تاریخ با تلاشهای فعالان انقلابی ورقی نوین میخورد و حقایق پنهان نگهداشته شده در پشت سد مماشات، ارتجاع با تلاشهای آرمانی انقلابیون، با پرداخت بهای سنگین، با خون و پایداری بهر قیمت، واضح و اجتماعی میشوند.
محمد خاتمی ملقب به سید خندان شیاد، دوم خرداد ۱۳۷۶ برنده انتخابات انتصابی ولایت فقیه شد. روزگار غریبی با “گفتگوی تمدنهای” مهره ولایت شروع شد. مقاومت ایران در آن دوران وارد لیست تروریستی امریکا شد مماشاتگران خائن میخواستند “تمدن”, در گفتگو با ارتجاع را با حذف مقاومت برانداز حکومت ولایی ایران، به نمایش بگذارند.
“بعد از آن که خاتمی روی کار آمد، سیاستمداران آمریکایی در دولت وقت آمریکا، یعنی دولت کلینتون که سالیان به دنبال جناح میانهرویی درون نظام جمهوری اسلامی بودند، از انتخاب محمد خاتمی استقبال کرده و برای نزدیک شدن به وی و بنا به درخواست وی به منظور نشان دادن حسن نیّت خود، نام سازمان مجاهدین را در لیست سازمانهای تروریستی قرار دادند. در همان اوان، مارتین ایندیک، معاون وزارت خارجهٔ آمریکا در امور خاور نزدیک، به این واقعیت اذعان نمود. این واقعیّت توسّط مقامات دیگری از ایالات متّحده نیز اذعان شدهاست”. (ویکی پدیا)
در آن دوران کارزار بزرگی را مقاومت سازمان یافته ایران شروع کرد. کوشش برای خروج از لیست، پایداری بهر قیمت در رزمگاه اشرف و سراسر جهان ادامه داشت. در واقع بنوعی میشود گفت با سد ارتجاع- مماشات مقاومت حالت تدافعی بخود گرفت.
در حالت تدافعی هم هوشیاری مبارزاتی تعطیل نمی شد تااینکه رفتن به کمپ لیبرتی مطرح و جنگ تدافعی خونینی با پایداری برای حفظ آرمان و تشکیلات ادامه یافت.
نهایتا بعد از هجرت بزرگ ارتش آزادیبخش ملی ایران از عراق به آلبانی و نقاط امن دیگر، رسانه های مقاومت ایران اعلام کردند که بعد از این جابجایی شگفت انگیز، مقاومت در حالت تهاجم است. در یک نگاه کلی به نظر نگارنده، مقاومت در حالت تهاجم ناگزیر از انتخاب عراق شده بود؛ اما سیاستهای مماشاتگران بعنوان شرط خارجی بویژه بعد از لشگر کشی بشدت غلط و غیر منطقی و اشغال عراق، وضعیتی در همدستی با ارتجاع حاکم بر ایران بوجود آوردند که مقاومت ناگزیر پایداری بهر قیمت را در مسیر ارمان مبارزاتی خود در پیش گرفت. اشرف در محاصره ارتجاع ولایت فقیه و وابستگان، با چراغ سبز خائنانه مماشات امریکا بویژه در دوران اوباما بود.
راستی این آمدنها و رفتنها به عراق، حالت تدافعی، تهاجمی یعنی چه و چه پیامی دارد؟. در یک نگاه به اسناد و مدارک اعلام شده مقاومت و مطالعه دقیق آنها، نگارنده به این نتیجه رسیده است که در تمامی این فعل و انفعالات یک چیز مد نظر بوده است: هیهات من الذله، تسلیم هرگز اما مقاومت و سرنگونی هیولای ولایت فقیه، آری.
درواقع، این آرمان و خط مبارزاتی از ۳۹ خرداد ۶۰ بارز تر شده و صف خلق از ضد خلق جدا شد.
بعد از این صف بندیها، نوع “مبارزه” برخی افراد و دستجات با تفاسیر مایوسانه از براندازی ارتجاع، بلاشک تنها نتیجه اش شرکت در شیطانسازی حکومت ولایت فقیه و مماشاتگران برعلیه مقاومت و جبهه برانداز بوده و هست. با همین دید شرکت در آخرین انتخابات را همین دستجات و افراد مشروعیت دادند و بجای شعار محوری مقاومت “نه جلاد” نه “شیاد” در انتخابات، همگام با شعار خامنه ای شدند که از ترس همان شعار جنبش دادخواهی، توصیه کرد که “جای جلاد و شهید” نباید عوض شود.
در ادامه پیشرویهای خارق العاده جنبش دادخواهی, ۲۶ روز بعد از کهکشان ایران آزاد در ویلپنت پاریس، آخوند همزاد شیطان احمد جنتی، پنجشنبه ۵ مرداد ۹۶ در آغاز دومین جلسه مشترک هیأت رئیسه مجلس خبرگان ارتجاع با نگرانی گفت: “همه اعضای خبرگان باید مراقب اوضاع سیاسی، اجتماعی و سایر امورات کشور باشند، … دشمن بهدنبال براندازی نظام است و میخواهد این موضوع را از داخل شروع کند… بعضی اظهار نظر کردند که نظام جمهوری اسلامی به ۴۰ سالگی خود نمیرسد و میخواهند فاتحه انقلاب و نظام را تا چند سال دیگر بخوانند”.
خامنه ای و تمامی دربارش بواقع زوزه کشان از گردهم آیی بزرگ مقاومت و پیشروی جنبش دادخواهی یاد می کنند و هنوز هم بوق زوزه ها بلند و بلندتر است. همین زوزه ها قفل دهنی بزرگ همان دیدگاههای پشت کامیوتری است که اکنون در گودال فساد و جنایت زوزه های ولایت و در مخالفت با جبهه برانداز، در حال خفه شدن هستند.
با ورود شخص خامنه ای به صحنه مقابله با پیشروی جنبش دادخواهی و تهاجم وسیع مقاومت ایران و صحبتهای امثال جنتی و پخش تصاویر ممنوعه رهبری مقاومت و کلمه ممنوعه مجاهد خلق، این سئوال پیش می آید چرا خامنه و تمامیت دربار و ارگانهای وابسته بهمین دربار از سرخترین مرزهای حکومتیشان عبور کردند؟. چرا در ایام قتل عام ۶۷ اینهمه پریشانحالی از تمامیت رژیم منعکس میشود. جواب، پیشروی سریع جنبش دادخواهی و هیجان اجتماعی ایرانیان در داخل و خارج در پیوند با این جنبش است.
با جهانی شدن آرمان دادخواهی، مقاومت ایران همچنان خواسته چندین ساله اش یعنی پاسداران باید در لیست تروریست قرار گبرند را در مجامع و نهادهای بین المللی تکرار می کرد و به افشاگریهایش ادامه می داد. تا اینکه، چند هفته ای پس از پیروزی ترامپ در مسند ریاست جمهوری آمریکا، زمزمه هایی مبنی بر طرح قرار دادن سپاه در «فهرست سازمانهای تروریستی» در کنگره آمریکا به گوش می رسید. نهایتا فعالیتها به گل نشست و چهارشنبه، ۱۱ مرداد ۹۶، دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا، لایحه تحریمها علیه رژیم ایران را امضا کرد. به این ترتیب، این لایحه تبدیل به قانون شد. در این تحریمها، سپاه پاسداران رژیم حاکم بر ایران نیز طبق فرمان اجرایی ۱۳۲۲۴ در لیست تروریستی، در کنار سازمانهایی مانند القاعده قرار گرفته است..
این لایحه در مجلس نمایندگان آمریکا با ۴۱۹ رای موافق در برابر تنها ۳ رای مخالف و در مجلس سنا با ۹۸ رای موافق در برابر تنها ۲ رای مخالف تصویب شده بود.
حدود ۲۰ سال بعد از لیست گذاری مقاومت ایران و خروج از لیست، سپاه جهل و جنایت ولایت فقیه وارد لیست تروریستی امریکا شد (از لیست تا لیست). تلاشها و افشاگریها، با پرداخت سنگینترین بهای آزادی، سرفرازانه ببار نشست و مقاومت با جنبش دادخواهی وارد مراحل جدی سرنگونی سیستم ولایت فقیه شد.
تمامی این شکستهاو پسرویهای رژیم ایران، این هماورد سیاسی – ایدئولوژیک مجاهدین خلق ایران، ریشه در بیان 3 حقیقتی است که مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقامت در سخنرانی اش در گرد هم آیی بزرگ امسال در ویلپنت پاریس یه آنها اشاره داشت:
“… همین اوضاع جوشان سه حقیقت اساسی را برای رسیدن به آزادی ایران و صلح و آرامش در منطقه بیان میکند:
اول: ضرورت سرنگونی رژیم ولایت فقیه.
دوم: در دسترس بودن سرنگونی این رژیم.
و سوم: وجود یک آلترناتیو دمکراتیک و مقاومت سازمانیافته، برای بهزیر کشیدن استبداد مذهبی
تمامی رسانه ها، منابر و مجالس حوزوی و مجلسی، در کابوس سرنگونی بسر میبرند.
خبرگزاری حکومتی انتخاب ۱۴ مرداد ۹۶ نوشت: “این روزها سالگرد عملیات مرصاد می باشد ۳۰ سال از این واقعه مهم میگذرد فی الواقع عملیات مرصاد نسبت به دیگر عملیاتهای دوران جنگ مهمتر و حساستر است و بطور خاص الان برای همه ما جای بسی تعمق دارد… این موضوعی است که خوب باید روی آن تعمق کرد و خوب چاره اندیشید، آیا باید دست روی دست گذاشت و منتظر مرصاد دیگری باشیم،…”.
آری جنبش دادخواهی که دادخواه تمامی اقشار و قومیتهای مختلف مردم ایران است بعد از گذشت کمی بیش از یک سال، لرزه سرنگونی و عملیات فروغ جاویدان دیگری را برای براندازی سیستم ولایت فقیه نوید می دهد و تمامی باندها و جناحهای حکومتی را پریشانحال کرده است. ریشه این پسرویها و جنگ و جدال های درون حکومت ایران هم چنین، ریشه در فلسفه جنبش دادخواهی دارد که آقای مهدی ابریشمچی مسئول کمیسیون صلح شورایملی مقاومت ایران، ۱۶ مرداد ۹۶ در گفتگو با سیمای آزادی بخوبی روشن ساخته است:
“فلسفه جنبش دادخواهی که الآن به اوج خود رسیده است، این است که رژیم را بیش از پیش با نتایج شقه کننده، فرو پاشاننده و نابود کننده جنایتهایی که در سال ۶۷ [و البته از روز اولی که رژیم بهسر کار آمد]، روبهرو کند تا این رژیم به عواقب آن یعنی شقه شدن و حرکت کردن در سراشیبی تند سرنگونی نزدیک و نزدیکتر شود. این عنصری است که از روز اول ما آن را میدانستیم… .”
با دانستن فلسفه جنبش دادخواهی و فریاد تمامی جوانان و ملت ایران که فریاد سر می دهند قتل عام ۶۷ را “نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم” با خواسته خانم مریم رجوی در سخنرانی گردهم آیی بزرگ امسال پاریس همسو میشویم که گفت: ” برای آزادی و حاکمیت مردم به پیش به پیش به پیش”.