نظامهای فریبکار از دشمنتراشی چه سودی میبرند؟ چرا همیشه حکومتهایی هستند که گویی از دشمن داشتن استقبال میکنند؟ چرا اینها در خلق و تداوم دشمن فرضی یا واقعی اصرار دارند؟ چرا جنگ و تهدید و هل من مبارز را بر صلح و آرامش ترجیح میدهند؟
جواب این است که شما بعنوان یک سیستم سیاسی دو راه بیشتر ندارید: تکیه بر همراهی و حمایت مردم یا تکیه بر زور و ارعاب و فریب. اولی تعریف حکومت مشروع است و دومی مصداق حکومت نامشروع. اگر شما جایگاه و پایگاه مردمی کافی نداشته باشید یا به هر دلیلی آنرا از دست داده باشید ناچارید به اقسام شیوههای شرورانه و فریبآمیز متوسل شوید تا خود را از فنا و سرنگونی نجات بدهید و بقائتان را تا حدامکان حفظ کنید. یکی از این ترفندها خلق دشمن است. چنانکه خواهیم گفت وجود یک دشمن «خوب و مناسب» میتواند به شما کمک شایانی بکند. این دشمن ممکن است دو شکل داشته باشد.
یا ابدا وجود نداشته باشد و صرفا توهمی باشد که شما به مردم خود تزریق میکنید که دراین صورت، دشمن فرضی است. یا دشمنی است که واقعی است، ولی خود شما او را به خصومت و دشمنی تحریک کرده و میکنید، که در آنصورت یک دشمن خودتراشیده است. این «دشمن مطلوب» میتواند یک فرقه یا گروهک باشد، یک ایسم و ایدیولوژی باشد یا یک کشور و نظام سیاسی دیگر در هرکجای جهان.
در هر صورت وجود یک دشمن خوب و مطلوب مزایای فراوانی برای شما و حکومت تان دارد. بعضی از این فواید عبارتند از:
۱. چتر وحشت:
شما با خلق دشمن خبیث و القای خطر دایمی از سوی او، چتری از وحشت بر سر کشور میگسترانید و مردم را زیر این چتر گرد میآورید.با این ترفند موفق میشوید بعنوان منجیای که قرار است مال و جان و میهن را در مقابل خصم محافظت کند، مردم را پشتسر خود و نظامتان متحد کنید. البته ممکن است گروههایی را خلق و تغذیه کنید تا هرازگاهی واقعا به شما حمله کنند و ضربه بزنند و با این کار به واقعینمایی خطر کمک کنند- گمانههای بسیاری وجود دارد که واقعه ۱۱ سپتامبر طرحی از سوی خود دولت آمریکا بود.
۲. انحراف اذهان
جرمی بنتام فیلسوف قرن ۱۸ بریتانیا معتقد بود محرک کل زندگی انسان دو چیز است: رنج و لذت. و یکی از قویترین رنجهای روانی ترس است. ترس، غریزهای بسیار قوی است و تا برطرف شدن آن، معمولاً سایر نیازهای ما آدمها در اولویت بعدی قرار میگیرد.در سطح اجتماعی ترس دایمی از حمله و دسیسه خارجی، اذهان عمومی را از رنجها و معضلات داخلی منحرف و بر خطر خارجی متمرکز میسازد و باعث میشود مشکلات اقتصادی و معیشتی در مقابل خطر موهوم و ترسناکی که شما مدام در رسانهها و مطبوعات در بوغ و کرنا میکنید رنگ ببازد.
۳. اقدامات خشن
وجود دشمن مطلوب، جوی از احساس خطر و هراس بر جامعه حکمفرما میکند و لذا تحمیل انواع اقدامات امنیتی و مقررات خشن از جمله جاسوسی، پلیس مخفی، سانسور، شنود، دستگیری، شکنجه و مانند آن را ممکن میسازد. حرف شما هم این است که چنین اقداماتی اگر هم در حالت عادی محکوم و ناقض حقوق بشر است، در شرایط اضطرار، ناگزیر است.
۴.حذف مخالف
با داشتن دشمن خودتراشیده می توانید به منتقدان و معترضان، چه در اعتراضات مردمی و جمعی و چه گروهی یا فردی، انواع انگها و اتهامات ترسناک بزنید و براحتی آنها را از صحنه حذف کنید. این انگها می تواند عنوان جاسوس، خودفروخته، نفوذی و مزدور بیگانه باشد یا هر انگ و اتهام دیگر. حذف مخالف هم ممکن است به شکل اعدام و حذف فیزیکی باشد یا ترور شخصیت یعنی حذف شخصیتی و حیثیتی، و یا حذف عملی مثل زندان و تبعید. درهرحال، با این روش، خفهسازی صدای منتقد و ترور اندیشه مخالف، ممکن و آسان میشود.
۵.طفره و توجیه
دشمن مطلوب می تواند برای شما امکان توضیح و توجیه همه ضعفها، عقبماندگیها و نابسامانیهایی را که ناشی از فساد و زیادهخواهی شما و مجموعهتان است، فراهم کند چون همه اینها «کار دشمن و توطئه دشمن» است و شما بیگناهید. بعلاوه، شما از صبح تا شب در حال رفع و رجوع خرابکاریهای بیگانه هستید و لذا تشکر مضاعفی هم طلبکارید.
ترفند دشمن خودساخته یا دشمن کاذب حیلهای بسیار کهن است و در همه سیستمهای خودکامه سابقه دارد، از رژیم استالین و مائو و صدام تا پوتین و کیم جونگ اون و دیگران. تنها عاملی که موفقیت این فریب را ممکن میسازد، غفلت و کمآگاهی عمومی است و قویترین سلاحی که آن را خنثی میکند آگاهی و هوشیاری مردم است.اساسأ افراد یا گروههای فریبکار، با تصوری از میزان هوشیاری یا فریبپذیری مخاطب اقدام به کاربست حیله و دروغ میکند و اگر بدانند که حقه آنها نخواهد گرفت به اجرای آن مبادرت نخواهند کرد.