
وقتی جنگ جهانی دوّم شروع شد، “هیروهیتو” امپراتور ژاپن بود. او خود را پسر آسمان میدانست. و پسر آسمان ۶۲ سال امپراتور بود. یکی از طولانیترین دوران پادشاهی جهان…
مردم ژاپن میگفتند “امپراتور” خدا است و خدا از هرگونه خطا و اشتباه به دور است. هیرو عاشق جنگ و نظامیگری بود. با تصمیمهای اشتباه، ژاپن را وارد جنگ جهانی دوّم کرد و اتفاقاً در سمت سیاه جنگ ایستاد. کنار هیتلر و موسولینی.
هیروهیتو دستور داد به مستعمرات انگلیس و فرانسه حمله شود. اشتباه مرگبار را وقتی انجام داد که فرمان داد بندر پرل هاربر آمریکا بمباران شود. فرمان هیجانی و احساسی، امپراتور ژاپن را مستقیما با آمریکا شاخ به شاخ کرد. بیتدبیریها و تحرکات ارتش امپراتوری، لج امریکاییها را درآورد و عاقبت “پل وارفیلد” (خلبان بمباران هیروشیما) اولین بمبهای اتمی را روی هیروشیما و ناکازاکی ریخت و روز بعد پسر آسمان و خدای خورشیدِ بیغروب، تسلیم آمریکا شد!
ژاپنیها شکست پسر آسمان و امپراتور خداگونه را باور نداشتند. بسیاری از آنها به روش هاراگیری به زندگی خود پایان دادند تا ننگ شکست هیروهیتوی مقدس و آسمانی را فراموش کنند.
تصمیمات هیروهیتوی مقدس دومیلیون ژاپنی را به کشتن داد. شهرها را ویران و کشور را تسلیم دشمن کرد. در مدت ۶۲ سال حکمرانی، هیچ ژاپنی جسارت پرسش از پسر آسمان را نداشت. پرسش از هیروهیتو گناه محسوب میشد. ژاپنیها معتقد بودند خدا فقط دستور میدهد و به هیچ کس و هیچ جا پاسخگو نیست.
ژنرال داگلاس مک آرتور فرمانده فاتح آمریکایی تقاضا کرد که هیروهیتو در دفتر فرماندهی ارتش آمریکا حاضر شود. به ژاپنیها خیلی گران آمد. تا حالا هیچکس امپراتور را فرا نخوانده بود. دستور به خدا؟! رفتن امپراتور مقدس به حضور دیگری؟!
ژاپنیها اما شکست خورده بودند و شکستخوردگان فرمانبران فاتحاناند. حکم را گردن نهادند اما هنوز هیروهیتو برایشان حکم خدا را داشت. شرط کردند هیچکس غیر از ژنرال در محل ملاقات نباشد. هیچکس امپراتور را لمس نکند. عکس گرفتن از امپراتور قدغن باشد.
داگلاس مک آرتور اما به محض ورود امپراتور او را نزد خود فرا خواند. با او دست داد. داگلاس، هیروهیتو را کنار خود قرار داد و از عکاسان خواست که عکس بگیرند. هیروهیتو نه تنها شکست خورد که شکسته هم شد. خُرد و خوار و خاک. کِنِف و کوفته.
هیروهیتویِ شکستخورده، از ژنرال آمریکایی مهلت خواست تا اشتباهاتش را جبران کند.
داگلاس قبول کرد اما به یک شرط. عذرخواهی.
فردای بعد از تسلیم هیروهیتو، خدای خورشید، پسر آسمان رو به جهان و مردم ژاپن متنی را خواند که آمریکاییها برایش آماده کرده بودند.
من خدا نیستم؛
هیروهیتو هستم؛
من پسر آسمان نیستم؛
پسر یوشی هیتو هستم.
بابت همهی اشتباهاتم متاسفم.
تندیس از طاقچه افتاد و پسر آسمان و خدای خورشید تکه تکه شد. قاب قدیس شکست و هالهی تقدس از گرداگرد صورت پادشاه کنار رفت.
ژاپن نو و نوین درست بعد از تقدسزدایی از امپراتور، متولد شد. لحظهای که ژنرال داگلاس تقدس هیروهیتو را زیر پا انداخت و او را از مقام خدای غیرِ پاسخگو به جایگاه انسان مسئولیتپذیر رساند، ژاپن نو و نوین متولد شد. ژاپنِ امن و اخلاق و نظم و انضباط، ژاپن تویوتا و سونی و هوندا و پاناسونیک و میتسوبیشی وقتی شکل گرفت که هیروهیتو اعلام کرد: خدا نیست. پسر خدا هم نیست. پسر پدرش، یوشی هیتو است.
AftabkaranAzadi