❗️آقای پزشکیان امیدوارم شما هم متوجه شده باشید که کُت تنِ کیست. راستی تا یادم نرفته بگویم در آخرین شب تبلیغات انتخابات” یعنی امشب” در جلوی یکی از ستادها، هواداران پزشکیان صفی را تشکیل داده و در حال چرخاندن پرچمهای فیروزهای بودند، اما همزمان صدای بوقهای ممتد اعتراضی ماشینهای عبوری” تحریمکنندگان دور اول انتخابات” صحنههای زیبایی از امید و ناامیدی را خلق کرده بود. این تصویر و واقعیت شیرین و تلخ، گواه آنچه در مملکت میگذرد، میباشد. واقعیت این است هم تکان پرچمهای فیروزهای و هم بوقهای ممتد اعتراضی هر دو برای ایران است.
سوال مهم این است مقصر آنچه، که با چشم و گوش، دیدم و شنیدم، یعنی بوقهای ممتد اعتراضی به آنانی که تصمیم به رای دادن، گرفتهاند، چه افراد و جریانهایی هستند؟ ای کاش پزشکیان اینجا بود و خود از نزدیک چنین واقعیت تلخی را مشاهده میکرد. این مقدمه کوتاه واقعیت تلخ، چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، جمهوریاسلامی در دور اول و دوم است.
آقای پزشکیان من هیچ خردهای به تحریمکنندگان انتخابات نمیگیرم چرا که اعتماد و باورشان نسبت به شعارها، برنامهها و …سلب شده است و شخص شما بعلاوه مشاورانتان تا به اکنون نتوانستهاید، اعتماد و باور تحریم کنندگان را جلب کنید. پس نتیجه میگیرم مقصر آنان نیستند، بلکه مقصر فقط خودتان هستید که در محاصره ادبیات ذهنی شرطی شده به دلیل تربیت یافتگیتان در ساختار جمهوریاسلامی بوده است. فوبیای عبور از خطوطی که تا خرتناق در تار و پود ذهنیتان فرو رفته است، هنوز هم دست از سرتان بر نمیدارد. بهتر است اینطور بیان شود که در استخر ۴ متری ادبیات زمامداری یک شکل و یک رنگ غرق شدهاید، بنابراین چنین غرق شدهای، چطور و چگونه میتواند مدعی نجات ملتی که از طریق فناوری و تکنولوژی شنا کردن در دریای مواج دنیای امروز را آموخته اما فعلا در پشت دیوار سدی که آب به وسیله توربین از زیر دیوار به رودخانه میرود و مردم شنا بلد را به پایین میکشد، شود!
آقای پزشکیان ملتی که از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی به زیست چند وجهی جوامع توسعهیافته آگاهی و تفاوت جوامع باز و بسته را میداند و به درستی متوجه شده که این سیاستهای خرد و کلانِ حکمرانان است که ملتی را ثروتمند و ملتی را بدبخت میکند، چطور و چگونه میتوانید چنین مردمی را متقاعد کنید که به شما رای بدهند تا خواست و مطالباتشان را برآورده کنید؟ آیا اصلا از خواست و نیازهای اکثریت جامعه امروز ایران اطلاع دارید؟
آقای پزشکیان چند نمونه را خدمتتان عرض میکنم شاید کمکی به شما شود تا در نحوه مواجههتان با چنین جامعه رشدیافتهای، تجدید نظر کنید. ملتی که معنی و مفهوم دموکراسی را یاد گرفته و آزادیعقیده، آزادی فکر و آزادیبیان را حق خود دانسته و سبک زندگیاش را خود میخواهد انتخاب کند و به تعبیری تصور میکند جدایی دین از سیاست راهگشا و ارتباط متوازن با غرب و شرق را موجب توسعه میداند، آیا نحوه مواجهه با چنین جامعهای در ادبیاتتان و همچنین اجرای سیاستهای کلیتان، تناسب دارد؟ باور کنید ندارد. به همین دلیل مشاوران مجبور شدهاند از جلیلی مار غاشیه بسازند تا به اصطلاح به پروانه جراره پناه ببرند! آیا در این ترسبازیها و ترسسازیها، خواست و مطالبات جامعه وجود دارد؟ مردمی که آب از سرشان گذشته، مگر تفاوتی میکند یک وجب یا چند وجب باشد؟
آقای پزشکیان به عنوان یک روزنامهنگار پیشنهاد میکنم، نخست اینکه در این لحظات در نحوه مواجهتان با جامعه امروز ایران تجدید نظر و نکته مهمتر اینکه به مردم بگویید من اگر با رایتان رییسجمهور شوم قول میدهم پشت دستِ خواست و مطالباتتان بازی کنم. به مردم قول بدهید اگر رییسجمهور شوید کنارشان قرار گرفته و همراه با آنان حرکت میکنید. به مردم قول بدهید به عنوان جزء، به کل یعنی اکثریت ملت میپیوندید. متاسفانه شما در حال تلاش بیثمری هستید تا به مردم بگویید پشت شما حرکت کنند. مردمی که مقصد شما را میدانند و آن مقصد برایشان هدف و مطلوب نیست! چرا شما از آنان نمیپرسید، مقصدتان کجاست تا من هم به عنوان رییسجمهور همسفرتان شوم؟
آقای پزشکیان حرف پایانی اینکه شما و تیمتان باید با اکثریت ملت ایران همراه شوید. اما متاسفانه دچار خطای محاسباتی شده و فکر میکنید مردم باید همراهتان شوند. مگر نمیگویید صاحب مملکت مردماند؟ اگر واقعا اعتقاد به این حرف دارید پس نگرانیتان از چیست؟ از مرگ میترسید؟ از چه میترسید؟ نگران از دست رفتن موجودیتها هستید؟ وقتی مردم صاحب مملکتاند، دیگر چه تفاوتی برایتان میکند که آنان چه میخواهند و چه نمیخواهند!