،
شوروی زمانی به تولید و ساخت اتومبیل لادا روی آورد که با ماهواره اسپوتنیکاش فضا را فتح کرده و با سیستمهای موشکیاش حرف اول را در جهان تسلیحات میزد. اما عجیب آنکه کشوری که نام ابرقدرت را یدک میکشید بدترین ماشینهای سواری را میساخت و مردمش برای به دست آوردن هر چیز مصرفی دیگری در مضیقه بودند.
مسئله چه بود؟ کشوری با آن همه دانشمند برندهٔ جایزه نوبل، با آن مغزهای درخشان علمی، و با آن همه منابع طبیعی و انسانی و مادی چرا نمیتوانست اتومبیلی بسازد که توان رقابت با همتایان غربیاش را داشته باشد؟جواب به نظرم ساده است. وقتی اقتصاد بسته و دستوری باشد صنعت از حرکت به جلو باز میماند. در کشورهای اقتدارگرا اقتصاد بیش از آنکه در خدمت مردم و نیازهای روزمرهٔ آنها باشد در خدمت اهداف سیاسی حاکمان است و به حفظ و تداوم قدرت آنها خدمت میکند و منابع مالی به جای جاری شدن به سوی صنایع تولیدکنندهٔ کالاهای مصرفی به سمت صنایع غیرمصرفی هدایت میشود. نمونهاش مصرف میلیاردها روبل در صنایع فضایی شوروی.
حکومت اقتدارگرا در عرصهٔ اقتصاد دنبال انحصار و نابود کردن رقابت است. حکومت از صنایع و اقتصادش در درجهٔ اول فرمانبری از برنامههایی را میخواهد که نه بر اساس قوانین طبیعی بازار آزاد که بر اساس خدماتشان به اهداف سیاسی حکومت طراحی و ابلاغ شده است. در نظام اقتدارگرا، ایدههای دستوری میتوانند به هر روندی که نشانی از رونق اقتصادی و صنعتی در آن باشد پایان دهند.
بیژن اشتری،
مائو دو بار با ایدهٔ تحول کشاورزی از طریق صنعت موجب توقف رشد اقتصادی کشورش در دهههای پایانی حکومتش شد و فقر عمومی را تشدید کرد. قدرت مطلقه به هیچ قشر نخبهٔ علمی و فنیای اجازه رشد نمیدهد. قدرت ابداع و نوآوری که موتور محرکهٔ رشد صنعتی است در محیط بسته رو به ضعف میگذارد. تحت حکومت اقتدارگرا رابطهٔ طبیعی میان مشتری و صنعتکار مختل میشود و میل و اولویت مشتری به هیچ انگاشته میشود. بخش خصوصی از ترس نقض حق مالکیت خصوصیاش جرئت ورود به عرصهٔ تولید را ندارد. صنعتکاران به هیچگونه آمار اقتصادی و صنعتیای که برای کارشان به آن نیاز ضروری دارند، دسترسی ندارند. کارخانههای اتومبیلسازی به جای خدمت به نیازهای مردم در واقع محملی هستند برای خدمت به سیستم حکومتی و پاسخگویی به نیازهای آن، و خلاصه اینطوری میشود که میتوان موشک مافوق صوت و ماهواره ساخت اما نمیتوان یک ماشین استاندارد طراحی کرد که در هر صد کیلومتر پنج لیتر بنزین بسوزاند.
بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ