گوسفندها؛
مثل پلنگ نعره نمیکشند…
مثل الاغ عرعر نمیکنند…
مثل شیر نمیغرند…
مثل خرگوش نمیدوند…
مثل ماهی زیرآبی نمیروند…
و مثل اسب به سرعت فرار نمیکنند…
و شاید به همین دلیل است که همیشه به صورت “گله” هستند و یک “سگ” از آنها مراقبت میکند تا عاقبت خورده شوند…
سگها مواظب گوسفندها هستند، نمیگذارند گرگهای وحشی آنها را بخورد و مواظباند که دزد آنها را نبرد و سرانجام قصاب، آنها را بکشد…
سگها وفادارند…
ولی نه به گوسفندها
بلکه به قصابها…
علت اینکه دموکراسی به درد گوسفندان نمیخورد این است که آنها یا باید به سگ رای بدهند یا به قصاب…
در غیر این صورت باید خیانت کنند و به سوی گرگ بروند که او هم آنها را خواهد خورد…
حتی اگر مدرنیزه هم بشوند، فقط بهطور مکانیزه کشته میشوند،
اگر دیندار هم بشوند، عید قربان قتلعام میشوند…
اعلام همبستگی میان گوسفندان تا وقتی ترس از گرگ و اعتماد به سگ و چاقوی قصاب است، بیهوده است، فقط باعث میشود کشتارگاه مکانیزه ساخته شود…
انتخابات برگزار شد، همه گوسفندان به “سگ” رای دادند، زیرا جز او کسی را نمیشناختند…
پشت سر هر گوسفند ناموفق، یک گرگ است…
دموکراسی در “دنیای گوسفندها” یعنی انتخاب یکی از این سه گزینه:
سگ، گرگ، یا قصاب…!!
باید سعی کنیم از گوسفند بودن، خارج شویم…
این کار با “مطالعه و مطالبه” امکانپذیر است…
.