خانه / مقالات / حاکمیت و دانشگاه: محمدجواد مظفر

حاکمیت و دانشگاه: محمدجواد مظفر

..
خوشبختانه در ایران چرخ به گونه دیگری چرخیده است

سال‌ها ترجیع‌بند شعر گونه‌ای در میان مبارزان و روشنفکران ایرانی به‌نام «برشت» دست به دست می‌شد با تحقیقی که اخیراً انجام داده‌ام برایم آشکار شد که گویندهٔ آن «مارتین نیمولر» کشیش پروتستان ضد نازیسم دهه‌های میانی قرن بیستم بوده نه برشت.

آن شعرگونه چنین است:

اول سراغ کمونیست‌ها آمدند؛ سکوت کردم چون کمونیست نبودم…

بعد سراغ سوسیالیست‌ها آمدند؛ سکوت کردم زیرا سوسیالیست نبودم…

بعد سراغ یهودی‌ها آمدند؛ سکوت کردم چون یهودی نبودم…

سراغ خودم که آمدند؛ دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید…

به یاد دارم که از ۱۳۵۸ تا اواسط دههُ ۶۰ در دانشگاه‌های ایران تسویه‌هائی گاه بسیار بی‌رحمانه در دانشگاه‌ها شد.

بسیاری از استادان با رویکرد انقلابی تسویه و اخراج شدند.

از دکتر اکبر استاد برجسته علوم سیاسی تا دکتر قبادی به جرم کمونیست بودن تا غلامحسین میرزاصالح و دکتر وطن‌خواه تا دکتر سیدجواد طباطبائی و صدها استاد برجسته دیگر که یا ناگزیر به ترک کشور شدند یا به مشاغل دیگر پناه بردند.

⚜ در آن سال‌ها این اقدامات با سکوت و عموماً تأیید نیروهای انقلابی و افکار عمومی مواجه شد. چرا که هژمونی و سیطره تفکر انقلابی اجازه نمی‌داد تا شرایط به‌گونه دیگری رقم بخورد.

⚜ در همان  دههٔ ۶۰ و در نیمسال دوم سال تحصیلی ۶۸ – ۱۳۶۷ در حالی‌که راقم این سطور در حال تدریس در ۴ کلاس ۵۰ نفره در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی بودم و مطالب مطرح شده در کلاس آنقدر برای دانشجویان متفاوت بود و تازگی داشت که حتی دانشجویانی که در آن ترم آن درس را نداشتند در کلاس من شرکت می‌کردند. این در حالی بود که در تمامی ۱۰ سال ۵۸ تا ۶۸ در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی تدریس می‌کردم.

⚜ در نیمهٔ ترم پس از عزل آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی رهبری در ۶ فروردین ۶۸ در روز جمعه اول اردیبهشت اقدام به دستگیری من کردند.

⚜ دریغ از آن که صدایی از کسی برخیزد. گوئی نه کسی آمده و نه کسی رفته است! حتی آن ۲۰۰ دانشجو که در میانه ترم بدون معلم رها شده بودند حرفی نزدند، زیرا در آن شرایط تنها رعب و ترس وحشت حاکم بود و عمر ده ساله معلمی من که همهُ عشقم بود برای همیشه متوقف شد. اما اکنون؛

⚜ اما اکنون خوشبختانه با افرایش سطح آگاهی جامعه، افت محبوبیت و نفو حاکمیت به پائین‌ترین سطح خود، گسترش فضای مجازی، وجود رسانه‌های برون مرزی، مطبوعات و رسانه‌های آزاد اندیش داخلی، نارضایتی عمومی و بیداری اقشار دانشگاهی از دانشجو تا استاد، حاکمیت دیگر قادر نیست این‌گونه اقدامات را بدون هزینه‌های گزاف انجام دهد.

موج عظیمی که پس از اخراج و بازنشسته کردن و ممنوع‌التدریسی استادان دانشگاه‌های گوناگون به دنبال جنبش زن، زندگی، آزادی به وجود آمده جای بسی امیدواری است که واقعا چرخ در ایران برخلاف آنچه مارتین نیمولر در دوران حاکمیت نازیسم می‌گفت می‌چرخد. و از سکوت به اعتراض فراگیر انجامیده است.

آیا حاکمیت نیز این را درک می کند که زمانه؛ زمانه دیگری است؟!

.