اصطلاح قوم برگزیده، اصطلاحی است برآمده از اندیشههای دینی بشر به این صورت که در طول تاریخ، اقوام و یا گروههایی از مردم با ادعای برگزیده شدن از سوی خداوند یا الههها، به ثمر رساندن هدف خاصی را دنبال میکردند.
پدیده قومبرگزیده بیشتر با یهودیان و قوم بنیاسرائیل شناخته شده و آنان با تمسک به برخی آیات کتاب مقدس، مدعیاند که توسط خداوند(یَهُوه) انتخاب شدند تا فقط او را مورد پرستش قرار داده و مأموریت اعلام حقیقت او را در سراسر جهان به انجام برسانند.
اعتقاد به همین پدیده باعث شد قوم یهود، خصوصا یهودیان افراطی(صهیونیست) دچار چنان غرور و تکبر و تعصبی شوند که برای غیریهود ارزش انسانی قائل نشده و برای رسیدن به اهداف خود خط قرمزی نداشته و از انجام هیچ عملی کوتاهی نکنند.
اساساً پدیده برگزیدگی(فارغ از حقیقت یا توهم آن) برای هر انسان غیرمعصومی میتواند زمینهساز غرور و تعصبی باشد که چنان فرد را کر و کور و گنگ کند که با نادیده گرفتن حقایق و عبور از هر خطقرمزی، تنها برای خود و افراد و اهداف خود قائل به حقانیت شده و هر مخالفی را با برچسب باطل از میدان به در کرده و از هر وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود که برای آنها قائل به تقدس و حقانیت است، کوتاهی نکند.
متاسفانه جمهوریاسلامی نیز از همان آغاز شکلگیری توسط رهبر و برخی سردمدارانش دچار توهم برگزیدگی شد تا جایی که برای خود رسالتی پیامبرگونه برای اصلاح بشریت قائل شد.
مسئله صدور انقلاب و داعیهی نجات مستضعفین عالم، ماحصل همین توهم برگزیدگی است.
این توهم برگزیدگی به حدی در ایشان غلیظ بود که چنین ادعا داشتند که با وقوع انقلابایران و تشکیل جمهوریاسلامی آرزوی دیرینه همه انبیاء و اوصیای الهی برآورده گشته و این انقلاب ظهور صغری و زمینهساز انقلاب جهانی ولیعصر عجلاللهفرجه میباشد.
آقای خمینی مدعی بود که انقلاب ما نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت است.[صحیفهنور/ج۲۱/ص۱۰۸]
تأویل و تفسیر به رأی و تطبیق برخی احادیث مانند قیام مردم مشرق یا رجلی از قم یا حدیثروحالله و… به انقلاب۵۷ و آقای خمینی یا تطبیق شخصیتهای آخرالزمانی مانند خراسانی به آقای خامنهای بر آمده از همین توهم قومبرگزیده است.
همانطور که بیان شد، توهم قومبرگزیده انسان را در مقابل حقایق کر و کور کرده و تنها هدف را برای انسان متوهم دستیابی به نتایجی قرار میدهد که چنان تقدسی برای آنها قائل شده که برای نِیل به آنها بر هر وسیلهای مُتِمَسِک و هر خط قرمزی را به راحتی نادیده گرفته و از آن عبور میکند.
عدم توجه حاکمیت به مشکلات کشور و مردم، امنیتی کردن فضای اندیشه و آزادی بیان و ایجاد جو خفقان، پافشاری بر تصمیمات غلط و بلندپروازیهای منطقهای و بینالمللی به هر قیمتی، دچار شدن به کیششخصیت، ایجاد تکصدایی و یکدستسازی حاکمیت، تقدیس حاکمیت و ایدئولوژی حاکم بر کشور و… همه و همه میوه و ثمره تلخ توهمی است به نام توهم قومبرگزیده.
حاکمیت حتی در مباحث مهدوی، انتظار امام زمانی را تبلیغ و تایید میکند که جمهوریاسلامی زمینه ظهورش را فراهم کرده باشد و امام زمان نیز در عوض مؤید و پشتیبان آنان و عملکردشان باشد.
در پروپاگاندای نظام بارها و بارها شنیدهایم که در برخی داستانسراییها و بعضی ابراز آرزوها، این رهبر ایران است که باید پرچم را تحویل امام زمان بدهد، و این یعنی قوم برگزیدهای که برگزیده شده برای فتح جهان، زمینهسازی برای ظهور منجی و در نهایت تحویل قدرت به ایشان.
به نظر نگارنده این سطور، همانگونه که این توهم یک بار اسباب سرگردانی را برای قوم بنیاسرائیل فراهم کرد و در این عصر نیز برای یهودصهیونیست سرنوشت تلخی را رقم خواهد زد و اسباب نابودیش را فراهم خواهد کرد، اگر جمهوریاسلامی نیز بر این توهم خود باقی بماند و قصدی برای تغییر و تجدیدنظر پیدا نکند، با این یهودیان افراطی سرنوشت مشترکی خواهد داشت.
والسلام