یادداشتی از علی مرادی مراغه ای ( مورخ )
قبلا بارها نوشته ام که بر دوستی روسها اعتمادی نیست، ایران از هیچ کشوری به اندازه روسیه ضربه نخورده، آنها بارها به دوستانشان خیانت کرده اند.
در «نشست وزرای خارجه مجمع همکاری…» که در 29 آذر برگزار شد، دیدید که روسیه(نزدیکترین و استراتژیکی ترین دوست ایران) یکبار دیگر، تمامیت ارضی ما را نشانه گرفت اما حتی سفیرش نیز برای اعتراض احضار نشده!
و ما به اسناد تاریخی متوسل میگردیم تا به نزدیکترین دوست، ثابت کنیم که آن جزایر مال ماست…!
هنگامیکه میرزاکوچک خان با کمک روسها«جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران» را بوجود آورد هرگز از نیات روسها خبر نداشت، وقتی روسها با کودتای خیانت آمیز احسان الله خان کنارش زدند، او فکر میکرد مقامات بالای روسی از این خیانت بی خبرند، پس، نامه هایِ شکایت به سران شوروی نوشت، اما آنها شکوائیه های میرزا را میخواندند و به سادگی او می خندیدند!
پیروزیهای اولیه در انزلی، روسها را مشتبه ساخت که ایران آماده انقلاب سوسیالیستی و پیوستن به اقمار شوروی است!
ارجونیکیدزه، رئیس دفتر قفقاز نوشت«… با کمک کوچکخان و کمونیستهای ایرانی باید قدرت شوروی را اعلام کرده، شهرهای ایران را یکی پس از دیگری تصرف کنیم»
و ترویانوسکی نوشت که «برای توفیق انقلاب در شرق، شوروی باید اولین کشوری را که تسخیر کند ایران است، ایران باید از آن ما باشد»
اما اوضاع بر وفق پندار روسها نرفت، پس در1921 پیمان دوستی با ایران بستند و پایان دردناک نهضت جنگل و میرزا و احسان الله خان و تصفیه و اعدامش به همراه تمامی رهبران حزب کمونیست ایران بدست استالین…!
بار دیگر آن خنجرِ مخصوص روسی در جریان فرقه دمکرات آذربایجان و مهاباد!
آنزمان که خیانت روسها به دوستانش آشکار شد سیدجعفر پیشه وری آنانرا به میمونهایی تشبیه کرد که در وقت غرق شدن، پا بر روی بچه شان میگذارند و تنها خود را نجات میدهند!.
و پایان دردناک پیشه وری و آوارگیهای زنش و تنها پسرش…!
تاریخ پر از درسها و عبرتهاست…
در تحریم نفتی مصدق، روسها در کنار انگلستان قرار گرفتند تا کمر مصدق را بشکنند و شکستند، چون روسها مصدق را بانی سیاست موازنه منفی در مجلس 14 میدانستند که مانع واگذاری نفت شمال به روسها شده…
در حساسترین زمان نزدیک به کودتا، خلیل ملکی از روسها انتقاد کرد که چرا بجای اقدام موثر در شکست قطعی محاصره فروش نفت ایران، به تحریم کمک میکنند؟!
(نیروی سوم، مورخه 20 مرداد1332)
اما ستون پنجم روسها در ایران یعنی حزب توده، خلیل ملکی را «مبتلا به صرع دانست که هذیان میگوید و جاسوس آمریکا نامیدنش»!
(شهباز، شماره575، 22مرداد 1332، ص 1)
روسها نه تنها نفت ایران را با 50درصد تخفیف نخریدند بلکه نگذاشتند کشورهای پیرو خود نیز بخرند!
وقتی ایران با تخفیف، ژاپن را موافق خرید نفتش کرد، ناگهان، شوروی با پیشنهاد تخفیف بیشتر به ژاپن، داد وستد نفتی ایران و ژاپن را برهم زد.
(کارنامه مصدق و حزب توده، شاکری…ج دوم، ص 80)
اما پس از انقلاب، بزرگترین ضربه به ارتش ایران را روسها و ستون پنج روسها یعنی حزب توده زد، نانوشته ترین تاریخی که باید نوشته شود!
روسها ارتش ایران را آمریکایی میدانستند و چشم دیدنش را نداشتند، پس شگفت انگیز نیست که روزنامه مردم ارگان حزب توده، مشحون از حمله به ارتش و تاکید بر تصفیه آن بوده!
روسها و حزب توده با کودتای ساختگی نوژه، با یک تیر دو نشان زدند:
از یک طرف اعدام افسران ارتشی و از طرف دیگر، اثبات مودتشان با جمهوری اسلامی به خاطر رساندن خبر کودتا از سوی نورالدین کیانوری و رفع خطر!
وقتی ارتش ایران با این ضربات کوبیده شد آنوقت حمله صدام رسید!
روسها قبل از حمله، کیانوری را فرستادند تا خبر حمله قریب الوقوع صدام را به مقامات ایرانی برساند، البته کیانوری نگفت خبر را رفقای روسی داده بلکه گفت:
«دوستان ما در حزب شیوعی(حزب کمونیست عراق) در اختیار ما گذاشتند…»
روسها به صدام هر نوع سلاح فروختند اما از فروش سیم خاردار هم به ایران به عنوان اینکه سلاح جنگی است خودداری کردند…!
شیطنت مخصوص روسی در مورد جزایر سه گانه ایرانی، نه اولین بوده و نه آخرین خواهد بود.
آنها میدانند که ایران در میان کشورهای قدرتمند تنهاست پس هر شیطنتی بکنند باز مقامات ایرانی مجبور خواهند شد که به نامادری خود رو آورند…
سخن نظامی گنجوی از فراز هزار سال که روسها قدرت امروزی را نداشتند و بصورت قبیله ای میزیستند همچنان گویی تازه است:
ز روسى نجوید کسى مردمى
که جز صورتى نیستشان ز آدمى