شهلا شفیق : سیاست مماشات دولتهای غربی، رژیم ایران را در پی گرفتن سیاست گروگانگیری ترغیب کرده است؛ سیاستی که هم در خدمت سرکوب مردم داخل کشور بوده است هم ناامن کردن کشورهای خارجی. اما، استمرار مماشات غرب در قبال رژیم ایران خود متاثر از دو عامل مهم است : اغتشاشهای درونی اپوزیسیون ایران و موفقیت لابیهای رژیم اسلامی در عادی جلوه دادن آن در خارج. در واقع، اغتشاشهای درونی اپوزیسیون ایران باعث شده که رهبران غربی تحت تاثیر لابیهای رژیم ایران قرار بگیرند و به مماشات با جمهوری اسلامی روی آورند.
فرانسه خواستار تحریمهای اتحادیۀ اروپا علیه مسئولان و مسببان مستقیم گروگانگیری اتباع فرانسوی در ایران شده است. اکنون حدود هزار روز از دستگیری و زندان سسیل کولر، استاد ادبیات فرانسه، و همسر او، ژاک پاری، و همچنین دستگیری و زندان یک جوان نویسندۀ فرانسوی، اُلیویه گروندو، در ایران به اتهام جاسوسی میگذرد. دولت فرانسه اتباع زندانی خود در ایران را رسماً گروگانهای دولتی مینامد که حکومت ایران از آنها به عنوان ابزار فشار یا جهت اخاذی و باجگیری استفاده میکند.
علت تداوم اسارت این سه تن در ایران چیست؟ آیا دولت فرانسه در مقابل امتیازهایی که رژیم ایران احتمالاً در ازاء آزادی سه شهروند فرانسوی درخواست کرده از خود مقاومت نشان داده است یا این که بالعکس فرانسه در قبال رویۀ رژیم ایران دچار سردرگمی و ناتوان از اتخاذ یک سیاست روشن است؟
شهلا شفیق، نویسنده و جامعهشناس مقیم فرانسه در پاسخ به این پرسشها از جمله گفته است :
“سرنوشت سسیل کولر و همسر او در ایران حقیقتاً دردناک است. رژیم جمهوری اسلامی ایران از گفتن این ابایی ندارد که به شیوۀ سرگردنه عمل میکند. خاطرمان هست که محسن رضایی، فرماندۀ پیشین سپاه پاسداران، صریحاً اعتراف میکرد که در صورت وقوع درگیری میان ایران و آمریکا جمهوری اسلامی از همان آغاز هزار شهروند آمریکایی را گروگان خواهد گرفت و با دریافت پول در ازاء آزادی هر یک از آنان نیازهای مالی خود را نیز تأمین خواهد کرد. این سیاست مستمر جمهوری اسلامی از آغاز در قبال شهروندان دو تابعیتی و اتباع خارجی بوده است و خانم سسیل کولر – همانند دیگر گروگانهای فرانسوی در ایران – قربانی همین سیاست شده است.
در قبال این سیاست، رویکرد دولت فرانسه متناسب با واقعیت یا موقعیت همواره در نوسان بوده است. اما، این نوسان مشکلی عمومی است. زیرا، نه فقط در فرانسه، بلکه در سطح اروپا و آمریکا نیز یک رویکرد، یک سیاست واحد و جهانشمول در قبال سیاست گروگانگیری جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد. ۴۶ سال پس از ابداع و به کارگیری مستمر این سیاست از سوی جمهوری اسلامی، حتا در درون سازمان ملل یک سیاست واحد در قبال رفتار جمهوری اسلامی اتخاذ نشده است.
در سطح اروپا هر کشوری بر اساس منافع سیاسی لحظهای خود عمل کرده است. در فرانسه این منافع سیاسی لحظهای امروز ایجاب کرده که این کشور رویکرد نسبتاً سختگیرانهای در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کند. آینده نشان خواهد داد که روش جدید تا چه اندازه ثمربخش خواهد بود…
جمهوری اسلامی ایران تاکنون موفق بوده به ویژه به یاری نیروهای نیابتیاش در منطقه تصویر یک قدرقدرت، یک دزد سرگردنه قُلدر را از خود در مناسبات بینالمللی جا بیندازد. با شکست و تضعیف رژیم ایران و نیروهای نیابتیاش در منطقه این تصویر در حال فروریختن است. اظهارات اخیر مقامات فرانسه در قبال جمهوری اسلامی ایران در بستر ضعف کنونی جمهوری اسلامی و قوای نیابتیاش در خاورمیانه قابل فهم است. این اظهارات در عین حال گویای این مطلب است که مماشات با رژیم اسلامی بی نتیجه است. به این معنا که رژیم ایران را بیشتر به دنبال کردن رویههای شناخته شدهاش ترغیب میکند تا جلوگیری از آنها.
مماشات دولتهای غربی در قبال جمهوری اسلامی ایران همواره در عرصۀ سیاسی صورت گرفته است. برای نمونه، آزادی حمید نوری نتیجۀ نقض یا لغو رأی دادگاه استکهلم نبود که او را به اشد مجازات محکوم کرد. نتیجۀ منفی مماشات سیاسی از جانب دولتهای غربی این بوده که رژیم جمهوری اسلامی ایران به پی گرفتن روش شناخته شدۀ خود ترغیب شده است : یعنی گروگانگیری که هم در خدمت سرکوب مردم داخل ایران هم ناامن کردن کشورهای خارج بوده است. اگر همان قاطعیتی که دستگاه قضایی سوئد در محاکمۀ حمید نوری از خود نشان داد در عرصۀ سیاسی نیز صورت میگرفت، ما قاعدتاً شاهد ادامۀ سیاست گروگانگیری رژیم اسلامی ایران نبودیم. امیدوارم که با فروریختن تصویر رژیم اسلامی در منطقه به عنوان یک قدرقدرت، دولتهای اروپایی بتوانند سیاست درستتری در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کنند.
اما، دو عامل دیگر نیز در تداوم سیاست گروگانگیری جمهوری اسلامی بینقش نبودهاند : از یک طرف، اغتشاشهای درونی اپوزیسیون و از طرف دیگر، موفقیت لابی های جمهوری اسلامی نظیر خانم عادلخواه در عادیسازی جمهوری اسلامی ایران. فراموش نکنیم که خود دولتمردان فرانسوی ناظر اغتشاشها و جدالهای درونی اپوزیسیون ایران هستند – و مطمئنم در جاهای دیگر نیز همین است – و این اغتشاشها باعث میشوند که نهایتاً سیاستمداران غربی تحت تاثیر افکار لابیهای جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرند، چون لااقل لابیهای جمهوری اسلامی یک حرف میزنند. در واقع، اغتشاشهای درونی اپوزیسیون نهایتاً رهبران اروپایی و غربی را ترغیب میکنند که با خود رهبران جمهوری اسلامی به توافق برسند. به نظر من اپوزیسیون ایران باید به طور عاجل آئینهای در دست بگیرد و از خود بپرسد : دلیل این هم اغتشاش و سردرگمی درونی چیست؟”