.
وقتی ایمان تبدیل به ایدئولوژی شود؛
دین، فرقه میشود
اختیار و آزادی، اکراه و اجبار میشود
مؤمن آزاده، مزدور سرسپرده میشود
شرف، بیشرفی میشود
مداح از نقاد، برتر میشود
عقل، جهل میشود
حرام، حلال میشود
انصاف، بیانصافی میشود
انسان، حیوان میشود
حق، ناحق میشود
غیرت، تعصب میشود
بدعت، سنت میشود
عدالت، بیعدالتی میشود
وجدان، در خواب میشود
مردم، دشمن خطاب شده و به خودی و غیرخودی تقسیم میشوند
ملت، صغیر فرض میشود
مداح از نقاد، برتر میشود
منکر، معروف میشود
مداح از نقاد، برتر میشود
فروع، اصول میشوند
اصول، فروع میشوند
ظواهر اجرا و بواطن تعطیل میشوند
شریعت بر حکمت و طریقت، تفوق مییابد
معنویت فدای شریعت میشود
عدالت فدای مصلحت میشود
فضائل، رذائل میشوند
جوانمردی، پستی میشود
پَستان، بزرگان میشوند
سیاست، دیاثت میشود
بینا، نابینا میشود
اخلاق، مبتذل میشود
امر حاکم، وحی منزل میشود
وحی منزل، بر سر نیزه تفسیر میشود
مامور، معذور میشود
امنیت ملی، امنیت شخصی میشود
ارزش، ضد ارزش میشود
وقتی ارزشها عوض شوند:
عوضیها با ارزش میشوند
اهداف، هدف گرفته میشوند
مفاهیم عوض میشوند
فهم، نامفهوم میشود
مصداق با مفهوم، بیارتباط میشود
مفاهیم و مقدسات، مصادره به مطلوب میشوند
به کلمه، ظلم میشود
کلمات، لاطائلات میشوند
اسامی، مجددا نامگذاری شده و با مصادیقشان بیگانه میشوند
بصیرت، حماقت میشود
مداح از نقاد، برتر میشود
حکمت، بلاهت میشود
نجس، مقدس تلقی میشود
تقدس، به نجاست کشیده میشود
حیوان ناطق، بت میشود
یاوه، سخن تلقی میشود
یاوهگو، سخنران تلقی میشود
قیاس باطل، معتبر میشود
انحراف، عیار میشود
منحرف، معیار میشود
گبر، مسلمان تلقی میشود
باطل، حق تلقی میشود
حق به محاق میرود
تحریف، هنر میشود
تحریفگر، هنرمند میشود
غلط ، درست تلقی میشود
دروغ، راست تلقی میشود
وعده، خدعه میشود
اقلیت، اکثریت تلقی میشود
انتخابات، انتصابات میشود
تفخیذ، مباهته و جهاد ابتدایی، ابوابی از فقه میشوند
جاهل، عالم تلقی میشود
جامعه، گله میشود
کشور، طویله میشود
بنده، خدا میشود
شب، روز معرفی میشود
روشنگری، تشویش اذهان عمومی میشود
شعائر بر معارف تفوق میابند
شعار جایگزین شعور میشود
دروغ، مهارت میشود
نفاق، عادت میشود
تبعیض، مسلک میشود
ظلم، مصلحت میشود
بیان حقیقت، نشر اکاذیب میشود
مختار و مسئول، بیاختیار و غیرمسئول معرفی میشود
نشخوار، تفکر تلقی میشود
نشخوارگر، متفکر تلقی میشود
توهم، تعقل تلقی میشود
دین، به فروش میرسد
دینفروش، دیندار تلقی میشود
محاربه با خدا(ربا)، مشغله عادی میشود
جنگ، نعمت تلقی میشود
فریب، کیاست تلقی میشود
جنایت، آسان میشود
توحش، تبحر میشود
شرم، بیمعنا میشود
وقاحت، منش میشود
ایمان، ایدئولوژی میشود
ایدئولوگ، عالم دین تلقی میشود
دین، پوستین وارونه میشود
غیرمعصوم، امام میشود
صغارت فکری، بلوغ شخصیتی تلقی میشود
بجای اصول و ارزشها، حفظ قدرت و ساختار فرقه اوجب واجبات میشود
حکومت دینی، دین حکومتی میشود
مداح از نقاد، برتر میشود
حرف، یک شبه قانون میشود
نطق بر منطق چیره میشود
خیانت، خدمت تلقی میشود
جهنمی، بهشتی تلقی میشود
روحانیت، جسمانیت میشود
مسؤل، پاسخگو نمیشود
در دنیای ایدئولوژی زده:
دنیا برتر از آخرت میشود
حسن و قبح، ذاتی نیستند، بلکه سلیقهایند
افراد را با حق نمیسنجند، بلکه حق را با افراد میسنجند
کسی به اصول پایبند نمیشود
اصالت، پابند میشود
تعقل، تحقیق، بصیرت، استقلال رأی و آزاداندیشی تعریفشان عوض شده و مصادیق متضاد خود را مییابند.
مداح از نقاد، برتر میشود
تنها مهارت لازم جهت پیشرفت در دنیای ایدئولوژی زده، تقلید است
مقلد بودن، فضیلت میشود
محقق بودن، رذیلت
یافتن حقیقت ناشی از تحقیق، رذیلت میشود
التزام به اجرای احکام ناشی از تقلید، فضیلت
همه مکلف به انجام تکلیفاند نه حصول نتیجه
جان و خون بیحرمت و ارزش میشوند.
هر کس مخالف ایدئولوژی حاکم بود، با شعار “مرگ بر…” و با چسباندن برچسبی ایدئولوژیک بر پیشانیش، مستوجب مرگ میشود.
انگار نه انگار که خداوند در قرآن، قتل یک انسان را مساوی با قتل همه انسانها دانسته است.
اولویتها عوض میشوند.
مهم، بیاهمیت میشود
مداح از نقاد، برتر میشود
بیاهمیتها، مهم میشوند
در این دنیای وارونه، هدف وسیله را توجیه میکند
اهداف کاذبند،
منافع ملی به سادگی فدا میشوند،
فدای اهداف کاذب و اوهام بیبازده ایدئولوژیک
اتحاد، حول اشخاص شکل میگیرد، نه اهداف، اصول و ارزشها
در دنیای ایدئولوژیزده، داشتن دشمن خارجی، از نان شب واجبتر است. چراکه هم میتوان مفاسد و ناکارآمدیها را به گردنش انداخت و هم مردم را از ترس آن، به گرد خود جمع کرد
در این دنیای وارونه، برترینها، همان کوتولهها هستند:
کوتولههای علمی، کوتولههای سیاسی، کوتولههای اجتماعی، کوتولههای مذهبی
در این دنیای وارونه، شخصیت ترور میشود
بیشخصیت، باشخصیت تلقی میشود
فرومایگی و بیشخصیتی، عافیتآفرین میشود
در دنیای ایدئولوژیزده، گوساله بدنیا میآید و گاو از دنیا میرود!