.
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
آیا هنوز هم دههی فجر مبارک است؟!
وقتی که به ۴۵ سال عمر طی شده از اول انقلاب تا حالا نگاه میکنم و سر کچل شده و دندانهای مصنوعی و کمر خم شده و اینکه با سن بالای شصت سال هنوز هم از صبح که هوا تاریک است باید سرکار بروم و شب برگردم و کرایه خانه را تأمین و سفرهی خالی زن و بچه، بخصوص جوانان بالای سی سال مجردم را پر کنم، در دلم به خودم حق میدهم که این دهه را دیگر فجر ندانم، که یادآور ۴۵ سال زجر بدانم…!!
اگر حساب آنها که طی این مدت بر سر سفرهی انقلاب ناجوانمردانه نشستند و خوردند و بردند و یا آنها که هنوز در توهم خوشبختی و رسیدن به مدینهی فاضله هستند را از بقیهی مردم جدا کنیم، میتوان به لیست زجرهای ملت طی این مدت به چشم دیگری نگاه کنیم.
لیست زجرها عبارتاند از:
زجر ناامیدی از ترکیب مؤثر دین و سیاست…
زجر از دستدادن خردمندانی که پیشبینی این روزها را میکردند و ما با سادگی، آنها را ضدانقلاب و ضدولایت و ضدمردم خواندیم و بهزور از قطار انقلاب پیاده کردیم…
زجرِ داشتن نفتی که سر سفره نیامده وسط راه غارت شد…
زجر رویای مسکنی که با ۱۲۰ سال کار مداوم به آن نمیرسیم…
زجر دیدن کشوری که آباد نشد و منابعش به یغما رفت…
زجر دیدن روستاها و زمینهایی که حاصلخیز نشد و به کویر و بیابان تبدیل شد…
زجر هوای پاکی که دادیم و صنایع آب بر مونتاژی گرانقیمت گرفتیم…
زجر بر باد رفتن فرهنگ و آموزش و تربیت…
زجر ندیدن حکمرانان پاکدست و عادل و مردم دوست و وطنپرست…
زجر کشته و زخمی و زندانی دیدن مردمان دراعتراض برای آب و نان و آزادی…
زجر دیدن استبداد و خفقان و سرکوب_روشنفکران
زجر حس و درک دشمنتراشی و تحمل انواع تحریمهای کمرشکن خارجی و سوءاستفادهی1 کاسبان داخلی تحریم…
زجر از دست دادن جوانان وطن در غربت و زجر زجر کشدنهای مستمر و بیپایان…
و حالا این حق را برای خودم قائل هستم که دیگر دههی اول انقلاب را مبارک و فجر ندانم که نامبارک و شروع زجر بدانم و تکلیف خودم را با انتخابات نمایشی پیش روی روشن کنم و بدون ترس و واهمه اعلام کنم که در این دوران زجر و فلاکت، به هیچ فعالیت تداومبخش وضعیت موجود نهتنها امیدی ندارم؛ بلکه از هرچه باعث ۴۵ سال زجر شده، عبور کردم و تنها امیدم به جوانانی است که راه پر زجر امثال ما را نروند و چراغ نهضت بیداری، اعتراضات مدنی، جنبشها و اتحاد ملی تا رسیدن به فجرِ فجر را روشن نگاه دارند…
پاینده باد ایران آزاد، آباد و شاد…
.