
:
وقتی ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، در کاخ سفید به پیشنهاد «صلحِ تحمیلی» ترامپ «نه» گفت، نه تنها یک توافقنامه را رد کرد، بلکه پایههای نظم جهانی مبتنی بر زورگویی ابرقدرتها را لرزاند. این دیدار صحنه تقابل دو نگاه بود: یکی، سیاستمداری که گمان میکند جهان هنوز در دهه ۱۹۸۰ ایستاده است و دیگری، رهبری که مقاومت را از دل ویرانههای جنگ آموخته است.
درس تاریخی: ابرقدرتها در دام تحقیر
در سال ۱۹۵۶، انگلیس و فرانسه با تحقیر جمال عبدالناصر در بحران کانال سوئز، نه تنها به هدف خود نرسیدند، بلکه موجی از بیداری ضداستعماری در جهان عرب به راه انداختند. امروز، ترامپ همان اشتباه را تکرار کرد: تحقیر زلنسکی نه تنها اوکراین را تسلیم نکرد، بلکه نمادی از مقاومت در برابر امپراتوریها ساخت. این نماد، از خیابانهای کییف تا شهرهای خاورمیانه، پیامی دارد: «قدرت واقعی نه در تهدید، بلکه در احترام به حاکمیت ملتهاست.»
سه لایهٔ شکست ترامپ: از تاکتیک تا اخلاق
۱. شکست تاکتیکی: ترامپ گمان میکرد میتواند زلنسکی را مانند رهبران اروپایی با وعده یا تهدید جابهجا کند؛ غافل از اینکه رهبران جنگزده منطق خود را از خون سربازان میآموزند، نه از کتابهای دیپلماسی.
۲. شکست استراتژیک: تحقیر زلنسکی آخرین میخ بر تابوت اعتماد متحدان اروپایی به آمریکا بود؛ اکنون آلمان و فرانسه میدانند واشنگتن نه برای صلح، بلکه برای تقسیم غنائم به میدان آمده است.
۳. شکست اخلاقی: وقتی دوربینها خاموش شدند، تصویر ترامپ در حال فریاد زدن بر زلنسکی، تبلیغات دهها ساله آمریکا به عنوان «مدافع دموکراسی» را در خاورمیانه و جهان جنوب بیاعتبار کرد.
پوتین: برندهٔ موقت در بازی بزرگ
پوتین امروز شاید از اختلاف غرب خوشحال باشد، اما مقاومت اوکراین برای او هشداری است: اشغال سرزمینی هرگز برابر با اشغال ارادهها نیست. مردمی که دو سال در برابر ارتش روسیه ایستادهاند، اکنون به الگویی برای سایر مناطق تحت نفوذ مسکو تبدیل شدهاند. شکست پوتین نه در میدان جنگ، بلکه در ناتوانی او از درک این واقعیت است: «امید به آزادی، از ترس اشغال قویتر است.»
اروپا در گرداب بیعملی
اتحادیه اروپا در این ماجرا همچون تماشاگری است که بازیگر اصلی نمایش را به حال خود رها کرده است. سکوت بروکسل سه خطر به همراه دارد:
- بیاعتمادی کشورهای شرق اروپا که خود را قربانی بعدی میدان میدانند.
- تقویت راستگرایان افراطی با شعار «اروپا برای اروپاییها».
- تبدیل شدن قاره سبز به جبهه دومی از جنگ اوکراین، و آن هم بدون نقشه راه مشخص.
زلنسکی: قمارباز یا استراتژیست؟
ریسک «نه» گفتن زلنسکی به ترامپ، شبیه به قمار یک ژنرال با جان سربازانش است. این تصمیم دو پیامد متضاد دارد: - اسطوره شدن: در صورت مقاومت اوکراین، زلنسکی به نماد جهانی مبارزه با امپریالیسم بدل میشود.
- فروپاشی: در صورت خالی ماندن پشتوانه غرب، او مسئول سقوط کشوری خواهد بود که برای آن میجنگید.
سرنوشت اوکراین بیش از هر چیز به تصمیمات بروکسل و برلین وابسته است.
آیندهٔ اوکراین: چهار سناریوی محتمل
۱. تقسیم تحمیلی: آمریکا و روسیه اوکراین را بدون حضور کییف بین خود تقسیم کنند (محتمل، اما ناپایدار).
۲. جنگ فرسایشی: اوکراین با حمایت نیمبند غرب، سالها درگیر جنگی شود که نسلها را به تباهی بکشاند (بالاترین احتمال).
۳. انقلاب دیپلماتیک: اروپا مستقل از آمریکا، با میانجیگری واقعی، معادلهای جدید تعریف کند (کم احتمال، اما انقلابی).
۴. فروپاشی داخلی: فشار همزمان روسیه و غرب، اوکراین را به چندپارگی قومی و سیاسی دچار کند (خطرناکترین سناریو).
جهان در آستانهٔ بازتعریف قدرت
این نشست سه واقعیت را به تصویر کشید:
۱. مرگ هژمونی تکقطبی: آمریکا دیگر نمیتواند با زبان زور، نظم جهانی را دیکته کند.
۲. تولد دیپلماسی مقاومت: کشورهای کوچک آموختند که «نه» گفتن آغاز تغییر معادلات است.
۳. سقوط اخلاقی ابرقدرتها: تحقیر زلنسکی نشان داد که برای قدرتهای بزرگ، منافع بر هر اصل اخلاقی اولویت دارد.
نتیجهگیری: فردایی که از امروز آغاز شد
ترامپ شاید فردا خشمش را بر سر ایران یا چین خالی کند، اما جهان از پنجره این نشست دریافت که امپراتوریهای خودشیفته، پیش از سقوط، خود را در آینه تحقیر دیگران میبینند. زلنسکی و اوکراین ثابت کردند که گاهی یک «نه» کوچک میتواند پایههای نظم کهنه را لرزاند. پرسش این است: آیا اروپا جسارت دارد از این «نه» الهام بگیرد یا - تنها تماشاگر فروپاشی آخرین دیوار دفاعی خود در برابر توسعهطلبیها خواهد بود؟
