از ترس آزار و اذیتهای رژیم علیه خانوادهام که در داخل میهن اشغالشده زندگی میکنند معمولاً دیربهدیر با آنها تماس میگیرم، اگرچه همیشه تلاش میکنم که مطمئن باشم که هوادار و اشرف نشان بمانند و اخبار سازمان و سیمای آزادی را دنبال کنند و وصل باشند.
چندی قبل که با آنها تماس گرفته بودم در ابتدا از وضع مالی ما پرسیدند، من هم گفتم در این مورد نپرسید که دلم خون است و تصمیم داشتم که بعداً برایشان قدری بیشتر توضیح دهم. دراثنای صحبت متوجه شدم با توجه به وضع اقتصادی خراب عامه مردم ایران، خود آنها هشتشان گروی نهشان است و تنها منبع درآمد خانواده، حقوق خواهرم است که درجایی مشغول کار است. از او شرایط و وضع شغلیاش را پرسیدم که گفت در یک کارخانه کار میکند که تعداد بسیاری دیگر از زنان نیز در آنجا شاغل هستند آنها حدود ۱۲ ساعت در روز یعنی از ۷ صبح تا نزدیک ۷ شب کار میکنند بهطوریکه صاحبکار عصرانه هم به آنها میدهد تا بتواند آنها را بیشتر نگه دارد. ولی گذشته از همه این توضیحات زمانی فیوز من پرید که از میزان حقوق خواهران پرسیدم، او گفت که ۷۰۰ هزار تومان میگیرد! ابتدا متوجه نشدم و خیلی جدی پرسیدم: روزی یا ماهی؟! که او هم جدی جواب داد: ماهی ۷۰۰ هزار تومان. باورم نمیشد! چون میدانستم که خود رژیم اعلام کرده است که حداقل حقوق ۳ میلیون تومان است و این مبلغ حتی یکسوم حداقل حقوق هم نبود که او هم وقتی ناباوری و سؤال من درباره علت این میزان کم حقوق را شنید بدون توضیح اضافی و بهراحتی پاسخ داد: آخر اینجا ایران است!
واقعاً طوری عصبانی شده بودم و دچار چنان کینهای از رژیم غارتگر شده بودم که نمیدانستم چه بگویم. ازیکطرف امثال سرباز ولایت، بابک زنجانی باروزی ۱۷میلیون تومان سود خالص – روزی و نه ماهی، آنهم در ابتدا و شروع کار – و جناب شهرام جزایری که به حول و قوه الهی از زندان هم آزاد شد و حاجآقا صادق محصولی و آقا مجتبی و… و از طرف دیگر میلیونها نفر زیر خطفقر و گورخوابی و گورزائی و فروش اطفال به دنیا نیامده…
درنتیجه تا آخر صحبتمان دیگر یک کلمه هم صحبت از وضعیت مالیمان نکردم و درباره موضوعات دیگر گفتگو کردیم و خداحافظی کردیم و رفتیم. این موضوع گذشت تا اینکه یکی از اشرف نشانان که از هلند به دیدار ما آمده بود، در خلال صحبتها حدود ۵۰۰ دلار را به دستم داد و گفت که خانوادهات فرستادهاند و سفارش کردهاند که به سازمان برسانیم. با یک حساب سرانگشتی دیدم خانوادهام بدون اینکه من از وضع مالی خودمان صحبت کنم یا درخواستی کنم، بعد از تماس من بلافاصله دستبهکار شده و چیزی حدود دو ماه حقوق خودشان را برای این دوست فرستاده و از او خواسته بودند که به سازمان برساند! از این برخورد جوانمردانه، یکبار دیگر به خودم و خانوادهام و سازمانم و آرمانم افتخار کرده و به راهی که انتخاب کردهام بالیدم. بخصوص اینکه آنها سریعاً اقدام کرده و از بین آنهمه صحبتها و سفارشهایی که بین ما ردوبدل شد بدون اینکه من کلمهای درباره نیاز مالی صحبت کنم به این نیاز پی برده و خودشان راهی را پیداکرده بودند که آن پول را به سازمان برسانند. یاد آن گفتار نغز افتادم که «الکریم الذی یعطی قبل السوال و یعفو قبل الاعتذار»، جوانمرد آنکسی است که قبل از درخواست پرداخت میکند و قبل از معذرتخواهی میبخشد.
جایگاه واقعی اشرف نشانان:
البته به دلیل مرام و منش سازمان و رهبری پاکباز و فداکاری همه مجاهدان و مروت تمامی اشرفنشانها در سراسر جهان این موارد تک نمونه نیست و سقفهایی بالابلندتر در «فاستبقوا الخیرات» زدهشده که آدمی را به حیرت وامیدارد. نمونههای خیلی برجستهتر از آن در همیاریهای قبلی بسیار بود و بهراستی انسان را غرق تحسین و اعجاب میکرد که چطور هموطنانی که خودشان در کشورهای خارجی با هزار و یک مشکل مالی مواجه هستند از ضروریترین نیازهای خودشان میگذشتند و داروندار خود را بیمحابا وقف سازمان میکردند. همین روزها از سیمای آزادی مواردی را شنیدیم که زندانیان قبل از اعدام به نزدیکان خود سفارش کرده بودند وسایلشان را – هرچند ناچیز در زندان – به همراه هر آنچه در بیرون دارند فروخته و برای کمک مالی به سازمان بفرستند و یا آن زنان بامرام زندانی که با تهیه کارهای دستی و بافتنی و ارسال آن به بیرون از خانوادههای خود میخواهند که آنها را فروخته و پولش را برای سازمان بفرستند!
واقعاً در مقابل اینهمه کرم و رادمردی و فداکاری چه میتوان گفت؟! به نظر میرسد همراه و همگام با تکامل سازمان و جهانیشدن مشروعیت و تأثیر سازمان در مبارزه با بنیادگرایی و ویران گری رژیم، همه هواداران و عاشقان سازمان هم به مدارهای عالیتری از فدا و ایثار ارتقا یافتهاند. دیگرکسی حسابکتاب نمیکند که چه قدر را بدهد و چه قدر را برای خود بگذارد، کسی عاقلانه راه نمیرود، همه عاشقانه میدوند، کسی طلبکار نیست، همه روحیه بدهکاری و تواضع دارند. در رفتار همان هوادار که گفتم هر چه میدیدیم تعریف و تمجید از ما مجاهدین بود و شرمندگی از کمکاری و نکردههای خود، مستمراً از جایگاه مجاهدین اشرفی و تقدس آنها میگفت و خود را بدهکار و مدیون میدانست و ما را از اینهمه محبت خجالتزده میکرد. هم از او شنیدم که میگفت خیلی از اشرفنشانها اصلاً دیگر کار وزندگی خود را رها کرده و تماموقت در خدمت سازمان هستند و بسیاری از آنها بینامونشان در گوشه این دفتر و یا کنج آن مقر کارهای سخت خدماتی مثل آشپزی و حملونقل و خرید و آماد را انجام میدهند و درواقع خود را وقف سازمان و آرمانشان کردهاند و هیچ ادعایی هم ندارند. یاد قرآن افتادم که چه جالب در سوره انفال بعد ذکر مجاهدینش (والذین آمنوا وهاجروا وجاهدوا فی سبیل الله) بلافاصله از هواداران و انصار مجاهدان و کسانی که به مجاهدان پناه داده و یاری کردهاند یاد میکند (والذین آووا ونصروا) و بدون هیچ خط و خطکشی، آنها را نیز جزء مجاهدان و مؤمنان حساب کرده و به ایشان رحمت و آمرزش و رزق و روزی و معاشی کریمانه نوید میدهد: اولئک هم المومنون حقا لهم مغفره ورزق کریم (انفال – ۷۴)
کما اینکه امام سجاد هم در ضمن دعای ۲۷ صحیفه سجادیه که مربوط به اهل ثغور یعنی مرزداران و مجاهدان خط مقدم است به زیبایی و با نادیده گرفتن هرگونه تمیز و جداسازی ظاهری از نیروهای تدارکاتی پشت جبهه و یاری کنندگان مجاهدین هم یاد میکند و بشارت میدهد که اجر و ثواب آنان نیز مثل بهمثل و وزن به وزن همان مجاهدان خط مقدم خواهد بود:
اللهم وأیما مسلم خلف غازیا أو مرابطا فی داره: خدایا! هر مسلمانی که عهدهدار امور خانه رزمنده مجاهد یا مرزداری شود،
أو تعهد خالفیه فی غیبته: یا در نبود او به کفالت و سرپرستی خانوادهاش اقدام کند،
أو أعانه بطائفه من ماله: یا با قسمتی از مالاش او را همیاری کند،
أو أمده بعتاد: یا او را به سازوبرگ و نیازهایش مدد رساند،
أو شحذه علی جهاد: یا همّت او را برای رفتن به جهاد تندوتیز گرداند (و موضعگیری کند و تماس بگیرد و تشویق و ترغیب و شور و فتور کند)،
أو أتبعه فی وجهه دعوه: یا وی را به دعای خیر همراهی کند،
أو رعی له من ورائه حرمه: یا پشت سرش آبروی او (و سازمان و آرمانش) را حفظ نماید،
فأجر له مثل أجره وزنا بوزن ومثلا بمثل وعوضه من فعله عوضا حاضرا: به او نیز اجر همان رزمنده و مرزدار را، وزن به وزن و مثل بهمثل عنایت فرما و عمل او را پاداشی نقد عطا کن!
یتعجل به نفع ما قدم و سرور ما أتی به: که بدون درنگ، سود کاری که پیشاپیش فرستاد و شادی عملی که بهجا آورد، در همین دنیا به دست آورد…!
به همیاران اشرف نشان:
مثل روز برای من روشن است که در این همیاری نیز عزیزان و نزدیکان و هواداران اشرف نشان ما مراتب جوانمردی و مرام خود را به تمام و کمال به منصه ظهور خواهند رساند و مجدداً ثابت خواهند کرد که در جستجوی خجسته آزادی و در تلاش برای رهایی هممیهنان خویش لحظهای از تلاش میهنپرستانه خود فروگذار نخواهند کرد.
پس خوشا به حال خلق قهرمان ایران که باوجود همه مصائب مترتبه بر ایلغار قوم خمینی، دارای سازمانی هستند که رهبرانش مریم و مسعود و مسئولانش شورای مرکزی و مجاهدانش، فداکارترین انقلابیون تاریخ معاصر و هوادارانش پاکبازترین اشرفنشانها و مقصد و منظور همه آنان آزادی و رهایی میلیونها عباد و چندین بلاد از بنیادگرایی و صدور ارتجاع رژیم آخوندی است. سازمانی که سرمایه یک خلق در زنجیر و نقطه امید بسیاری دیگر در این منطقه بحرانزده است، سازمانی در دیده دشمنان خار و بر چهره دوستان خال، شجره طیبه و سایه رحمتی بر تمامی مردم زخمدیده و مجروح و منتظر، آیا بر چنین خلقی و چنین جنگاورانی، پیروزی مقدر نیست؟
بهشتی درختی توای پادشاه
که افکندهای سایه یکساله راه
خدایا به رحمت نظرکردهای
که این سایه بر خلق افکندهای
دعاگوی این دولتم بندهوار
خدایا تو این سایه پاینده دار
رحمان. ش.