
ضربات بیامان باتوم، شلیک کور ساچمه و … ممکن است برای هر یک از شهروندان در موقعیتی خاص تحقق پیدا کند. کسانی که با کمترین انتقاد رگ گردنشان متورّم میشود تصور کنند عزیزانشان موضوع اعمال خشونت قرار گرفتهاند. نباید هر چه سریعتر این درد را علاج نمود؟ حضرات میگویند در التهابات، سکوت کنید چون دشمن سوءاستفاده میکند! سلّمنا. آقایان بفرمایند در زمان آرامش چه اقداماتی مبذول داشتهاند که اگر فرداروزی باز اعتراضی شد با خشونتهای کور مواجه نشویم؟
خشونت غیرقانونی و اِعمال آن، مصداق روشنی از نقض حقوق و طرد شریعت است.
از نظر حقوقی، جرم است و از نظر شرعی پایمال کردن حق الناس و حرام روشن.
خشکاندن این پدیده نیازمند ریشهیابی دستگاهی فکری است که نه تنها خشونت را توجیه میکند بلکه آن را ضروری تلقی میکند. به نظر میرسد در ایران امروز، بخشی از این توجیهات از بستر نوعی تلقی غلط از دین و شریعت سیراب میشوند.
تصور کنید برخی جایگاه حکومت را به خیمهگاه و حرم حسینی تشبیه کنند و آنگاه جوانی مذهبی اما جاهل تصور میکند ظهر عاشوراست و هر معترض و مخالفی حکم مهاجم به سمت حرم رسول خدا (ص) را دارد.
آشنایان به الفبای دین بدرستی میدانند که اِعمال خشونت در خیابان نسبت به افراد معترض -که در بدترین حالت متهم هستند- حرام مسلّم شرعی است. اما امان از جهلی که لعاب دینی بگیرد و مرتکب خشونت تصور کند که با این رفتار تقرّب به حق پیدا کرده است (درست مانند قاتلان حسین بن علی (ع) که یتقرّبون الی الله بقتله). قطعاً اگر خشونت از دستگاه دینی تغذیه شود، پایانناپذیر است و هیچ امری نمیتواند مانع اِعمال آن شود مگر تربیت دینی و آشنا کردن جاهلان متدیّن با معارف دینی و تفهیم این امر که از برخی خطوط قرمز شرعی هیچگاه و با هیچ توجیهی نمیتوان عبور کرد. کارکردی تربیتی که سالهاست جزء اولویتهای فکری و تبلیغی مبلّغان دینی نیست.
نقطه تأسفبار آن است که این جهالت، قدرت نقد و انکار را از بخشی از متدینین گرفته است؛ به عبارت دیگر دستگاه ادراکی ایشان به جایی رسیده است که حتی نمیتوانند در این سطح نیز به انکار منکر اقدام کنند یعنی حرام روشن شرعی و نقض حق الناس را میبینند و دردشان نمیآید! این همان وارونه شدن پوستین دین است که بشدّت مورد نهی بزرگان دین قرار گرفته است. منکر را معروف دیدن یعنی دستگاه فهم بشدّت دچار اعوجاج شده است تا حدی که به منکر راضی میشوند و مشمول حدیثی میگردند که: «هر که به کردار عده اى راضى باشد، مانند کسى است که همراه آنان، آن کار را انجام داده باشد».