ماکس وبر، پدر علم جامعه شناسی مدرن و از بزرگترین اندیشمندان جامعه شناسی جهان است.
به عقیده ماکس وبر عَقلانی شدن یا عُقلایی شدن فرایندی است که طی آن ذهن انسان سنتی دستخوش تغییر میشود. انسان سنتی، انسانی است که علت و معلول پدیدههای دنیوی را اصولاً در تجربه و آزمایش و علل طبیعی جستجو نمیکند بلکه آنها را به عوامل فوق طبیعی نسبت میدهد و به همین نسبت در سایر حوزههای زندگی هم به افسانهها، تخیلها و… معتقد است. در حوزهٔ سیاسی عقلانیشدن جامعه به معنی جایگزین شدن منابع مشروعیتی اینجهانی یعتی دانش و علم به جای منابع سنتی، مانند عوامل فوق طبیعی، مذهبی و غیره، است.
فرایند عقلانی شدن چه در سطح فردی و سازمانی و یا در ابعاد وسیع حکمرانی و در گستره یک جامعه، فقط و فقط با تجربه کافی انجام میشود.
در حوزه حکمران عقلانیشدن به معنی حاکمشدن معیارهایی همچون شایسته سالاری و تخصصگرایی به جای روابط ایدئولوژیک و خانوادگی و قبیلهای است که در حکومتهای سنتی و بخصوص در ایران رایج اند. بخاطر اهمیت فراوان مجددا تاکید میشود که فرآیند عقلانی شدن جامعه فقط و فقط با تجارب مفید و پایدار صورت میگیرد.
کاش بالگرد حامل آقای رئیسی سقوط نمی کرد و دولت سیزدهم به شکل زودرس و تاسف بار پایان نمی یافت و کاش آقای رئیسی میماند و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۴ حضور میداشت و جریان خالص سازی حاکمیت را حدود یک دهه ادامه میداد و باعث کمک شایانی به فرآیند عقلانیت جامعه ایران میشد. دولت سه ساله و مستعجل او زمان کافی برای فهم نتایج عملکرد او در اجرای سیاستهای کلان کافی نبود تا همه ایرادات این نوع حکمرانی آشکار و عریان شود.
فرهنگ مرده پرستی ایرانیان و تبلیغات وسیع پروپاگاندای حاکمبت، او را به شهید رجایی دوم و اسطوره، نزد حامیان حاکمیت تبدیل کرده است. و متاسفانه نتایج مخرب عملکرد او از یادها رفت.
کاش او زنده بود و یک دوره دیگر ریاست جمهوریش ادامه پیدا میکرد و قطعا ناکامی هایی که بدست می آورد، همه ملت و مخصوصاً رهبران نظام میفهمیدند که مشکل کشور از رئیس جمهور خوب یا بد نیست،مشکل اصلی سیاست های کلان حاکمیت و دیدگاه راهبری و راهبردی و استراتژی غلط در اکثر زمینه های کلان کشوری هست.
متاسفانه رخداد مرگ زودرس او بزرگترین خسارت در جهت عقلایی شدن سیاست در ایران شد.
اکنون تشنگان قدرت با سوار شدن بر موج احساسات پاک اخلاقی و هیجان ملی، برای رسیدن به قدرت با همت تام وتمام سعی در فریب مردم اند تا از این نمد پوسیده کلاهی برای خود بدوزند و همچنان مجری سیاست های غلط کلان باشند.
کاش جامعه مدنی ایران و خرد جمعی ایرانیان به لطف و عنایت تکنولوژی و گسترش شبکههای اجتماعی و حضور اندیشمندان مستقل و فرهیخته و خیرخواه عموم، فریب این هیجانات دروغین را نخورد.
تا رهبران نظام متوجه اشتباهات راهبری در سیاستهای کلان خویش نشوند.
تا رفراندومی صورت نگیرد.
تا قانون اساسی تغییر نکند.
تا قدرت مطلقه با اهرم قوی پاسخگوی ملت نشود.
تا قدرت مطلقه غیر پاسخگو وجود دارد.
تا سیاستهای غلط در سطح کلان تعدیل واصلاح نشود.
تاعقلانیت جایگزین نگاه ایدئولوژیک نگردد.
تا نطام اداری کشور از مریدسالاری به شایسته سالادی تغییر نکند.
و صدها تای دیگر ….
و تا شرکت مردم در انتخابات بعنوان تایید سیاستهای کلان تعبیر شود، رهبران نخبه اهند فهمید که چه فاجعه ای در کشور درحال جریان هست.
رای مردم و صندوق آرا بیخاصیت ، بی اثر و فقط در جهت مقبولیت بخشی و مشروعیت بخشی به حاکمیت ناکارآمد و فساد سیستمی خواهد بود و تاثیر مثبتی برای مردم نخواهد داشت.
کاش مردم و جامعه مدنی، فریب پروپاگاندای تشنگان قدرت که بوی کباب به مشامشان رسیده است را نخورند.
کاش اکثریت مردم مانند انتخابات ۹۸ ، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ در بزم فساد و ناکارآمدی شرکت نکنند.
حضور پررنگ مردم در انتخابات فقط باعث میشود که عدهای از تشنگان قدرت جایگزین (اصلاحطلبان)، عدهای دیگر (اصولگرایان) شوند. بزرگترین بازنده اصلی این میدان خود مردم خواهند که مجبورند با مشکلات خویش دست و پنجه نرم کنند.
به این فرایند مریض کمک نکنیم.
به امید ایران آباد و آزاد