.
قبل از انقلاب برنامهریزان اقتصادی و اجتماعی رژیم پهلوی به درستی آینده جهان و آینده ایران را آیندهی شهری میدانستند. لذا سرمایهگذاری در بسیاری از روستاها را معقول و مقرون بهصرفه نمیدانستند. چون در هرحال بسیاری از روستائیان در آینده شهرنشین میشدند.
تجربه امروز نشان میدهد که این کارشناسان پُربیراه نمیگفتند و امروزه چیزی حدود ۴۰هزار روستا که اکثراً دارای برق، لولهکشی آب و یا گاز هستند، خالی از سکنه شده، اکثریت مهاجرت کرده و یا تعداد انگشتشمار خانوار که شامل پیرمردان و پیرزنان هستند باقی ماندهاند.
در اواخر دهه چهل و دهه پنجاه شمسی دانشجویان انقلابی احساسی (رمانتیسم) -که غالبا از خانوادههای فقیر شهری و یا روستایی بودند- تحت تاثیر اندیشههای مارکسیستی، اسلامِ انقلابی و سوسیالیستی قرار گرفته، به روستاها میرفتند تا فقر را به اطلاع مردم و به رخ حکومت بکشند که شاه به روستائیان فقیر رسیدگی نمیکند، غافل از اینکه در فرایند برنامهریزی توسعه، همهی روستاها ارزش سرمایهگذاری ندارند و برعکس با ایجاد امکانات سیل مهاجرت به شهر شتاب بیشتری میگیرد.
حتی در کشوری مثل ژاپن حدود ۶۵هزار خانه روستایی خالی از سکنه است و مردم، بویژه جوانان حاضرند در آپارتمانی ۲۰ – ۳۰ متری شهری مثل توکیو زندگی کنند اما در روستا نباشند چون احساس میکنند شهر محل پیشرفت است.
شما نمیتوانید در یک روستای دور از شهر به دنیا بیایید، همانجا بزرگ شوید و سپس مثلا مهندس، یا خلبان و کارمند شوید. اگر میخواهید پزشک و خلبان و مهندس و فیلسوف و متفکّر و معلّم شوید باید به شهر بروید، به همین خاطر بین توسعهیافتگی کشورها و تعداد روستاها رابطه وجود دارد. کشورهای صنعتی مثل آلمان و فرانسه و ایتالیا و مانند آن کمتر از ۵ درصد روستا و روستانشین دارند اما در مقابل کشورهای جهان سوم مانند هند و افغانستان حدود ۶۰ درصد مردمشان روستانشین هستند.
دانشجویان انقلابی دهه ۵۰، رژیم پهلوی و شخص شاه را دائماً سرکوفت میزدند و روستاهای فقرزده، پاشنهی آشیل نظام شده بود. در مقابل، ساواک هم به این رفتارها واکنش نشان میداد. در کتاب “جامعهشناسی در ایران” نوشته لهساییزاده و مهدی آمده که در دهه ۱۳۵۰ شمسی دانشجویان و محققانی برای تحقیق روی فقر به روستا میروند و پس از بازگشت دستگیر میشوند!
سرانجامِ چنین شعارها و سایر مبارزات، منجر به انقلاب ۱۳۵۷ شد. تحت تاثیر همان رمانتیسم انقلابی، جهاد سازندگی شروع کرد به رسیدگی به روستاها و سعی کرد به روستاهای بالای ۲۰ خانوار برق و آب بهداشتی برساند که بعدها گازکشی هم اضافه شد. بعضاً اعلام شد گاهی در هر روز به ۶ روستا برق وصل میشد. برایشان جاده هم میساختند و ما غرق در شادی بودیم که روستاهای ما دارای امکانات میشوند اما غافل از اینکه این جادهها در آینده جاده مهاجرتِ خیل عظیم به شهرها میشوند.
در جایی خواندم در هند به ۹هزار روستا برقرسانی نمیکنند وقتی از مسئولین سوال شد، پاسخ دادند اگر برق برسد سایر امکانات مثل تلویزیون، یخچال، کولر و سایر لوازم را هم میخواهند، همچنین تا چشم اینها به جمال تلویزیون روشن شود به شهرها هجوم میآورند و ما توان مدیریت نخواهیم داشت. باید این کار به تدریج و به مرور و حساب شده انجام شود.
اما بعد از انقلاب با آن اقدامات بدون اندیشه و برنامهریزی، دهها هزار روستای ایرانی که دارای امکانات اولیه هستند، خالی از سکنه شده و روستا از حالت بازدهی و سودمندی خارج شده است. بگذریم که الآن بسیاری با بیآبی و کمآبی هم مواجه هستند.
روستاها را از وجهی میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
1⃣ روستاهایی که امکان و پتانسیل شهر شدن دارند.
2⃣ روستاهایی که ییلاقی و توریستی هستند و یا میتوانند برای سکونت و مهاجرت معکوس جذاب باشند.
3⃣ روستاهایی که فاقد دو خصیصه فوق هستند. اینها خالی از سکنه شده و یا در آینده این اتفاق خواهد افتاد. متاسفانه سرمایهگذاری در این روستاها ارزش نداشته و یک کارشناس پیشبینی کرده تا سال ۱۴۵۰ احتمالا کمتر از ۱۸ درصد روستانشین داشته باشیم.
بههرروی رمانتیسم انقلابی بعد از انقلاب باعث شد که ما بسیاری از روستاها را آباد کنیم اما امروزه جمعیت فعالی در آن وجود ندارد. تازه روستاهایی از نوع دوم هم بیشتر املاک شهرنشینان بوده که افغانستانیهای قانع ، از مزارع و ویلاها مراقبت میکنند.
اگر شما به روستاهای ساوجبلاغ، شهریار، ورامین و سایر مناطق اطراف تهران بروید میبینید اکثریت ساکنان دائمی آنها افغانستانی هستند که از املاک شهرنشینان محافظت میکنند. تجربه ۵۰ ساله بعد از انقلاب نشان داد ما روستاهایی را آباد کردیم که بعضاً نیاز نبود و فقط مهاجرت روستائیان را تسهیل و تسریع کرد.
.