بین خوشبین بودن و واقعبین بودن باید واقعبین بود و اگر خوشبینی به واقعبینی آسیب میزند، بیدرنگ باید آن را کنار نهاد. متأسفانه دیگر جایی برای خوشبینی نمانده و باید پذیرفت نشانهها از افزایش تنش حکایت دارند. زنجیرۀ رخدادها که با هفت اکتبر آغاز شد، در سالگرد آن به جایی رسید که یک سال پیش در مخیلۀ بدبینترین تحلیلگران هم نمیگنجید، چنانکه اگر دو سال پیش این تصویر آخرالزمانیِ غزه را میدیدید، بعید بود آن را باور کنید؛ گرچه البته وقتی عملیات هفت اکتبر رخ داد، تقریباً میشد انتظار داشت واکنش اسرائیل از هر آنچه تا پیش از آن از آن سراغ داشتیم شدیدتر خواهد بود.
هر چه جلوتر میرویم تصویر رخدادهای یک سال گذشته شفافتر میشود. به نظر میرسد اسرائیل چنین مسیری را هدفمند دنبال کرده و تعمداً اجازه میدهد زنجیرۀ کنش و واکنشها تداوم یابد. نشانهای دیده نمیشود که اسرائیل قصد داشته باشد این زنجیره را متوقف کند. اروپا در افولِ جهانیِ مزمن خود کلاً از خاورمیانه پا پس کشیده است. روسیه امید دارد با گسترش درگیریها در خاورمیانه فشار بر غرب افزایش یابد تا دست از حمایت از اوکراین بردارند و از پشت به زلنسکی خنجر بزنند.
آمریکا تا حدی در قبال واکنشهای اسرائیل به جمهوری اسلامی نقش ترمز را ایفا کرده است. برای مثال پس از عملیات پهپادیـموشکی پیشین همۀ مقامات دولت بایدن اصرار داشتند حمله شکست خورده تا به اسرائیل بقبولانند «هیچی نشده! فقط یهکم گلگیر جلو قُر شده که آن هم بدون رنگ درمیآید.» اما هر نظارهگری میدانست مسئله «نفس حمله» بود. بایدن موفق شد اسرائیل را مهار کند؛ گرچه اصلاً شک دارم آمریکا هیچگاه بتواند چیزی به اسرائیل بقبولاند؛ اسرائیل مهارت خاصی دارد خواست خود را نرمنرم در کاسۀ آمریکا بگذارد ــ بدون حمایت آمریکا هم نظرش چندان عوض نمیشود.
در دومین عملیات موشکی تصاویر اجازه نمیداد مقامات آمریکایی بگویند «طوری نشده». گرچه باز هم میگفتند عملیات شکست خورده است. اینبار مشخص بود آمریکا میداند نهایتاً بتواند کمی واکنش اسرائیل را تعدیل کند. به همین دلیل بایدن اول گفت تأسیسات هستهای نباید هدف قرار گیرد و بعد تلویحاً تأسیسات نفتی را هم به آن افزود. اما باز هم به گمانم سیاست اسرائیل در برابر بایدن همان است که به مرگ میگیرد تا به تب راضی شود. ترس آمریکا این است که درگیری از مهار خارج شود، اما هدف اسرائیل این است که آمریکا را گام به گام به درگیری بکشاند.
به گمانم اسرائیل با همین ریتم سطح تنش را بالا و بالاتر خواهد برد. اینک میدانیم که هدف اسرائیل در برابر حماس حذف کامل آن از غزه بود. با کمی تأخیر فهمیدیم در قبال حزبالله نیز هدفش ضربۀ حداکثری به حزبالله بود ــ لازم نیست توضیح دهم ضربۀ حداکثری یعنی چه. فقط این را هم اضافه کنم که به نظر در اسرائیل، سالها دربارهٔ جنگ سیوسهروزۀ سال ۲۰۰۶ فکر شده بود و اینبار کلاً اسرائیل تغییر تاکتیک داد. اول با عملیات پیجری در قاعدۀ حزب و توأمان حملۀ گسترده به رستۀ رهبری وقتی تعادل حزبالله را به هم زد، حملۀ زمینی را آغاز کرد؛ آن هم پس از فعالیت گستردۀ توپخانهای و نقطهزنی در جنوب لبنان. اما این جنگ در جنوب لبنان هم احتمالاً بسیار طولانی خواهد بود و با اشغال مناطقی همراه خواهد شد.
میماند این پرسش اصلی و بزرگ که درگیری با جمهوری اسلامی چه میشود؟ در این مورد باید منتظر تنشی دائمی و زدوخوردی بلندمدت باشیم؛ زدوخورد به همین معنایی که تا اینجا دیدهایم، منتها در سطحی بالاتر. احتمالاً شدت حملاتی موشکهای ایرانی بیشتر میشود و واکنشهای اسرائیل هم شدیدتر میشود. به این شکل، اسرائیل به جهان فرصت میدهد خود را به این تنش عادت دهد. متأسفانه هیچ سازوکاری برای متوقف کردن این زنجیرۀ کنش و واکنش وجود ندارد. نمیتوان گفت دقیقاً چه اتفاقاتی خواهد افتاد، اما دستکم میتوان حدس زد «ایدۀ دولت پزشکیان» که اولین روز دولتش با ترور هنیه در تهران همراه بود، عملاً محکوم به شکست است. فقط کافی است این زنجیرۀ تنش چند درجه داغتر شود تا بستن پروندۀ هستهای و تحریمها نهتنها ناممکن، بلکه سویۀ معکوس بگیرد. «ایدۀ دولت روحانی» که از سال ششم آن شکست خورد، اینبار از روز اول دچار مشکل اساسی شد.
زنجیرۀ درگیری که هفت اکتبر آغاز شد، پس از یک سال با فرود موشکها در پایگاه نوآتیم کامل شد. تاکتیکهای اسرائیل عوض شده و بیش از همیشه آماده است خون هم بدهد (چنانکه عملاً اجازه نداد حماس از گروگانها بهرۀ خاصی ببرد). هفت اکتبر ۲۰۲۳ نمیدانستیم هفت اکتبر ۲۰۲۴ به اینجا میرسیم. هفت اکتبر ۲۰۲۵ کجاییم؟ دستکم به گمانم صحبت از «سال» برای این درگیری هیچ بیراه نیست.
مهدی تدینی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ