
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی با تاکید بر اینکه لغو مجازات اعدام با تمایل حاکمان انجام نمیشود، نوشت همانطور که مسیر انقلاب از کف خیابان و با حضور در میدان مبارزه و به همت مردمی که قائل به پرداخت هزینه باشند میسر است، لغو مجازات اعدام نیز با اعلام مخالفتی رسا و علنی ممکن است.
ایرایی در این نامه که دوشنبه ششم اسفند در حسابهای او در شبکههای اجتماعی منتشر شد، با بیان اینکه سالانه صدها نفر با اتهامات مختلف سیاسی و غیرسیاسی در ایران به دار کشیده میشوند، یادآوری کرد که در این میان افزایش آمار اعدامها به دغدغه مردم بدل نشده و دستان خانوادههای محکومان به مرگ نیز گاهی در خلا بیمهری و بیتفاوتی رها شده است.
این زندانی سیاسی با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی برخلاف گذشته در بزنگاههایی که جامعه علیه اعدام واکنش نشان میدهد، با سناریوسازی در صددِ مشروعیتبخشی به کار خود است، نوشت رژیم در جایگاهی نبوده و نیست که تمایلی بر لغو مجازات اعدام داشته باشد.
او تاکید کرد که با حضور پشت در زندانها و در کنار جانهای عزیزی که با اتهامات سیاسی و غیرسیاسی در خطر اجرای احکام مرگ قرار دارند، میتوان نسبت به احکام مرگ حساسیت ایجاد کرد.
https://www.instagram.com/reel/DGQCGQ8oTiE/
ایرایی اردیبهشت ۱۴۰۱ پس از تحمل سالها حبس از زندان آزاد شد اما حدود چهار ماه بعد، در رابطه با خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» مجددا بازداشت و این بار با حکم قطعی پنج سال حبس زندانی شد.
این زندانی سیاسی که سومین سال از دوران محکومیتش را در بند زنان زندان اوین سپری میکند، مهرماه سال جاری نیز در نامهای از زندان خواستار مخالفت همهجانبه با مجازات اعدام شد.
ایرایی در نامه تازه خود تجمع در مقابل زندانها که اخیرا در پیوند با کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» انجام شد را گامی بلند در جهت جلب افکار عمومی به ابعاد هولناک اعدام برشمرد و نوشت: «چرخه قتلهای حکومتی متوقف خواهد شد اما نه خود به خود و نه با تمایل حاکمان.
این مهم شدنیست با تمام قد ایستادن ما مردم تحت ستم در برابر آن.»متن کامل بیانیه خانم ایرایی به شرح زیر است:
«لغو مجازات اعدام نه خود به خود و نه با تمایل حاکمان انجام نمیشود. برای لغو مجازات اعدام باید قائل به پرداخت هزینه باشیم.
یک سال پیش پدر و مادر محمد قبادلو در نیمهشبی سرد پشت درهای بستهی زندان قزلحصار، کمی آنسوتر از جایگاهِ اعدامِ فرزندشان، که تنها یک دیوار با آنها فاصله داشت، طولانیترین شبِ زندگی خود را به تنهایی سپری کردند.
چند روز بعد چهار زندانی کورد را به همین شکل و در تلخیِ بییاوریِ خانوادههاشان بر دار کردند. دریغ از حضوری حتا انگشتشمار در کنار خانوادهها که جز همدردی، نشان از اعتراض به احکام مرگ و تلاش برای لغو مجازات اعدام داشته باشد.
سالانه صدها نفر با اتهامات مختلف سیاسی و غیرسیاسی به دار کشیده میشوند؛ اما نهتنها هنوز اعدامها و افزایش آمار آن به دغدغهی ما بدل نشد بلکه دستان خانوادههای محکومان به مرگ که گاهی بهسوی ما بلند شده نیز همواره در خلاء بیمهری و بیتفاوتی رها شده است.
جمهوری اسلامی با استناد به فقه و روایات و احادیث از ابتدای قبضهی قدرت تا کنون صدها هزار جان عزیز را گرفته است و تمایلی بر عقب نشستن از موضع خود بر سر مجازات اعدام نشان نمیدهد. بعضا مخالفتها با مجازات اعدام را نادیده میگیرد و وانمود میکند صدای بلند اعتراض به قتلهای حکومتی را نمیشنود.
تجمعات خیابانی علیه اعدام را سرکوب میکند و در زندانها نیز با معترضان به اعدام، برخوردی مجرمانه دارد.
بازداشت گستردهی مردم کوردستان بعد از اعتصاب سراسری که در مخالفت با اعدام انجام شد و محکومیت و محرومیت زندانیانی که به اجرای حکم رضا رسائی در زندان اعتراض کرده بودند، نمونههایی از برخورد قهرآمیز سیستم با مخالفان اعدام است.
همهی اینها درحالیست که طی یکسال اخیر جمهوری اسلامی رکورد خود در اعدام را شکسته و هر بار با ایجاد کجفهمی از مخالفت با اعدام، افکار عمومی را به سویی سوق میدهد که تاییدی بر صدور و اجرای احکام مرگ بگیرد. از عواطف و احساسات مردم در زمان وقوع حوادثی تلخ و رعبآور بهره میبرد و هر بار با تلاش در سناریوسازی و تحریک افکار و عواطف عمومی لزومِ اجرای احکام مرگ را توجیه میکند.
حکومت همواره در تلاش است برای مشروعیتبخشی به مجازات اعدام. در پروندههایی همچون پروندهی آرمان کودک_مجرمی که در آذر ۱۴۰۰ اعدام شد، با برگزاری شوی تلوزیونی در صددِ اقناع مردم برای مشروعیتبخشی به حکم اعدامی دیگر برآمد.
در خصوص حکم مجاهد کورکور در جریان قتل حکومتیِ کیان پیرفلک نیز قصد تحریک افکار و عواطف عمومی علیه محکوم به اعدام را داشت که با هوشمندی خانوادهی کیان مواجه شد.
در قتل دلخراش نیان کودکِ بوکانی و اخیرا قتل دردناک امیرمحمد خالقی، دانشجوی دانشگاه تهران پیش از پیگیریِ چراییِ وقوع فجایع، با تحریک افکار عمومی سعی در ادامهی روند قتلهای حکومتی و تهی نمودنِ بنیهی مخالفانِ اعدام دارند.
برخلاف گذشته موفقیت رژیم در پیشبردنِ برخی سناریوها بدون همراهی افکار عمومی میسر نیست. پس با اجرای شوهای رسانهای و تبلیغاتی در تلاش هستند تا پذیرشِ اعدام را برای اذهان عمومی توجیهپذیر یا عادیسازی کند. پس در تقابل با این هدفِ رژیم که گرفتن جانهای عزیز را در پی دارد، باید افکار عمومی را متوجه هولناکیِ آنچه در حال وقوع است کنیم.
ما مسیر زندانها را میشناسیم. برای ملاقات عزیزانمان و گاهی استقبال از عزیزان آزاد شده در تجمعاتی که هزینهای را بر ما تحمیل نمیکنند، حاضر میشویم؛ اما برای همراهی با خانوادههای محکومان به مرگ و حتا در آخرین شب زندگی فرزندشان که خانوادههایشان دست یاریمان را طلب میکنند، حاضر به همراهی با آنان نیستیم.
برای ایجاد تغییرات بنیادین و در هم شکستنِ قوانینی که نقطهی اتکای سیستم برای سلطه، سرکوب و ارعاب است، باید قائل به پرداخت هزینه بود. اگر برای لغو مجازات اعدام مخالفتها علنی، ملموس و میدانی باشد، رژیم نمیتواند با وقاحت و شرارت، سالانه هزارن جان عزیز را بگیرد.
در افزایش آمار اعدامها انگشتِ اتهام بعد از حاکمان جبار به سوی خودمان است که با وجود ۴۶ سال کشتار و جنایت، همواره نظارهگر بودهایم و نتوانستیم افکار عمومی را به سوی هولناکی آنچه در حال وقوع است جلب کنیم.
جمهوری اسلامی برخلاف گذشته، در بزنگاههایی که جامعه علیه اعدام واکنش نشان میدهد، با سناریوسازی در صددِ مشروعیتبخشی به کار خود است. این بدان معناست که به سبب افزایش آگاهی جمعی و ایجاد حساسیتِ حداقلی نسبت به مجازات اعدام، رژیم خود را مقید به توضیح میبیند، یا بعضا نیازمند به گرفتن تایید از افکار عمومی است تا صدور و اجرای مجازات مرگ را توجیه کند.
پس در چنین شرایطی به عهدهی نیروی پیشرو است که افکار عمومی را نسبت به ابعاد هولناک ماجرا بیش از پیش آگاه کند و فضای اعتراض را مهیا و میدان را تا لغو مجازات اعدام با حضور خود به عرصهی مبارزه بدل کند.
رژیم در جایگاهی نبوده و نیست که تمایلی بر لغو مجازات اعدام داشته باشد. ما نیز چنین توقعی از رژیمی که پایههایش را بر خون هزاران نیروی انقلابی بنا گذاشته نداریم. آنچه بر آن باور داریم نیروی مردمیست که با حضور خود در میدان، مبارزه بر هر قدرتی غلبه و نهایتا نیروی تعیینکننده خواهد بود.
میتوان با حضور پشت درِ زندانها و در کنار جانهای عزیزی که با اتهامات سیاسی و غیرسیاسی در خطر اجرای احکام مرگ قرار دارند، آن دیگری را نیز دغدغهمند کرده و نسبت به احکام مرگ حساسیت ایجاد کنیم. عدم همراهی ما منجر به ایجاد خلاءی خواهد شد که اعمال هر گونه سرکوب و جنایتی را برای حکومت راحتتر از پیش میکند.
همان طور که مسیر انقلاب از کف خیابان و با حضور در میدان مبارزه و به همتِ مردمی که قائل به پرداخت هزینه باشند میسر است؛ لغو مجازات اعدام نیز با اعلام مخالفتی رسا و علنی با اعدام ممکن است.
حضور در مقابل زندانها که اخیرا در پیوند با کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» انجام شد، گامی بلند در جهت جلب افکار عمومی به ابعاد هولناک اعدام است.
سالانه ده ها نفر با اتهامات سیاسی و صدها نفر با جرائم قتل، مواد، سرقت و … جانهای عزیز خود را از دست میدهند. این جانهای عزیز، متهم به انجام هر چه شده باشند، حتا اگر مستحق تنبیه یا مجازات باشند، باید در برابر حکم مرگشان قیام کرد و حاکمان را وادار به لغو این مجازات وحشیانه نمود.
چرخهی قتلهای حکومتی متوقف خواهد شد اما نه خود به خود و نه با تمایلِ حاکمان.
این مهم شدنیست با تمام قد ایستادنِ ما مردم تحت ستم در برابر آن.
تا لغو مجازات اعدام و سرنگونی بنیان ستم
گلرخ ایرایی،
اسفند ۱۴۰۳
زندان اوین