دل کندن از قدرت راحت نیست اما انسانهایی هستند که به خاطر اعتقاداتشان، از قدرت دل کندند. آنها اگر اعتقادشان را نادیده میگرفتند و ماندن در قدرت را انتخاب میکردند، میتوانستند تا سالها ریاست کنند. اما اعتقادشان را به ماندن در قدرت ترجیح دادند و این ترجیحدادن، کار هر کسی نیست. به هر حال قدرت شیرین است… اما آنها ماندن پای اعتقادشان را ترجیح دادند که نتیجهاش حکومت بر دلهاست.
خودتان میتوانید از بین آنهایی که در سیاست و فرهنگ و … پای اعتقادشان ماندند مثال بزنید که اتفاقا کم هم نیستند. اما من میخواهم از رسول خادم یاد کنم که اگر میخواست، میتوانست سالهای سال رئیس فدراسیون کشتی باشد و کسی هم نمیتوانست تکانش دهد. هم سابقه اصولگرایی داشت و هم سابقه قهرمانی در ورزش. ۱۰ سال عضو شورای شهر تهران بود و ۵ سال رئیس فدراسیون کشتی. بارها مدال جهانی گرفت و اولین طلای ایران در المپیک پس از انقلاب اسلامی، به نام او ثبت شده. اما او از اسفند ۹۶ تصمیم گرفت به هر قیمتی در قدرت نماند.
خادم در ۹ اسفند ۱۳۹۶ چند روز پس از انتقاد شدید از سیاست پنهانکاری در روبهرو نشدن با ورزشکاران اسرائیلی که باعث باخت صوری کشتیگیران ایرانی میشد از ریاست فدراسیون کشتی کنارهگیری کرد. او گفت: «اگر سیاست ایران به رسمیت نشناختن اسرائیل و روبهرو نشدن با ورزشکاران آن است، پس پنهانی به حریف باختن و برای تهیهٔ گواهی بیماری یا ضربخوردگی، به درمانگاهها و پزشکان در خارج از کشور مراجعه کردن چه معنایی دارد؟» پادرمیانیها شروع شد و سرانجام در گود زورخانه او را غافلگیر کردند و با سلام و صلوات به فدراسیون برگرداندند. برگشت اما گفت پای حرفهایش هست.
مدتی بعد، دوباره دست به کار به شد و به نمایندگی از خانوادهٔ کشتی ایران با ارسال نامهای به شورای عالی امنیت ملی، خواست تا با ورود تیم دیپلماسی کشور، مانع از محرومیت کشتیگیران و تعلیق کشتی ایران شوند. او نوشت که قهرمانان ملی ما از شکست در برابر حریفان هراسی ندارند، ما از «مفت بازی» بیزاریم… چند ماه گذشت و جوابی نگرفت. شاید اگر این حرفها را کسی جز رسول خادم میزد، برچسب میخورد یا حتی وصلش میکردند به بیگانگان. اما پرونده خادم طوری بود که این وصلهها به او نمیچسبید. پس فقط در مقابلش سکوت کردند تا گذر زمان باعث فراموشی موضوع شود. اما خادم کوتاه نیامد و دوباره در ۹ آبان ۹۷ استعفا داد و گفت که اینبار برگشتی در کار نیست. علیرضا دبیر جانشین خادم شد. همان کسی که در برنامه زنده تلویزیون نتوانست حسادتش را به تعریف و تمجیدهای مردم از خادم پنهان کند و…بگذریم.
خادم با آن استعفا و کنارهگیری از قدرت، پهلوان نشد. خادم وقتی پهلوان شد که از شهرت و محبوبیتش برای کمک به محرومان استفاده کرد. بر خلاف خیلی از چهرههای مشهور، فقط بسنده نکرد به نشستن در پایتخت و پول جمع کردن برای کمک به محرومان. رفت به دورترین نقاط کشور. هفتهها و شاید ماههای اول هم کسی خبر نداشت او کجاست چون دنبال تبلیغ خودش نبود. اما بالاخره عکسها و فیلمهایش در فضای غیررسمی منتشر شد که… بقیه را خودتان میدانید. او به خاطر اعتقاداتش میز ریاست را رها کرد و باز هم به خاطر اعتقاداتش به مناطق محروم رفت تا به کاهش رنج محرومان کمک کند. لقب پهلوانی را مردم میدهند و چه چیزی از این باارزشتر؟! حالا این پهلوان میتواند در حوزه سیاست باشد یا فرهنگ یا ورزش….