جامعه می‌شود.

افزایش تورم هم بر قدرت خرید مردم اثر می‌گذارد و نهایتا فقر در جامعه ایرانی گسترش پیدا می‌کند!
اما در کنار این گزاره‌های نمایان دلایل دیگری هم برای گسترش فقر وجود دارد که باید به آنها توجه کرد.

1) مهم‌ترین عاملی که موجب گسترش فقر می‌شود، کاهش تولید است.
به‌طور طبیعی، تولید درآمد ایجاد کرده و درآمد هم مصرف شده و شاخص‌های اقتصادی را بهبود می‌بخشد.
بنابراین یکی از راهکارهای مقابله با فقر، رشد تولید ملی است.
از آغاز تحریم‌های اقتصادی فراگیر علیه ایران از سال‌های ابتدایی 90 تا به امروز تولید ایران با چالش‌های جدی مواجه بوده و نتیجه آن باعث گسترش فقر شده است.
دولت‌های نهم و دهم عامدانه، حاشیه‌هایی را ایجاد کرد تا منجر به اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه ایران در شورای امنیت شود.

از آن زمان اقتصاد ایران رشد تولید قابل توجهی را تجربه نکرده است.
البته دولت سیزدهم ادعاهایی را درباره رشد اقتصادی مطرح می‌کند اما اغلب این ادعاها رشد‌های ظاهری و غیر مولد است.

2) اقتصاد ایران اما در این برهه تاریخی توقف‌های شدید، رکود بالا، کاهش درآمد و البته در برخی موارد با افزایش درآمد مواجه بوده است.
کاهش درآمدهای شدید در اقتصاد ایران باعث شده، درآمد عمومی کشور افت کند.
هر اندازه درآمدهای مردم افت کند، فقر بیشتر گسترش پیدا می‌کند.
در کنار ایجاد رکود که به آن اشاره شد، بیکاری هم افزایش پیدا می‌کند.
یعنی با اقتصادی مواجه می‌شویم که شاخص بیکاری و شاخص تورم در آن رو به رشد است.

این دو شاخص در کنار هم، شاخص فلاکت را در اقتصاد شکل می‌دهند.
به این دلیل است که شاخص فلاکت در اقتصاد ایران با رشد مستمر همراه بوده است.
وقتی بیکاری افزایش یابد، مردم با حقوق‌های کمتری حاضر به کار می‌شوند و این روند هم باعث افزایش فقر در جامعه می‌شود.

3) عامل دوم گسترش فقر در ایران که تحت تاثیر سیاست‌های دولت‌ها است، افزایش مستمر تورم است. اقتصاد ایران در دهه 90 به‌طور متوسط تورم حدودا 40درصد را تجربه کرده است. میانگین رشد اقتصادی هم در این بازه زمانی حدودا صفر بوده است.
وقتی تحریم‌ها نهادینه شدند، درآمدهای نفتی دولت کاهش می‌یابد. دولت ناچار به انتشار پول و گسترش نقدینگی می‌شود.

این روند باعث رشد تورم می‌شود. تورم هم درآمد واقعی مردم را کاهش می‌دهد. کاهش درآمد واقعی مردم هم معنای دیگر گسترش فقر است.
به ویژه اینکه کاهش درآمدها مربوط به افراد دارای درآمد ثابت و حقوق بگیران است.
بیشتر فقرای جامعه ایرانی یا درآمد ندارند یا از قشر حقوق و دستمزدبگیر  پایین هستند.

این افراد چون درآمد پایینی دارند هستند به سرعت در دامان فقر غوطه ور می‌شوند. علت اینکه این عوامل نهادینه شده‌اند، تحریم‌های اقتصادی هستند. به دلیل تحریم‌هاست که فقر در جامعه ایرانی گسترش پیدا کرده و خانواده‌های بیشتری را درگیر می‌کند.
در واقع، همواره ردپای تحریم، تحریم و تحریم در کار است.