سخنی با یک بسیجی !:امیر کارگر

amirr_kargar

قبل از هر چیز ،  نوشتن این مطلب از همان ابتدا و تیتر آن ، زمینۀ  دو انتقاد جدی را فراهم می کند . اول این که بین خلق و بسیجی ( دشمنان خلق و انقلاب ) حرفی برای گفتن وجود ندارد ، و دوم چرا بجای مخاطب قرار دادن رهبران این جریان سرکوبگر ، سخن با یک عنصر دون پایۀ آن ؟
بسیجی :
دیر یا زود من و تو در آخرین نبرد مقابل هم قرار خواهیم گرفت ، من در صفوف خلق ستم دیده و انقلابیونش و تو در صف حاکمان جنایتکار و مزدورانش . اما تا آن زمان گفتن چند نکته به تو وظیفۀ خودم می دانم .
من یک هوادار ساده مجاهدین ، یکی از سازمانهای عضو در شورای ملی مقاومت ایران هستم . سازمانی که از ابتدای انقلاب تا همین امروز بیش از صدهزار نفر از اعضاء و هواداران و خانواده و بستگان آنان به دست رهبران جنایتکار تو اعدام شده اند .
سازمانی که با فدای خون رهبران و بالاترین کادرهایش  در دیکتاتوریهای شاه و شیخ ، وفاداری به مردم و آرمان رهایی بخشش را به کرات اثبات کرده است .
سازمانی که در قتل عامِ بیش از 30 هزارنفری 67 ، پرچمدار بیشترین پرداخت بهای آزادی مردمش بوده است .
در حد فهمم برایت توضیح بدهم که اعضای مجاهدین خلق ایران ، مسلمانانی هستند که معتقدند که قبل از ظهور ادیان آسمانی ، انسان خلق شد . بنابراین اگر دینی در جهت رفاه و آسایش و خدمت و رهایی و آزادی و تکامل بشریت نباشد ، معجونی شرک آلود توسط دین فروشان ، به نام تقلبی ِ توحید خواهد بود .
با اعتقاد به همین باور ، آنها  بزرگترین مانع و سد برای  پیشرفت و رهایی انسان را ” استثمار ” دانسته و تنظیم رابطه با هر انسان و یا گروه دیگری را نه براساس خدا و دین و مکتب و مسلک و نژاد و رنگ و جنس ، بلکه صرفا براساس ماهیت استثمار کننده یا استثمار شونده آن ، برقرار می کنند .
بـــســـیـــجــــی
این فقط یک سر نخ بود تا تو بتوانی به خودت کمی زحمت داده و در مورد عقاید آنها مطالعه و تحقیق کنی و ببینی که  نظر آنها در مورد اسلام ارتجایی و قرون وسطایی چیست و آیا کسی بهتر و بیشتر از آنها توانسته است جلوی این گونه اسلامی بایستد  !
و یا چرا دیالکتیک را قبول دارند ! چرا می گویند تکامل ! نظرشان در مورد ماتریالیسم چیست ! چرا نزدیکیشان با یک ماتریالیست مبارز و انقلابی و یا یک آتئیست  آزادیخواه بیشتر از یک مرجع تقلید حاکم و ظالم است !
چرا مبارزه دادخواهانه  را به سازش و تسلیم ترجیح دادند ! چرا بنی صدر را از قلب خمینی بیرون کشیدند !
چرا با نخست وزیر وقت عراق در زمان جنگ ، قرارداد صلح را امضاء کردند ! چرا به عراق رفتند و از آنجا زهر آتش بس را در گلوی خمینی ریختند وبا نثار خونشان ، از نابود شدن حرث و نسل بیشتر مردم ایران در جنگ ضد میهنی ، جلوگیری کردند  !
چرا یک زن مسلمان را رئیس جمهور خود کرده اند ! چرا بسیاری از زنان  هوادار مقاومت نه تنها حجاب ندارند بلکه خیلی از آنان مسلمان که هیچ ، حتی دارای اعتقادات مذهبی هم نیستند !
چرا مجاهدین به قیمت جانشان هم که شده برنامه های ضد بشری و تروریستی رژیم ، بخصوص اتمی آن را افشاء می کنند !
راستی چرا مجاهدین با تمام قوا سیاستمداران و دولتمردان آمریکایی و اروپایی را به حمایت از مقاومت مردم ایران فرا می خوانند و آنها را از پشت رژیم آخوندی بیرون می کشند ! و هزاران چرای دیگر ….
بـــســـیـــجـــی
اگر نتوانی دشمن قسم خورده ات را به خوبی بشناسی ، تا ابدالدهر مُهر فالانژ و احمق و نفهم و عقب افتاده و مزدور و خنگ بر پیشانی ات خواهد ماند . بگذار زمانی که قلم یا تفنگت می خواهد  من را هدف قرار دهد ، از روی حسادت و بیشعوری و تعصب و بی مغزی و تبهکاری نباشد ، و بداند که چه کسی را و به چه خاطر هدف قرار داده است . اگر غیر از این باشد ، تو به هر پُست و مقامی هم که برسی ، به هر صورت هم که تغییر رنگ و نام دهی ، هر پرچمی هم که در  دست بگیری ، هر طور که  قیافه ات هم تغییر دهی و هر شعاری هم بدهی باز یک بسیجی احمق و نادان خواهی بود .
شاید درذهنت  رؤیای به دست آوردن پُست و مقامی می پرورانی ، که برای رسیدن به آنها ، حتی اگر پست وزرات و رئیس جمهوری هم باشد ، باز نیاز به این داری که نیروی براندازت را بشناسی ، والا این نیرو کاری می کند که به  سرنوشتی بدتر از سرنوشت احمدی نژاد دچار گردی ، که باز مُهر رئیس جمهور احمق بسیجی بر پیشانی ات خواهد ماند .
یا اصلا شاید بخواهی مانند خاتمی و روحانی اصلاح طلب شوی که نتیجه اش شاهد هستی . هیچکس آنها را جدا از بسیجیهای یک بار مصرف و یا یک دوران مصرف نمی بیند . حتی کسانی مانند گنجی و سازگارا و کدیور و مهاجرانی و مریم حقیقت جو ووو…..ده ها نفر دیگر که بعنوان سفیران اصلاح طلب ِ جمهوری اسلامی به خارج کشور فرستاده شده اند ، ارزششان اگر از خبرنگاران بسیجی مانند علیزاده و بهنود و نوری زاده ، و بسیجی لابیهایی مانند تریتا پارسی و ….. کمتر نباشد ، بیشتر هم نیست .آیا می دانی چرا ؟
چون وقتی نام مجاهدین و مقاومت ایران به میان می آید ، بسیجی گونه و احمقانه وار به نشخوار کردن کثافتهای وزرات اطلاعات مشغول می شوند .
بــســیــجــی
تو پایه گذار بی تفکری و نا آگاهی و پارازیت پرانی احمقانه و بی خردانه نیستی ، بلکه وارث خلف آنی .
برای مثال ، همین عدم اعتقادت به ابتدائیترین آزادی های فردی یعنی آزادی پوشش و آزادی بیان ، از رضا میرپنج ( یا همان رضا شاه ) به خمینی و بعد به تو به ارث رسید . و یا نسبت دادن بی معنی ترین و مضحک ترین القاب به مخالفان ، که باز از محمد رضا پهلوی  به توهدیه شد . مانند مارکسیستهای اسلامی و التقاطی و ستون پنجم دشمن و همدستان صدام و یا خائنین به ایران .
به زبان ساده تر ، بعد از سرقت انقلاب ضد سلطنتی توسط خمینی ، در راستای ادامۀ سرکوب مردم و نیروهای آزادیخواه و انقلابی ، ” ساواک شاه ” به  “ساوامای شاه وشیخ ” تغییر نام پیدا کرد وتوِ بسیجی  بدون بکار بردن شعور و فکرت ، با دهانی دریده و ذهنی لجن گرفته ، بازوی طبهکاری های آن گردیدی .
در پایان :
بـــســـیــجـــی
اگر درصدد آگاهی و شناخت از دشمن و خصم قسم خورده ات برنیایی ، حتی اگر لـُخت هم در میان عموم با پلاکاردی که روی آن نوشته شده باشد ” مرگ بر جمهوری اسلامی ” ظاهر شوی و در همان حال به پوشش زنان جنگجوی آزادیخواه ایراد بگیری و برای تحقیرشان آنها را « لچک به سر » بنامی ، فوراً بسیجی بودنت را آشکار کرده ای .
یا اگربا پرچم سرخِ  داس و پتک نشان و شعارِ ” کارگران جهان متحد شوید ” ، بدون کشش فهم و درک دیپلماسی مجاهدین و مقاومت ، با جار و جنجال و هوچیگری ، آنها را عوامل امپریالیسم بنامی ، باز بسیجی بودنت را نشان داده ای .
باور کن که بعد از 38 سال دجالیت امامت و نیرنگهای وزارت اطلاعاتت ، آنقدر بی فرهنگی و بی پرنسیبی ات تابلو است که به مجرد این که دهانت را باز کنی ، به راحتی می توان از ادبیاتت فهمید که بسیجی هستی .
حتی اگر بعنوان یک شاهزادۀ فرضی و تخیلی ، برای تظاهر به میهن پرستی ادعای صرفنظر از تاج و تخت پادشاهی هم داشته باشی ، اما همین که بزرگترین و اصلیترین و جدی ترین نیروی برانداز حاکمیت جنایتکار بر میهنت را با ادبیات وزارت اطلاعاتی ،” همدستِ دشمن و خائن به ملت” بنامی ،معلوم می شود که دلسوزیت برای ایران فریبی بیش نبوده و باز بسیجی احمقی بیش نیستی .
آه بـــســـیـــجـــی آگــــــاه شــــــــو !
اگر آگاه می شدی ، مطمئنا دیگر آب به آسیاب کسانی که  پول مردم ایران را غارت و اختلاس و چپاول می کنند ، و یا  منافع ملت را در تنور جنگ سوریه و عراق و افغانستان و یمن و بحرین و عربستان و سودان و مصر و….، یا در جیب لابی های مفت خورو مماشاتگران دزد و کارتلهای نفتی استعماری  و کشورهای به اصطلاح مارکسیستی آمریکای لاتین و احزاب چپ اروپایی و آمریکایی و یهودیان خودفروش مشکوک و ووو می ریزند ، نمی ریختی .
اگر آگاه می شدی ، از بکارگیری تمام انرژیها و امکانات دنیا برای نجات میهنت شاد می شدی و برای ریخته شدن همۀ آنها به جیب مردمت سپاسگزار بودی .
بسیجی ، هر چند که می دانم فرضیۀ نسبیت در مورد کودنی و نادانی تو صادق نیست ، اما باز هم با تمام وجود می گویم :
بــــســــیـــجــــی ، چیزی به آخرین رویارویی نمانده است ، آگــــاه شــــــــو ! شاید که با آگاه شدنت بتوانی چیزی از مبارزه و آزادی و رهایی و انسانیت را هم بفهمی !
امیر کارگر