(مختصر آشنایی با خانم آن لمبتون جاسوسه- ایران شناس بریتانیایی)
خانم لمبتون برجسته ترین جاسوس بریتانیایی که از سال 1953 تا 1971 میلادی به مدت 26 سال کرسی زبان فارسی دانشکده مطالعات آسیایی و آفریقایی دانشگاه لندن را در اختیار داشت، دکترای خود را در رشته زبان فارسی و تاریخ ایران گرفت و در اواسط دهه 1930 میلادی برای تکمیل مطالعاتش برای اولین بار به ایران سفر کرد.
خانم لمبتون در جریان جنگ جهانی دوم و استعفای رضاشاه پهلوی از سلطنت، وابسته مطبوعاتی سفارت بریتانیا در تهران بود و در جریان ملی شدن نفت که به سقوط دولت محمد مصدق انجامید بارها طرف مشورت وزارت خارجه بریتانیا قرار گرفت.
او چندین کتاب در باره زبان فارسی و اوضاع تاریخی و اجتماعی ایران نوشت و انتقادهای صریح او از کمبود های انقلاب سفید در دو کتاب “زمین دار و رعیت” و “اصلاحات ارضی در ایران” باعث سردی روابطش با محمدرضا شاه شد.
مخالفت ایشان با اصلاحات ارضی یا انقلاب سفید نه از بهر نقد مثبت و سازنده این حرکت اجتماعی در تاریخ معاصر ایران باشد، بلکه ایشان کلا” با مدرنیته و گام نهادن ایران به جهان نوین و پیشرفت اجتماعی ایران و ایرانیان مخالف و دیدی منفی داشت.
البته طبق منافع کشور متبوعش، به درستی بر این باور بود که مدرن شدن ساختار اجتماعی و صنعتی و فرهنگی و در نهایت سیاسی ایران باعث می شود کنترل سیاسی بر روی این کشور مهم خاورمیانه ای توسط کشورهای صنعتی و محتاج به منابع انرژی منطقه غیر ممکن یا به حداقل امکان برسد و طبعاً این به سود منافع کشورهای بزرگ و صنعتی نبود، از این جهت ایشان همیشه به تئوری هایی مثل “ولایت فقیه” برای آنچه “مردم شیعه ایران” می نامید تمرکز خاص داشت و ریشه کینه اش به شخصی مثل محمدرضاشاه و یا محمد مصدق همین بود که اینان خواستار گذار ایران به عصر نوین خود بودند، از این جهت خانم لمبتون کسی بودکه در بحبوحه نزاع سال 32 تز خود را چنین به دولت بریتانیا تقدیم کرد:
“نه شاه و نه مصدق ، بلکه حکومت اسلامی شیعی”.
به عبارتی ایشان بازگشت به عقب را برای مردم ایران تجویز می کرد تحت عنوان کلی بازگشت به فرهنگها و سنتها.
البته اسلام و شیعه از نظر ایشان در صدر شاخص های فرهنگی مردم ایران به شمار می آمد و تقویت این مورد را لازم میدانست!
میس لمبتون یکی از کارشناسان مسائل ایران، اسلام، جهان عرب و از جاسوسان برجسته بریتانیایی که به اغراق می توان گفت که او ایرانی را از خود ایرانیان بهتر می شناخت، براین باور بود که انگیزه های اصلی زنده ماندن فرهنگ و هویت ایرانی سه چیز است :
” زبان فارسی، پایبندهای اخلاقی ، میهن پرستی ایرانی اسلامی”
و ایران بدون این سه ویژگی، توانایی ادامه حیات را نخواهد داشت. ایشان بین ناسیونالیسم اسلامی و ایرانی تفاوت قائل می شد و باور داشت که چون نمی توان ایران را (عربیزه )کرد پس باید حکومت اسلامی متناسب با تفکر خاص این جامعه را تجویز کرد که حکومت شیعی جزو تز پیشنهادی ایشان بود.
میس لمبتون که از دوستان برنارد لوئیس بود، در سال 1342 دکترین
” ولایت فقیه” را برای نخستین بار مطرح و برقراری یک “حکومت اسلامی” در ایران را پیش بینی کرده بود.
او در مقاله مشترکی با لوئیس تحت عنوان «ولی فقیه» دوازده امامی در یک حکومت اسلامی، که هم زمان با تبعید خمینی به عراق در سال 1342 در پژوهشهای اسلام شناسی انتشاریافت می نویسد:
“تمایل به استقرار حکومت خدا در زمین، که اگر با پافشاری نتیجه دهد بی گمان سرانجامش یک سکوت سیاسی تا «ظهور مهدی» یا «انقلاب خشونت بار» خواهد بود!”
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ….
جالبه که این خانم هم در سرنگونی رضاشاه نقش داشته و هم در سرنگونی مصدق.
این زن دوست صمیمی و همکار برنارد لوئیس هست که امسال مرد. برنارد لوئیس ارایه دهنده نظریه تجزیه ایران به ۵ کشور هست.
کتاب ایشان بنام « مالک وزارع
ترجمه امیری ۱۳۳۹»را بخوانید