
وقتی جنگ جهانی دوم پایان یافت، از تمام دنیا هیئتهایی به آمریکا رفتند تا برنامهای بریزند که پس از جنگ چه باید کرد که جنگ جهانی سومی روی ندهد. یک هیئت نیز از ایران رفت که شامل دکتر غنی، انتظام، قاسمزاده و دکتر سیاسی هم بود…
در سانفرانسیسکو هیئت ایرانی گل کرد، زیرا در جلسات، سایرین هر کدام پیشنهاد میکردند که؛ مثلاً تمام دنیا را باید خلع سلاح کرد تا جنگ نشود…! یکی گفت که؛ همه مردم را باید سیر کرد تا جنگ نشود…! یکی گفت که؛ تمام ثروتها را باید تقسیم کرد تا دنیا متعادل شود…! جمعی میگفتند؛ که باید مرزها را برداشت تا جنگهای توسعهطلبانه پیش نیاید…
ناگفته پیدا است که هیچ کدام پیشنهادها عملی نبود و از جلسات خصوصی تجاوز نمیکرد و به جلسه عمومی نمیرسید، تا اینکه نوبت به نماینده ایران رسید. دکتر “سیاسی” به زبان انگلیسی و فرانسه مسلط بود، رفت پشت تریبون و نگاهی عالمانه و مصداق “عاقل اندر سفیه” به حضار انداخت و گفت:
خیر آقایان! جنگ نه مربوط به شکم است و نه ثروت و نه مرز…! جنگ و دعوا تنها نتیجه “جهل” است، مردم با فرهنگهای یکدیگر آشنایی ندارند و چون فرهنگ همدیگر را نمیشناسند، به همدیگر احترام نمیگذارند و این توهینها نتیجهای جز جنگ ندارد. پس باید کاری کرد که سطح دانش مردم و شناخت آنها از فرهنگ همسایگان و بیگانگان بالا برود، در این صورت احتمال دارد که از میزان جنگها کاسته شود…
هنوز سخنش اتمام نیافته بود که ناگهان حضار بهپا خواستند و صدای کف زدنهای ممتد آنها نشان از تایید گفتههای دکتر سیاسی بود که تنها راز بقای سرزمین کهن ایران و هم زیستی مسالمتآمیز مردمش را به زبان آورده بود.
بنابراین کمسیونی تشکیل شد که اساس آن بر شناختِ فرهنگها و بالا بردن تعلیم و تربیت عمومی باشد و این همان چیزی است که عنوان یونسکو به خود گرفت و بعدها یکی از سازمانهای بزرگ وابسته به سازمان ملل متحد به شمار رفت و مرکز آن پاریس شد…
دکتر سیاسی نیز به همین دلیل تا پایان عمر همیشه از اعضای برجسته این سازمان بود و در تمامی جلسات اصلی آن شرکت داشته و در ایران نیز سالها ریاست آن را داشت، به همراه مرحوم علیاصغر حکمت مشترکاً آنرا اداره میکرند…
و چه افتخاری از این بالاتر که ما ایرانیان با هر زبان و هر نژاد، به پشتوانه تاریخ و فرهنگ والا و کهن و مشترکمان، هیچگاه و هیچگونه جنگ قومی در ایران زمین نداشتهایم و قطعاً نخواهیم داشت…